احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۷ حوت ۱۳۹۳
کابل، محلِ مذاکراتِ صلح میان دولت و مخالفانِ مسلح خواهد بود. این خبر هرچند هنوز به گونۀ رسمی از سوی مقامهای کشور تأیید نشده، ولی رسانههای منطقه از چنین گفتوگوهایی ظرفِ هفتههای آینده خبر دادهاند. گفته میشود که مناسبات جدید میان اسلامآباد و کابل، زمینهساز این گفتوگوها شده است. اما اینکه واقعاً چه مسایلی اتفاق افتاده و چهگونه طالبان حاضر به گفتوگوهای صلح آنهم در کابل شدهاند، هنوز روشن نیست. اما چند عامل اصلی را میتوان برای چنین گفتوگوهایی برشمرد:
خستهگی از جنگ
مقامهای پاکستانی به عنوان میانجیِ گفتوگوهای صلح در سفرهایی که به کابل داشتهاند، همواره متذکر شدهاند که طالبان از جنگ خسته به نظر میرسند و این موضوع میتواند به عنوان گامی به سوی گفتوگوها شمرده شود. هرچند سخنگویانِ طالبان اعتراف نکردهاند که خسته از جنگاند، ولی میتوان نوع برخورد آنها را با مسایل، ناشی از خستهگی دانست. طالبان ظرف سیزده سال گذشته، متحمل ضربات سنگینی شدهاند و شاید دیگر جنگ را به نفع خود احساس نکنند. جنگ بدون تردید به پشتوانههای مالیِ قوی نیاز دارد و اگر کمکدهندهگان طالبان از ادامۀ کمکها به این گروه دست کشیده باشند، میتوان پذیرفت که نبود هزینه میتواند به خستهگی و بیانگیزهگی از جنگ بینجامد.
وضعیت وخیم حامیان
پاکستان به عنوان اصلیترین حامی و پناهدهندۀ طالبان، و برخی گروهها و سازمانهای افراطیِ منطقه به عنوان حامی مالیِ این گروه، دیگر در چنان وضعیتی قرار ندارند که همچنان به کمکهایشان به جریانی ادامه دهند که سودآوریاش برای اهدافِ آنها در هالهیی از ابهام قرار گرفته است. پاکستان در طول سیزده سال گذشته یکتنه از طالبان حمایت کرد، در وضعیت خطرناکِ امنیتی بهسر برد و هر آن احتمالِ آن میرفت که این کشور طعمۀ گروههای افراطی و تندرو قرار گیرد. حمله به مدرسۀ نظامی در پشاور پاکستان نشان داد که حمایت از گروههای تروریستی، به نگهداری مار در آستین شباهت دارد و هر آن ممکن است که به حامیِ خود زیان وارد کند. پاکستانیها در ماههای اخیر متوجه وخامتِ اوضاع کشورِ خود شدهاند و میدانند که در این معادله چندان سود نخواهند کرد.
حضور گروههای رقیب
طالبان با قرائتی که از آموزههای دینی ارایه میکردند، در میان بخشهایی از جامعه در کشورهای اسلامی طرفدارانی داشتند. جریانهای تکفیری به دلیل ساده بودنِ برداشتهایشان و نداشتن تیوری در میان مردم عادی، میتوانند بهسادهگی سربازگیری کنند. اما حالا وضعیت چنین نیست و طالبان با رقیبِ سرسخت و پُرادعایی به نام داعش روبهرو است. بخشهایی از نیروهای طالبان در افغانستان و منطقه طی هفتههای اخیر بهصورت علنی پرچم داعش را بلند کردهاند و این موضوع میتواند به پایان یافتن نقش طالبان در تحولات منطقه تعبیر شود. داعش از هر جایی که نشأت گرفته و با هر اهدافی که برای خود تعریف کرده است، میتواند بزرگترین خطر برای گروه طالبان به شمار رود. طالبان خطر داعش را احساس کردهاند و میدانند که در موجویت چنین گروهی، دیگر سکۀشان در منطقه از رونق افتاده است. به گفتۀ یکی از افراد نزدیک به طالبان، زمانی که گروه داعش در سوریه و عراق عرض اندام کرد، گروه طالبان با فرستادن پیامی به این گروه، خواست از گسترش آن در منطقه جلوگیری شود. مهمترین پیام طالبان به گروه داعش این بود که از گذشتۀ آنها درس بگیرند و دچار چنان تندرویهایی نشوند که همۀ پلهای پشت سرشان را ویران کند، و دوم از حضور در پاکستان و افغانستان جداً اجتناب ورزند. داعش به هیچیک از خواستهای طالبان اعتنا نکرد و این موضوع میتواند به معنای رو در رویی با گروه طالبان به شمار رود.
مساعد بودن شرایط
طالبان اعلام خروج نیروهای خارجی و روی کار آمدنِ دولت وحدت ملی را، بهترین فرصت برای آغاز گفتوگوهای صلح میدانند. از یکطرف آنها میتوانند ادعا کنند که دیگر بهانهیی برای جنگ وجود ندارد و از طرف دیگر میتوانند بگویند که دولت جدید انعطافِ بیشتری در گفتوگوهای صلح و اجرای شرایطِ این گروه نشان میدهد. این موضوع چندان بیربط هم نمینماید. حرفهایی وجود دارد که برخی رهبران جدیدِ کشور حتا پستهایی را برای گروه طالبان خالی نگه داشتهاند. طالبان در موجودیت چنین شرایطی، بسیار احمق خواهند بود که عملاً کمر به نابودیِ خود ببندند؛ زیرا پیشبینی طالبان مبنی بر اینکه با انتقال مسوولیتهای امنیتی به نیروهای خودی، نظام بهصورتِ خودبهخودی از هم میپاشد، غلط از آب بیرون شده است.
Comments are closed.