- ۰۸ جوزا ۱۳۹۴
شنبه ۹ جوزا ۱۳۹۴
جنگ در ولایت قندوز مردم غیرنظامی زیادی را بیجا کرده است. آنها در آستانۀ برداشت حاصلات کشت و کار از خانههایشان دور اند و نمیدانند که چه زمانی وضعیت کاملاً امن میشود.
به گزارش خبرگزاری اسوشیتدپرس، وقتیکه طالبان یک ماه پیش به قریه کوچک دم شاخ در یک وادی گندمزار شمال افغانستان در کندز رسیدند، هیچ کس آمادهگی نداشت.
غلام سخی یکی از باشندهگان این محل در مورد شب ۲۴ اپریل که صدها جنگجوی طالب حمله همآهنگ شدهیی را راهاندازی کردند، میگوید: «آنها ناگهان ظاهر شدند. وحشتناک بود. مردم فقط با سرعت ممکن فرار میکردند و کسانیکه باقی ماندند، یعنی ما تا ده روز دیگر آنجا بودیم. حکومت نتوانست با آنها مقابله کند.»
سربازان و مقامات استخباراتی به عین ترتیب غافلگیر شده بودند. افراد مسلح به خانهها داخل شدند و باشندهگان آنها را چون سپر انسانی مورد استفاده قرار دادند.
عمر صافی والی کندز گفت که نیروهای تقویتی برای حمایت از اردو برای چندین روز نرسیدند. آنها فاقد تجهیزات، غذا و مواد سوخت بودند، چون اکمالات یا لوژستیکشان خراب بود. تا نیروهای حکومتی به دفاع پرداختند، جنگ برای بیش از دو هفته ادامه یافت و جنگجویان تا سه کیلومتری مرکز ولایت کندز رسیدند.
در حال حاضر شهر کندز امن به نظر میآید. نیروهای مشترک حکومتی و ملیشه هایی که با شتابزدگی استخدام شده اند، کوشیدند تا جنگجویان را تا گورتپه عقب بزنند که در حدود ۱۵ کیلومتر از شهر کندز فاصله دارد و قریهها و قصبات اشغال شده مانند تلاوکه و دم شام را آزاد کردند.
اما جنگ ادامه دارد و مقامات افغانستان قبول کردهاند که کار آهسته و خونین لازم است تا شورشیان را بیشتر دور برانند. در عین زمان مردم ملکی که در این خط جبهه جدید زندهگی میکنند، سختیهای این جنگ را بردوش میکشند. قبلاً بیش از ۱۰۰ هزار نفر مجبور گردیدهاند که خانههای شان را ترک گویند. بسیاری آنها خانهکرایی گرفتهاند و برخی با خانوادههای دیگر زندهگی میکنند و از نمایندهگیهای ملل متحد و سایر سازمانهای خیریه کمک به دست میآورند.
موجودیت افراد ملکی در سرتاسر ساحات جنگی یکی از عوامل عمدهیی است که مانع تاکتیکها و پیشرفت نیروهای حکومتی میشود. مقامات میگویند که آنچه در عملیات اردو مشکل ایجاد می کند، تنها فقدان تجهیزات و یا نبود حمایت هوایی نیست، بلکه حضور جنگجویان در خانههای مردم و ترس از این میباشد که مبادا جنگ موجب تخریب گندمزار ها در آستانه فصل برداشت حاصلات شود.
عبدالصبور نصرتی قوماندان پولیس ولایت اعتراف میکند که «پیشرفت آهسته است». او میگوید: «برای جلوگیری از تلفات ملکی ما نمیتوانیم از توپ خانه سنگین استفاده کنیم و ما حمایت هوایی نداریم.» زیرا بعد از برگشت نیروهای جنگی بینالمللی مانند ایالات متحده امریکا و ناتو در سال گذشته، عملیات آنها به نقش آموزشی و حمایتی مبدل شد. «این امر افراد ما را در صحنه جنگ را نهایت محتاط گردانیده است و عملیات را بطی ساخته است.»
طبق اظهار لارنت گابریل، بین ۲۴ اپریل که طالبان حمله بهاری شان را اعلام کردند و ۱۱ می، در یگانه شفاخانه کندز که مخصوص شکستهگی و زخم است و توسط سازمان دولتی فرانسوی «داکتران بدون مرز» اداره میشود، جمعاَ ۲۰۴ زخمی جنگی مراجعه کرده اند. گابریل که همآهنگ سازنده این پروژه میباشد، میگوید: «در یک هفته، بین ۱۱ تا ۱۷ می، ۸۴ نفر به علت زخم های جنگی مراجعه کردند که این رقم دو چند کسانی می باشد که در عین هفته در سال گذشته مراجعه کرده بودند.»
مریضان بستری از خشونتهای جنگ حکایت میکنند. نصرالله که ۱۷ سال دارد، روز ۱۷ می از مکتب به خانه میآمد که زخمی شد. او در ولسوالی امام صاحب واقع در شمال شهر کندز که بدترین جنگ جریان داشت، در بین آتش گیر ماند. نصرالله میگوید: «من صدای تفنگ را شنیدم اما، آهسته شد، فکر کردم خلاص شد، به راه خود ادامه دادم.» سرانجام سه مرمی در پای چپ او اصابت کرد که اکنون تثبیت و پلاستر شده و آویزان می باشد و یک مرمی در پای راستش اصابت کرده است.
در بستر طرف راست او عبدالروف، مامور پولیس قرار دارد که ۱۸ سال دارد و از حمله هاوان در روز ۱۹ می در گورتپه نجات یافته است. او هنوز در نتیجه عملیات جراحی گنس است و قادر به گپ زدن نمی باشد. دو مرد از اقاربش گفتند که او از ناحیه هر دو پا و شانه راستش زخمی گردیده است.
در مناطقیکه دوباره زیر کنترل حکومت آمده اند، آرامش شکننده و نامطمین حاکم است. شمار ملیشهها بیشتر از سربازان اردو است. ماشینهای محاربوی اردو و و وسایط نقلیه زرهی پولیس اینجا و آنجا در رفت و آمد اند. سربازان در برج های ترصد نشسته اند که با بوجیهای خاک و گل تحکیم یافته اند، ساقههای گندم ها قطع شده است. یگان دکان برای مردم محل باز است که با تردید به خانه های ویران شده شان بر می گردند.
باشندهگان قریههایی مانند تلاوکه که ۴۰۰۰ نفر میباشند و فقط چند کیلومتر از خط جبهه در گورتپه فاصله دارند، یک لحظه نفس آرام نمی کشند. به ملیشه های محلی که برای جنگیدن در خط جبهه استخدام شده اند و برخی از آن ها مسلح می باشند، مقامات ولایتی پول می پردازند. اکنون آنها در مناطق پاکسازی شده گزمه میکنند و در امتداد دیوارهای گلی خانههای مخروبه و پلوان های گندمزارها، در قطارهای یک نفری راه می روند. آنها پیراهن تنبال به تن دارند و تفنگ های ماشیندار و نارنجک اندازها حمل می کنند.
محمد اسلم در محله الچین در خانهاش که با خانوادههای پنج برادرش بعد از گیر ماندن در جبهه جنگ به طور مشترک زندگی میکند، به ملیشههای خوش آمدید میگوید. نصف تعمیر این خانه تخریب شده است و اکثر باشندهگان آن فرار کرده اند. او با چند پسر جوانش در آنجا باقی مانده است که گاوها و مرکب ها را زیر درختی افسار کرده اند. همچنان مرغ ها و مرغابی هایی با چوچه های نوزاد شان در آنجا می باشند.
او میگوید: «ما در اینجا به تنهایی برای یک هفته جنگیدیم. ما محاصره شده بودیم. ما تا وقتی جنگیدیم که مهمات مان خلاص شد.» اسلم نگران است که هنوز زمان درازی به برقراری یک صلح دوامدار مانده است.
Comments are closed.