احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۷ جوزا ۱۳۹۴
فهیم دشتی/دو شنبه ۱۸ جوزا ۱۳۹۴
بازی خونین و پیچیدهای که نزدیک به نیم قرن در جغرافیایی به نام افغانستان جریان داشت، به پایانِ خود نزدیک است. این بدان معنا نیست که پایانِ این بازی بهزودی و بدون مانع و چالش اتفاق خواهد افتاد؛ ولی این نکته روشن شده که پایان این بازی آغاز گردیده و رفتهرفته، شدت و سرعت مییابد و بالاخره به انجام میرسد.
این نوشته یک تحقیق نیست که بر مبنای آمار و ارقام یا منابع و اطلاعاتِ ثبتشده، استوار باشد؛ بلکه با توجه به معلوماتِ موجود و قابل دسترس برای همه، در ابعاد مختلف، یک تحلیل از وضعیتِ کنونی و آیندۀ احتمالیِ افغانستان در پیوند به مناسبات داخلی، نقشآفرینی در منطقه و حضور در خانوادۀ جهانیست که نه به عنوان یک پیشگویی، بلکه به مثابۀ یک پیشبینی (با تأکید بر تفاوت پیشگویی و پیشبینی) مطرح میشود.
قابل ذکر است که در بخشهایی از این نوشته، پرسشهایی در ذهن مخاطب ایجاد میشود که عمدتاً با اشاراتی به بخشهای دیگر تلاش خواهد شد پاسخها ارایه شوند؛ ولی یک تصویر جامع، تنها در صورتی بهدست میآید که از آغاز تا پایان، به این نوشته به عنوانِ یک تحلیلِ واحد نگریسته شود.
بخش بیستوهشتم
اکنون هم این نگرانی وجود دارد که بریتانیا بخواهد بهطور مستقیم و یا از طریق مهرههایی که در ساختار دولت وحدت ملی دارد، برنامههای خاصی را دنبال کند. با این حال، در صورتی که وضعیت در افغانستان و منطقۀ ما در مجموع به سوی توسعه و ثبات تغییر کند، بریتانیا هرقدر هم که خواسته باشد، نخواهد توانست برخلافِ این مسیر حرکت کند، تازه اینکه چنانچه قبلاً اشاره شد، بریتانیا در واقع در پی تضمین منافع پاکستان در این منطقه است و منافع خود را نیز در تأمین منافع پاکستان دخیل میداند. حالا اگر این منافع در ثبات و توسعۀ منطقه، زمینۀ بهترِ تأمین و تضمین را داشته باشد، بریتانیا همین گزینه را استفاده خواهد کرد.
۴: گروههای مخلِ امنیت:
گروههای تروریستیِ تأثیرگذار بر امنیت افغانستان و منطقۀ ما عمدتاً در دو دستهبندی قابل بررسیاند:
۴-۱ گروههای محلی:
در این جمع گروههایی چون طالبان (بدنۀ اصلی طالبان که باقیماندۀ حاکمیت طالبان در افغانستان است)، گروه حقانی، حزب اسلامی حکمتیار، گروههای سلفی، تحریک طالبان پاکستان، گروههای دیگرِ پاکستانی چون سپاه صحابه، جیش محمد و…، جداییطلبان بلوچ، گروه جندالله ایران، جنبش اسلامی ازبکستان و گروههای کوچکِ مسلحِ تاجیک و اویغور را میتوان برشمرد.
اینکه همۀ این گروهها تروریستیاند یا خیر، بحثیست جدا؛ ولی از اینها میتوان به عنوان عوامل ناامنی و بیثباتیِ منطقه یاد کرد.
از این میان، نقش طالبانِ افغان و پاکستانی و همچنان گروه حقانی در مسایل مربوط به افغانستان برجستهتر از دیگران است. در بخش “۱-۲-۱” اجمالاً به این مسأله اشاره شده است، ولی اینجا با تفصیل بیشتر به آن پرداخته میشود.
ظهور طالبان به عنوان یک گروه مطرح در مسایل افغانستان در اوایل دهۀ ۱۹۹۰ اتفاق افتاد. حالا پس از دو دهه روشن شده است که در ایجاد این گروه حد اقل کشورهایی نظیر پاکستان، بریتانیا، ایالات متحده و تعدادی از کشورهای عربی نقش داشتهاند. با این حال، حتا اگر موافق با تیوری توطیه نباشیم، واضح است که طالبان یک گروه خودجوش نبودند که نفس وجودیشان تنها به مسایل افغانستان محدود شود؛ بلکه نیرویی بودند که دانسته یا ندانسته و خواسته یا ناخواسته، به عنوان ابزار قدرتهای بزرگ مورد استفاده قرار گرفتند.
با این حال، ظهور و زوال طالبان ابعاد مختلفی از جمله عوامل قومی، منطقهیی، ایدیالوژیک، احساساتی، استخباراتی، استراتژیک و … دارد که قرار نیست به هر کدام در اینجا پرداخته شود.
حالا از دو زاویه، زمان مصرفِ طالبان به پایان رسیده است:
* پاکستان که برای اهداف منطقهیی خود، طرح ایجاد طالبان را – ظاهراً با مشورۀ انگلیس – ریخت و حمایت ایالات متحده و شماری از کشورهای عربی را از این طرح بهدست آورد، برای یک مدتِ قابل ملاحظه، از این پروژه بهـرهها برد؛ اما اینکه استفاده از طالبان، پاکستان را به اهداف منطقهییاش نزدیک ساخت یا خیر، بحثیست جداگانه که بهطور خلاصه، با توجه به وضعیت کنونی پاکستان، میتوان گفت که نخیر.
به هر حال، حضور پایگاههای طالبان و گروههایی چون حقانی، حکمتیار یا سلفیها و همچنان القاعده و اقمار منطقهیی آن در بخشهای قبایلی پاکستان که بهشدت از بیسوادی، فقر، قانونگریزی و زندهگی بدوی رنج میبرد، سبب افراطزدهگی و خشونتآفرینیِ جدی در این مناطق شد. یکی از عوامل عمدۀ بهوجود آمدن گروههای مسلح افراطیِ پاکستان از جمله تحریک طالبانِ پاکستان هم همین مسأله بوده است.
قبل از آن نیز گروههای افراطی مسلح در پاکستان فعالیت داشتند ولی بیشتر این گروهها در مقابله با هندوستان مورد استفاده قرار میگرفتند و اکثراً در کنترول استخبارات نظامی پاکستان بودند؛ اما قضیۀ گروههای مسلح افراطی در مناطق قبایلی متفاوت بوده است.
این گروه از رابطهای که با طالبان افغان، گروه حقانی، القاعده و دیگر گروههای افراطی فعال در مناطقشان داشتند، استفاده برده و تلاش کردند از این زمینهها به کنترول کامل مناطقی که از آن برخاسته بودند دست یازند و این مستقیماً به معنی تهدید منافعِ پاکستان بود.
پاکستان در سالهای گذشته بارها هم از طریق گفتوگوهای صلح و هم با راهاندازی عملیات کلان، تلاش کرده است حضور و نفوذ این گروهها را در مناطق قبایلی پایان دهد؛ ولی حضور گروههایی چون طالبان افغان یا حقانی و دیگران سبب شده که هرگونه تلاش دولت و نظامیان پاکستان در مواجهه با تحریک طالبان پاکستان و گروههای شبیه آن در مناطق قبایلی، موفقیتی در پی نداشته باشد.
حالا تقریباً معمول شده که وقتی طالبانِ افغان در داخل افغانستان زیر فشار قرار میگیرند، به مناطق زیر کنترول طالبانِ پاکستانی پناه میبرند و برعکس آن، در مورد طالبان پاکستانی نیز صادق است. اما این وضعیت به همینگونه نمیتواند ادامه یابد. پاکستان یا باید حضور این گروهها را در اهرمِ قدرتِ خود بپذیرد یا از شرِ آنها برای همیشه خلاصی یابد.
در این مورد توضیحاتی در “۲-۱-۳/ رابطه با افغانستان” ارایه شده؛ ولی اینجا کمی بیشتر به آن پرداخته میشود.
در واقع گروههایی که پاکستانیها برای سالهای دراز از آنها به عنوان ابزار استفاده میکردند، به تهدید علیه پاکستان مبدل شدند. در سال ۲۰۰۷ بود که نخستین نشانههای درکِ این تهدید از سوی نظامیان پاکستانی رونما شد. حلقاتی که این تهدید را درک میکردند، ضعیفتر از آن بودند که بتوانند در تغییر استراتژی پاکستان در این زمینه تأثیرگذار باشند؛ ولی تأکید بر اینکه گروههای افراطی فعال در مناطق قبایلی به تهدید مبدل شدهاند، وضعیت را در پاکستان به سویی کشاند که بالاخره، حالا اکثریت پاکستانیها این مسأله را میپذیرند و حلقاتی که برای نخستینبار از میان ارتش، این مسایل را عنوان میکردند، اکنون در رأس ارتش قرار گرفتهاند. به گونۀ مثال جنرال راحیل شریف رییس ستاد ارتش، و جنرال رضوان اختر رییس آیاسآی از جمله بانیانِ این فکر استند.
با این حال، هنوز حلقاتی در درون ارتش و همچنان در میان احزاب و تشکلهای مذهبی- سیاسیِ پاکستان وجود دارند که بر همان استراتژی استفادۀ ابزاری از گروههای تروریستی در برابر هند و افغانستان تأکید میکنند و چه بسا که در پشت بسیاری از حملات تروریستی که هنوز در افغانستان انجام میشود، دستِ همین حلقات شامل است.
پاکستانیها تلاش دارند که بخشی از طالبان و دیگر گروههای تروریستی افغان را تشویق کنند تا به میز گفتوگو با دولت افغانستان حاضر شوند و عین طرح را در مورد طالبان پاکستانی هم دنبال میکنند و تلاش دارند با آنان به مذاکره و صلح بپردازند.
Comments are closed.