احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۵ سرطان ۱۳۹۴
احمد عمران/ شنبه ۶ سرطان ۱۳۹۴
ظاهر طنین نمایندۀ ویژۀ افغانستان در سازمان ملل متحد بهتازهگی در شورای امنیت این سازمان از «همگرایی بیسابقه»ی هراسافکنان به هدفِ تشدید جنگ در کشور خبر داده است. بر اساس سخنان آقای طنین، بیش از هفتهزار جنگجوی مسلحِ مربوط به شبکهها و سازمانهای مختلفِ تروریستی، اعم از داخلی و خارجی، تصمیم گرفتهاند که حملات انفجاری، انتحاری و تهاجمیِ خود را بر شهرها و مناطق استراتژیکِ افغانستان افزایش بخشند. بر مبنای این طرح، شبهنظامیانِ افراطگرا میخواهند با بهدست آوردن کنترول برخی مناطق و حتا ولایات کشور، از آنها به عنوان مقرهای عملیاتیِ خود استفاده کنند.
طرح افزایشِ جنگ در سال روان، از پروژههای اصلیِ گروههای شورشی و هراسافکن بود که تبارز اصلی آن را در عملیات بهاریِ طالبان زیر نام عملیاتِ «رزم» شاهد بودیم. در این عملیات، طالبان موجی از برنامههای هراسافکنانه را در نقاط مختلف کشور بهراه انداختند و عملاً تلاش کردند که حضور سهمگینِ خود را در بخشهای مختلف کشور ثابت سازند.
البته اینبار تنها گروه طالبان به عنوان یگانهماشین نظامیِ ویرانگر در این نبردها شرکت نداشته است؛ گروه داعش نیز به شمول تحریک اسلامی ازبکستان در بخشی از عملیات سازمانیافته علیه نیروهای دولتی در افغانستان شرکت داشته است. آقای طنین به این باور است که استخبارت بیرونی نیز در این موج حملات با نیروهای شورشی همکاری دارد و تلاش صورت میگیرد که افغانستان به وزیرستانی دیگر تبدیل شود.
در اینکه جنگ افغانستان مراحل بسیار حساسی را میگذارند، جای تردید نیست. خلاف چند سال پیش، جنگ فعلی نه تنها ابعاد تازه کسب کرده، بل نوع عملیات نظامیِ نیروهای مخالف نیز تفاوتهایی را در میدان نبرد نشان میدهد. جنگ قندوز در این میان مثال زدنی است. هرچند از قبل، گزارشهایی وجود داشت که حملۀ گسترده بر چند ولسوالی قندوز تدارک دیده شده، اما نهادهای امنیتی کمترین توجه به این قضیه از خود نشان ندادند.
سقوط چهاردره و دشت ارچی، شاید بزرگترین لکۀ ننگ به دامنِ دولت افغانستان باشد که برای نخستینبار پس از سیزده سال، این فرصت در اختیار نیروهای شورشی قرار گرفت که خود را در آستانۀ کنترول شهر قندوز ببینند.
فراموش نکنیم که سقوط مناطقی در شمال کشور که نه از نظر سنتی، خاستگاه شورشگری به شمار میرود و نه هم ماشین جنگی طالبان به آن قدرتِ موجود در جنوب فعالیت دارد، به گونهیی میتواند از انتقال جنگ از جنوب به شمال حکایت کند. هرچند دولت حالا ادعا دارد که در حالِ واپسگیری این مناطق است؛ اما واپسگیری دوبارۀ این مناطق نیز نمیتواند پیروزیهایی را که نیروهای مخالف به دست آوردهاند، جبران کند.
یمگانِ بدخشان مثال دیگرِ غفلت نهادهای امنیتی میتواند به شمار رود. این ولسوالی نیز در پی هجوم ناگهانیِ گروههای شورشی سقوط کرد و چند روز در کنترول آنها قرار داشت. برخی از مقامهای کشور، با سطحینگری، چنین حملاتی را ناچیز میشمارند و میگویند اصل بر تسخیر یک منطقه نیست، بل اصل بر کنترول دایمیِ آن است که نیروهای شورشی چنین توانی را ندارند.
باید اذعان کرد که اشتباه در همینگونه توجیهها نهفته میباشد. طالبان و یا هر گروه دیگری در پی کنترول دایمی مناطق نیستند، بل آنها تلاش دارند برای خود خوراکِ رسانهیی و تبلیغاتی فراهم کنند. گروه طالبان در حالی که جنگ در افغانستان را شدت بخشیده، در همین حال میخواهد دستِ بالایی در مذاکرات صلح داشته باشد. طالبان شرایط و محلِ گفتوگوها را تعیین میکنند. این به معنای ضعف سیاسیِ دولت افغانستان باید شمرده شود. چهگونه گروهی که تا دیروز خطرناکترین گروه تروریستی قلمداد میشد، امروز در وضعیتِ برتر بر سرِ میز مذاکره حضور دارد؟
استراتژی تازۀ طالبان در گفتوگوهایی که زیر نام صلح انجام میشود، کاملاً سنجیده شده است. آنها هرگز نمیگویند که طرف گفتوگوهای آنها دولت افغانستان است، زیرا چنین دولتی را به رسمیت نمیشناسند؛ اما با مقامهایی از همین دولت به گونۀ غیر رسمی دیدار و گفتوگو میکنند. این برخورد میتواند این شایبه را قوت بخشد که دولت افغانستان چنان در موضعِ ضعف قرار گرفته که به هر خواستِ طالبان برای دیدار لبیک میگوید. وقتی صحنۀ نبرد آنچنان باشد، بدون شک صحنۀ گفتوگوهای صلح را نیز متأثر میسازد!
افزایش حملات طالبان کاملاً با گفتوگوهای صلح رابطه دارد. این گروه برای آنکه نشان دهد تعیینکنندۀ جهتِ گفتوگوها کسی است که در میدان نبرد دستِ بالا دارد، بر دامنۀ ناامنیها افزوده است. تاکتیک جنگی طالبان، برخاسته از موقعیتِ این گروه در گفتوگوهای صلح است. ولی از اینطرف نهتنها برنامه و استراتژییی برای جنگ و صلح وجود ندارد که بیشتر ضعفِ سیاسی و باجدهی برای گروههای شورشی به مشاهده میرسد.
دولت افغانستان ده ماه پس از آنهمه وعدههای بلندپروازانه حالا به بازیچۀ دستِ گروههای شورشی و استخباراتِ منطقه تبدیل شده است. همان استخباراتی که با آن تفاهمنامه امضا کرده و بر اساس ادعای وزیر پیشین معارفِ افغانستان که یکی از مقربترین افراد به همین دستگاه شناخته میشود، دولتمردانِ کشور در بهای امضای این تفاهمنامه، ۷۰ میلیون دالر امریکایی گرفتهاند.
این ادعا دقیقاً باید مورد پیگرد قرار گیرد و صحت و سقمِ آن مشخص شود. آیا واقعاً چنین پولی در جریان امضای تفاهمنامۀ استخباراتی رد و بدل شده است؟
افرادی که متهم به گرفتنِ این پول شدهاند، در برابر اظهارات فاروق وردک وزیر پیشین معارفِ کشور و یکی از کارگزاران اصلیِ دولت پیشین، سکوت اختیار کردهاند که به هیچ صورت نمیتواند به نفعشان باشد. شاید تبدیل کردنِ افغانستان به وزیرستانی دیگر، جزوِ همان برنامهیی باشد که بر اساس آن، تفاهمنامۀ اطلاعاتی نیز به امضا رسیده است!
Comments are closed.