احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۸ اسد ۱۳۹۴
احمد عمران
کابل در آخر هفتۀ گذشته، مرگبارترین انفجارها را شاهد بود. نخستین انفجار که بخشهای وسیعی از کابل را لرزاند، در منطقۀ شاهشهید انجام شد که در آن پانزده تن کشته و نزدیک به چهارصد تنِ دیگر زخمی شدند. این انفجار در نوعِ خود بیپیشینه خوانده شده است. حفرهیی که از اثرِ انفجار بهوجود آمده، خود از شدتِ حادثه خبر میدهد. هزاران خانۀ مسکونی و دکان که در مسیر انفجار قرار داشتهاند، ویران شده و یا بهشدت آسیب دیدهاند. مردم محل هنوز در شوکِ این حادثه بهسر میبرند و واقعاً نمیدانند که چه اتفاقی افتاده و چرا مخالفانِ مسلح این منطقۀ مسکونی را برای چنین حملۀ بزرگی انتخاب کردهاند.
برخی آگاهانِ امور باور دارند که حمله در منطقۀ شاهشهید تصادفی صورت گرفته و حملهکنندهگان تصمیم داشتهاند که خود را به حوالی ارگ ریاستجمهوری برسانند. هنوز کابل از شوکِ این انفجارِ دهشتناک بیرون نشده بود که فردای آن، بازهم حملات انتحاریِ دیگری را شاهد بود؛ حمله به اکادمی پولیس و حملۀ دیگر به کمپ نظامیان خارجی در منطقۀ قصبۀ کابل. هرچند رقم دقیقِ تلفاتِ این حملات و انفجارها هنوز مشخص نشده، ولی گفته میشود که دهها تن در حوادث کشته و یا زخمی شدهاند.
کابل روزهای سختی را سپری میکند. سوالهای زیادی ذهنهای شهروندانِ این شهر را میآزارد. کیها چنین بیرحمانه دست به کشتار غیرنظامیان میزنند؟… طالبان و یا گروههای دیگری در پشتِ این حوادث قرار دارند. مقامهای دولتی نیز سرگیچهاند، نمیدانند چه بگویند و چه بکنند. رییس جمهوری که تازه از بستر بیماری برخاسته و به کشور برگشته است، در حالی که آثار بیماری همچنان در سیمایش موج میزند، به عیادت مجروحان رفته. چه حرفی از زبانِ این بلندترین مقام دولتی میتواند دردهای مردم کابل را تسکین دهد. پیرمردی در حادثۀ شاهشهید پنج عضو خانوادهاش را از دست داده و پنج عضو دیگرش در شفاخانه بهسر میبرند، آیا حرفهای رییسجمهوری میتواند مرهمی بر زخمهای این پیرمرد شود؟
فاجعه چنان گسترده است که نمیتوان با زبان آن را توصیف کرد. مردم کابل که همواره زخم دیدهاند، این روزها بیباورتر از گذشته به وعدههای مقامهای دولتی و امنیتی گوش میدهند؛ مقامهایی که خود در پناه دیوارهای سنگی آرمیدهاند و با موترهای ضد گلوله رفتوآمد میکنند. درد مردم کابل را چهگونه آنها درک کرده میتوانند؟
از جانب دیگر، توجیه مقامهای دولتی از رویدادهای مرگبارِ آخرِ هفتۀ گذشته نیز بسیار جالب و شنیدنی است؛ توجیهاتی که بیشتر به رجزخوانی و هذیانگویی شبیهاند. معاون سخنگوی ریاست جمهوری که از زبان رییس جمهوری در مورد حادثۀ شاهشهید سخن میگفت، این حمله را به هدف انحراف اذهانِ عمومی نسبت به اختلافاتِ بهوجود آمده بر سرِ جانشینی ملا عمر عنوان کرد. مشاور شورای امنیت ملی هم که به منطقۀ آسیب دیده رفته بود، گفت که با گروههایی که علیه مردم افغانستان جنگ اعلام کردهاند، هرگز صلح نخواهد کرد. او در ادامه گفت که «با قوت ایمان و امکانات ملی» به جنگ کشوری خواهد رفت که مخالفان مسلح را تمویل و تجهیز میکند.
این سخنان بدون شک به رجزخوانی بیشتر شبیه است تا توجیههای عقلانی برای وضعیتِ مخاطرهآمیزی که شکل گرفته است.
با وجود حملات و انفجارهای مرگباری که در کابل صورت گرفته، اما تا به حال موضعِ مشخصی از سوی دولت افغانستان در برابر این حوادث گرفته نشده است. هنوز سیاستِ کلیگویی و ابراز سخنانِ احساساتی ادامه دارد.
افغانستان طی چهارده سال گذشته در برابر مصیبتهایی که بر مردم نازل شده، همواره زبانی الکن و فاقد کارایی داشته است. هرگز از حوادثِ اینچنینی درس گرفته نشده است. هرگز عوامل و انگیزهها پیگیری نشدهاند. رییسجمهوری به محض اینکه با چنین حوادثی روبهرو میشود، به صورتِ فوری جلسۀ امنیتی برگزار میکند و یا به کمیسیونهایی دستور بررسی میدهد، ولی از نتایج این جلسهها و بررسیها هیچ وقت کسی چیزی ندانسته است.
برخیها از ستون پنجمِ دشمن در داخل نظام سخن میگویند، برخیها از طالبان نکتاییدار و عدهیی دیگر از جاسوسانی که برای بیگانهگان مزدوری میکنند. آیا واقعاً نظام با چنین مشکلاتی روبهروست؟ آیا میتوان مطمین بود که در موجودیت چنین افرادی، امنیت در کشور تأمین میشود؟
بدون تردید حواث هفتۀ گذشته در پایتخت قابل بررسیاند، اما بیشتر از آن دولت نیاز به بازنگری در سیاستهای خود در قبال دشمنان دارد؛ دشمنانی که بیرحمانه میکشند و با قساوتِ تمام ویران میکنند. حوادث روزهای اخیر نشان میدهند که دولت وحدت ملی در شناخت دوستان و دشمنانِ خود ناتوان بوده است. این دولت پس از ده ماه هنوز نمیتواند میان گروههای مختلف تفکیک قایل شود و تعریفِ مشخصی از آنها ارایه دهد.
در همین حال، این دولت نمیداند که پس از وقوع چنین حوادثی، اولویتهای آن کدام است. مسلماً ابرازنظرهای احساساتی و گفتن حرفهای بدون منطق و پشتوانه، هیچ دردی را دوا نمیکند.
در چهارده سال گذشته، دشمنان فاجعه آفریدهاند و مقامها رجزخوانی کردهاند. باید به این وضع مبتذل پایان داده شود. دولت وحدت ملی باید مسوولانه به وظایفِ خود عمل کند و پیگیرِ قضایا باشد. آنانی که واقعاً به کشور و نظام خیانت میکنند و یا توانایی انجام وظایفِ خود را ندارند، ضرور است که شناسایی و کنار زده شوند.
نمیشود نظام همچنان در گروِ گروههای مافیایی، افراد بیکفایت و حتا جاسوسانِ بیگانه باشد و انتظار داشت که امنیت و آرامش در کشور تأمین شود. چنین انتظاری بیهوده است و نباید به آن دل خوش کرد. از حوادث باید درس گرفت و نه آنکه در قبالشان صرفاً احساسات نشان داد؛ زیرا مردم در انتظارِ اقدامهای فوری و کارسازِ مقامهای دولتیاند.
Comments are closed.