احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ دوشنیه 16 سنبله 1394 - ۱۵ سنبله ۱۳۹۴
روز شنبه زمانی که در میان تدابیر شدیدِ امنیتی و تعطیلات در کابل، نشست ریکا و سام برای بررسی وضعیتِ کشور از سوی تمویلکنندهگان جهانی برگزار میشد، در بخشِ دیگری از شهر کابل تظاهراتی چندصد نفری برای یکی از مسایلِ چالشبرانگیز و گاه حساسیتزا جریان داشت. حالا اینکه در چنین روز و فضایی، تظاهرکنندهگان چهگونه مجوزِ برگزاریِ چنین تظاهراتی را بهدست آوردهاند، خود جای سوال دارد. زیرا در آن روز، کابل کاملاً تعطیل بود تا در یک فضای امن و خالی از دغدغه، نمایندهگان ارشدِ کشورها و نهادهای تمویلکنندۀ افغانستان بتوانند در مورد راههای کمکِ موثر به این کشور با هم گفتوگو کنند و حداقل به نتایجی برسند که افغانستان را از وضعیتِ بحرانیِ فعلی نجات بخشد. اما خواست شرکتکنندهگانِ تظاهرات؛ مسایل امنیتی، مشکلات اقتصادی، تهدیدهای تروریسم و مداخلاتِ بیرونی در امور داخلی کشور نبود. آنها نیامده بودند که بگویند «خون»هایی که در افغانستان ریخته میشود، خون شهروندانِ بیگناهِ این سرزمین است که هیچ جرمی را مرتکب نشدهاند. آنها در اعتراض به شلاق خوردنِ زنی در غور به خیابانها نیامده بودند. آنها بهخاطر کودکانی که در حملات انتحاریِ هراسافکنان در کابل، در مظلومیتِ تمام تکه و پاره شدند، صدا بلند نکرده بودند. آنها یک شعارِ اصلی داشتند و مقداری فحش و ناسزا که آنها را به دیگر هموطنانِ خود حواله میکردند. درد آنها از عدم درج واژۀ «افغان» در شناسنامههای الکترونیک بود؛ بحثی که از پنج سال به این طرف، توزیع شناسنامههای جدید را به گروگان گرفته و افغانستان از بسیاری مسایل مهم بازمانده است.
اگر شناسنامههای جدید توزیع میشد، بدون شک تسهیلاتِ زیادی در امر برگزاری انتخابات، داشتن آمار نسبتاً دقیقی از جمعیتِ کشور و تعداد ساکنانِ هر منطقه بهدست میآمد. این امر کمک میکرد که افغانستان یکی از بنیادیترین مشکلاتِ خود را پشتِ سر بگذارد و وارد فاز تازهیی از مناسبات دموکراتیک شود. عدم توزیع شناسنامههای جدید، مخلِ بسیاری از برنامههای ملی در کشور شده است. حداقل میتوان به انتخابات و مشکلاتِ آن اشاره کرد که در نبود شناسنامههای الکترونیک، میلیونها کارت رایدهی در اختیار شهروندان افغانستان قرار گرفته و باعث مشکلات عدیدهیی در روند برگزاری انتخابات شده است.
بحث شناسنامههای الکترونیک یک بار در مجلس نمایندهگان مطرح شد و به گونهیی پایان یافت. مجلس نمایندهگانِ کشور پس از بحثهای طولانی و نفسگیر در خصوص شناسنامههای الکترونیک، سرانجام به این نتیجه رسید که از درج واژۀ افغان در شناسنامههای جدید جلوگیری شود. دلیل روشن برای چنین تصمیمی، مراجعه به نمونههای مشابه و تجربۀ کشورهای دیگر جهان بود. در شناسنامههای تابعیتِ هیچ کشوری در جهان، نام قومیت و ملیت درج نشده است و یا حداقل چنین چیزی به عنوان یک عرفِ پذیرفتهشده مورد حمایت قرار ندارد.
از جانب دیگر، این موضوع پیش از اینکه با تظاهرات و راهپیمایی و فحش و ناسزا به دیگران راهحل داشته باشد، یک بحثِ تاریخی و ملی است و باید از مجاری قانونی و علمی به آن پرداخته شود. همانگونه که عدهیی خواهان درج واژۀ «افغان» در شناسنامههای جدید هستند، عدهیی دیگر به دلایلی که دارند، با آن مخالفت میکنند. صدای هر دو طرف در یک فضای گفتوگویی در پرتو دلایل و استدلالهایی که ارایه میشود، باید شنیده شود. با هوچیگری و فحاشی نمیتوان هدفهای خود را بر دیگران تحمیل کرد. جهانِ امروز، جهان گفتوگو و منطق است و کسانی که به این اصول گردن نمینهند، بدون شک به فرهنگِ پیشامدرن تعلق دارند؛ به فرهنگی که بهجای اقناع از راه تحلیل و گفتوگو، به خشونت و حذف متوسل میشود.
کاروان تظاهرکنندهگان روز شنبه، حرف قابل تأمل و جدی نداشت. آنها به شماری از شخصیتهای کشور توهین روا داشتند و اکثریتی را هم از جانبِ خود خلع تابعیت کردند. آیا گفتن اینکه «اگر واژۀ افغان را در شناسنامهها نمیخواهید، پس افغان نیستید و باید این کشور را ترک کنید»، چیزی غیر از عدم تساهل و مدارا در برابر دیگر شهروندان کشور میتواند باشد؟ چرا باید عدهیی به خود حق بدهند که نسبت به هویتِ دیگران فتوا صادر کنند و چنان نشان دهند که تنها وارثانِ واقعیِ این کشور استند؟ آیا در زمانی که افغانستان به اسارت بیگانهگان ـ چه از شمال و چه از جنوب ـ درآمده بود، کسانی بودند که بگویند برای آزادی کشور فقط کسانی حق شرکت در میدان جنگ دارند که در شناسنامههایشان واژۀ «افغان» ذکر شده است؟
ما امروز در جهانی زندهگی میکنیم که دیگر مرزهای ملیت و قوم را درنوریده است. انگلا مرکل نخستوزیر آلمان دروازههای کشورش را به روی مسلمانان سوری، عراقی و افغانستانی باز گذاشته است تا دیگر از راههای غیرقانونی و با مشقت وارد این کشور نشوند؛ آنگاه ما در حالی که با هیولای تروریسم و بنیادگرایی دست و پنجه نرم میکنیم و هر روز هموطنانِ ما به خاک و خون کشیده میشوند، بحث این را داریم که باید بخشی از این افراد کشور را ترک کنند. به فرض اگر چنین سخنی عقلانی و منطقی باشد، این افراد باید به کجا بروند؟ شاید طبق آن نظریۀ فاشیستی، عدهیی بگویند که تاجیکها به تاجیکستان، ازبکها به ازبکستان، ترکمنها به ترکمنستان، هندوها و سیکها نیز به هندوستان بروند. اما سوال اینجاست که زمینۀ انتقالِ این کتلۀ بزرگ را چهگونه باید فراهم کرد و یا سردمدارانِ فاشیسم میتوانند این نقل و انتقال را صورت دهند؟
آنچه که روز شنبه در کابل اتفاق افتاد، یک خواستِ عمومی و همهگانی نبود. فقط عدهیی تمامیتخواه و سلطهگر که پروای هیچ ارزشی را ندارند، خواستند که عقدههای فروکوفتۀ ایدیولوژیکِ خود را در ملای عام تبارز دهند.
Comments are closed.