احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:داکتر محییالدین مهدی- عضو مجلس/ شنبه 5 جدی 1394 - ۰۴ جدی ۱۳۹۴
این مطلب به هدف نشر در روزنامۀ ماندگار نگاشته شده است.
فیسبوک نویسی، بسان شرکت در مناظره است: میگویی، میگویند، میشنویی، پاسخ میدهى، رد میکنند؛ از تو حجت میطلبند، متهم میشوی… . در همۀ این احوال، به اصول ذیل باید پابند بود:
١- هرچند، وقتی که مینویسی تنهاستی؛ ولی فراموش نکن که جمع کلانى- در وراىِ دید تو-نوشتۀ تو را میخوانند، و در بارۀ آن- در واقع در بارۀ خودت – قضاوت میکنند.
٢-آنچه را که روبرو و در حضور کسی نمیگویی، یا- به هر حال و به هر دلیلی – نمیتوانی بگویی، لطفاْ در فیسبوک ننویس. زیرا این کار تو عین غِیبت است و آن نیز جز این نیست که: چیزی در غیاب کسی بگویی که در حضورش گفته نتوانی.
۳- نوشته یا پیام دیگران را با دقت بخوان، تا اصل مقصد آنرا دریابى؛ نشود که بىراهه بپیمایى و بجاى اصل، به فرع بچسپى و با به انحراف کشاندن بحث، نزاع بیهوده به پا کنى و متهم به دیر فهمی، کژ اندیشى و منفى بافى گردى.
۴- وقتی به پیامی نظر (Comment) می نویسی، خوب دقت کن که آگاهی تو دربارۀ آن پیام یا موضوع، بیشتر و بهتر از آنچه میخوانی باشد. در غیر آن یا از آن بگذر یا به لایک (Like)ی اکتفا کن و به هر حال از نوشتن چیزی که تخریش کننده باشد، اجتناب نما.
۵- از وارد کردن اتهام و افترا به کسی یا کسانى خودداری کن؛ هرگز زبان به اهانت کسی میالای، که اینها کار بی ادبان، عقده مندان و بیماران است؛ چه بسا که روزی به آن کس که توهینش کردی، روبرو گردی و از شرمسارى سر افگنده مانى.
۶- خدا را حاضر و ناظر ببین؛ تعصب قومی، زبانی، مذهبی، سمتی و دیگر انگیزههای غیر علمی و غیر ملی، ترا کور نسازد تا بدِ خود را، بر خوبِ دیگران ترجیح نهی که معنای تعصب جز این چیزی دیگری نباشد.
٧- خارجى را- ولو که با تو زبان، تبار، مذهب، وحتا تاریخ مشترک دارد- بر هموطنت، برآنکه تذکرۀ تابعیت این کشور را در جیب دارد، ترجیح مَنِه؛ چه، تبعیض همین باشد؛ تبعیض، یعنى آنچه بنیاد ملت شدن در افغانستان را متزلزل ساخته است.
٨- با اینحال، بدان که جغرافیاى زبان و مذهب و فرهنگ، با جغرافیاى سیاسىِ کشورها، منطبق نمىباشد؛ مخصوصاً زبان مرز نمىشناسد.
٩- با امتیازگیرىِ کسان، از روى انتساب شان به قوم، مذهب، زبان، خانواده و هر شأن اجتماعیِ دیگر، مبارزه کن ؛بکوش تا معیارِ تکریم و ترفیع اشخاص، تقوا و شایستهگىهاى فردى آنان قرار گیرد.
١٠- بر مقدسات، باورهای همگانی و شخصیتهای مورد احترام اقوام، مذاهب و ادیان دیگر، بیحرمتی نکن؛ ولو که به آنها باور و اعتقادی نداری؛ تساهل و مدارا همین را میگویند.
١١- در درستنویسی دقت کن؛ املایت را اصلاح نما؛ کاربرد علایم را – که جزو لاینفک الفبا است- یادگیر و در نوشتههای دیگران، جای کاربست اینان را دریاب. ندانستن و بکار نهبستن اینها، نه تنها عیب است که عین بیسوادی است.
١٢- بدان که رویدادهای اجتماعی چون حوادث طبیعی نیستند که «علت واحد»داشته باشند. وقتی در نوشتهیی به این قبیل رویدادها برخوردی و دریافتی که تو علت دیگری علاوه بر آنچه گفته شده نیز میشناسی، مگو که غلط گفتی: «علت این رویداد آن نه؛ بلکه این است»؛ بگو: علاوه بر آنچه گفتید، علت دیگری هم در کار است… .
١٣- فیسبوک نویسی را، محضِ روز گذرانی و ساعت تیری مپندار. زینهار که این همه وقت گرانبها را در پای لعبتکی که- در واقع ترا به بازی گرفته- به هدر مده. می کوش که از این وسیله بیاموزی و با آن بیاموزانی.
١۴- از بکارگیری الفاظ و کلمات رکیک و مستهجن خودداری کن؛ هرگز مباد که از آدرس تو تصویر یا ویدیویِ ضد عفت و منافی اخلاق منتشر گردد؛
از حیا مگذر که در ناموسگاه اعتبار
شرم، مردان را وقار است و زنان را زیور است
١۵- در مورد آنچه نمیدانی حکم مکن که خدای(ج) فرموده: «و لا تقف ما لیس لک به علم» (و مرو پی چیزی که نیست ترا دانش آن)؛ بر آنکه بیشتر از تو میداند، حرمت گذار که باز هم خدای گفته است: «هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون»(آیا برابر اند آنانی که میدانند با آنانی که نمیدانند؟)
١۶- انسانی بیندیش که تضادی با اسلامى اندیشیِ تو ندارد؛ انسان را فارغ از دین، زبان و قومیتش احترام بگذار که خدای جل علی شانه، انسان را فارغ از این تعلقات، «اشرف مخلوقات» خوانده است.
چونکه بیرنگی اسیر رنگ شد
موسییی با موسییی در جنگ شد
١٧- بدان که قتل و خون ناحق، از مسلمان و غیر آن، نزد خدای یکسان مکروه است. هرگز به مرگ کسی راضی مشو؛ مگر آنکه او خود از روى تعدى، عملا با تو، با مردمت و با منافع وطنت به طور مستقیم در جنگ باشد.
١٨- متحجر و دگم اندیش مباش. قهرمان پروری مکن، هیچ کسی مطلق نیست که گفت خدای باشد: ان الانسان لفیخُسر.
١٩- در بروز تراژدی امروزِ افغانستان، بیش از هرکسی، در قدم نخست تاریخ، سپس استعمار را مسوول بدان. پس از این دو، هر کی به قدر خویش تقصیر دارد. زینهار که کسی را مجرم مطلق بدانی و دیگران را بریالذمه بخوانی.
٢٠- کسى دیروز چیزی میگفت و طوری می اندیشید که اشتباه بود، امروز آن را نمیگوید و آنگونه نمیاندیشد؛ از تقصیر او درگذر که اینک راه صواب در پیش گرفته است. خداى گفته است: «فتاب علیکم انه هو التوٌاب الرٌحیم».
٢١- اتفاق امم و ملل امروز بر این است که، برائت ذمه حالت اصلی است؛ همه کس را بی آلایش و پاک از گناه پندار، تا وقتی در قول و عملش خلاف این نبینی، او را مجرم مخوان و محکوم مساز.
٢٢- ببین، چی میگوید؛ نه بین، کی میگوید. حضرت علی کرم الله وجهه را در این باره سخنی است که به قول طه حسین، یکى از برتر سخنانى است که بر زبان بنى آدم جارى شده؛ مضمون آن سخن این است: مرد را به حق بسنجید، نه حق را به مرد.
٢٣- خویش را برتر از دیگران مینگار، هرچند علم وافر داری؛ چنین کسی را کسی دوست نمی دارد که حضرت سعدی گفته است:
فروتن بود هوشمند گزین
نهد شاخ پر میوه سر بر زمین
بنازند فردا تواضع کنان
نگون از خجالت سر گرد نان
٢۴- بر هیچ قومی، تباری، آیینی و طایفهیی، از بهر بدی افراد منسوب به آن (که هرچند تعدادشان فروان باشد) دشنام و تحقیر روا مدار، که همه را بر خویش متغیر و منغض گردانی.
٢۵- من با اصطلاح « فارغ التحصیل» موافق نیستم؛ باور دارم که بحر دانش را کرانهیی پیدا نیست و انسان – با این استعداد محدودش- هرگز به فراگیری آن مجال نخواهد داشت؛ بنابرین، بخوان، و بخوان و باز هم بخوان.
٢۶- اگر میبینی کسی آشکارا سهو میکند، بکوش بامدارا و با خونسردی او را متوجه بسازی؛ بی محابا به او مپر تا در موضِع تعند و لجاج نیفتد که آنگاه کارِ تو دشوار میشود.
٢٧- در مدح و مذمت کسان، جانب اعتدال نگهدار که از قدیم گفته اند: در دوستی با کسی چندان زیاده رّوِی مکن که مبادا فردا با او دشمن شوی؛ نیز راه دشمنی چندان به دشواری مپوی که اگر فردا با او دوست شدی شرمسار نباشی.
٢٨- هشدار که کسان را از بهر مقصدی دوست نخوانی و کسان را از پی مطلبی دشمن ندانی. زینهار امروز کسی را پیشوا و رهبر گویی که فردا مقصود تو برآورده نسازد، آن گاه او را مذمت کنى و از او روگردانی؛ در این صورت ترا فرصت طلب میخوانند.
٢٩- هرکه با این قواعد و با آنچه که – از این دست- دیگران بر آن میافزایند، پابند نباشد، از جرگۀ ما بیرون خواهد شد؛ اگر دیگر همدلان نیز- با این قماش کسان- چنین کنند، زود باشد که صفحۀ فیسبوک، علاوه بر صحنۀ سرگرمى، به عرصۀ آموزش همگانی تبدیل گردد.
Comments are closed.