احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





زبا ن و جنسیت

گزارشگر:مریم حسین یزدی / سه شنبه6 دلو 1394 - ۰۵ دلو ۱۳۹۴

بخش نخسـت/

mandegar-3چکیـده
در تعاملات زبانی و گفت‌وگوهای روزمره، مردان نسبت به زنان بیشتر رشتۀ کلام را قطع می‌کنند و این قطعِ کلام می‌تواند بیشتر به دلیلِ سلطه‌گری باشد؛ ولی قطع کلامِ زنان در گفت‌وگوهای روزمره بیشتر حالتِ حمایتی دارد. زنان در مکالمات روزمرۀ خود و گفت‌وگو میان هم‌جنس‌های خود سعی می‌کنند به‌طور غیرمستقیم انتقاد بکنند و تمایل ندارند طرف مقابلِ خود را ناراحت بکنند و برنجانند. زنان در تعاملات خودشان، طرف مقابلِ خود را تأیید می‌کنند تا به اتفاق نظر برسند و با توافق در نظرات می‌خواهند رابطۀ‌شان را با یکدیگر بهبود بخشند و رضایت یکدیگر را برانگیزند. اما مردان در تعاملات‌شان سعی می‌کنند به حسِ برتری دست یابند و ابراز وجود بکنند. در گفت‌وگوها، مردان اطلاع دادن را به مشورت کردن ترجیح می‌دهند؛ اما زنان مشورت کردن را بیشتر ترجیح می‌دهند برای همین، هنگامی که زن و مرد با هم ارتباط کلامی دارند، دچار سوء تعبیر می‌شوند، چون اهداف‌شان متفاوت است.
واژگان کلیدی: زبان مردان، زبان زنان، فرهنگ، مشکلات تعاملی
مقدمه
همیشه تصور می‌شود که یک جامعۀ زبانی دارای زبانی یکپارچه و یکدست است، اما این تصور با واقعیت یکدست نبوده است. زبانی که ما هر روز به کار می‌بریم، به طور قابل توجهی در حال تغییر و دگرکونی است. در این زبان هر لحظه شاهد دگرگونیِ درونی در تمام سطوح ساختاری (واج‌شناسی، نحوی، ساخت‌واژی، کلامی و …) هستیم و گویشورانِ آن از امکانات و گزینه‌های متفاوت و جدیدی که زبان در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد، بهره می‌برند. به همین دلیل هیچ گویشوری در تمام لحظات و موقعیت‌های زنده‌گی خود در یک جامعۀ زبانی و حتا در یک گویش خاص به یک صورت سخن نمی‌گوید. این تغییرپذیری زبان در تجربۀ زبانی هر گویشوری وجود دارد و هر کس طبق اظهار نظر ادوارد ساپیر (۱۹۲۱،ص۱۴۷) زبان‌شناس و مردم‌شناس امریکایی، بر تغییرپذیری زبان واقف است .
بر کسی پوشیده نیست که زن و مرد از پاره‌یی جهات با هم متفاوت‌اند. این تفاوت‌ها می‌توانند در خصوص ویژه‌گی‌های بیالوژیکی و آناتومی بدن باشند و یا از جهاتی دیگر مثل نحوۀ استفاده از پوشاک، آرایش سر و صورت، حرکات و رفتارهای اجتماعی، طرز راه رفتن و خندیدن باشند. اما تمایز بین زن و مرد به این ویژه‌گی‌های متفاوت محدود نمی‌شود و تفاوتی که کمتر به نظر می‌رسد، ولی حایز اهمیت است، تفاوت در رفتار زبانی است. در حقیقت، زبان بیانگر هویتِ ماست. وقتی لب به سخن می‌گشاییم، یکی از مختصه‌هایی که آشکار می‌شود، مرد یا زن بودنِ ما است. (کوتس ،۱۹۸۶،ص۱۶۱)
زنان و مردان با توجه به انتظارات جامعه، نقش و عملکرد متفاوتی در حوزه‌های خاص دارند. این امر که باعث بروز تفاوت در رفتار اجتماعی آن‌ها می‌شود، بر روی رفتار زبانی آن‌ها نیز تأثیرگذار است . از این‌رو جنسیت به عنوان یک عامل غیر زبانی در بروز تفاوت و گوناگونی زبانی، با زبان هم‌بسته‌گی دارد. رفتار زبانی زنان در هر جامعۀ زبانی ویژه‌گی‌های خاصی دارد که در تمامی سطوح زبان حتا راهبردهای ارتباطی و کلامی، از رفتار زبانی مردان متمایز می‌شود. گاهی این تفاوت‌ها در سطح واژه‌گان است و با به کار بردن واژه‌های خاص آشکار می‌شود. مثلاً در زبان فارسی، گویشوران زن از اصطلاحاتی چون «خدا مرگم بده» استفاده می‌کنند. گاهی نیز این تفاوت‌ها جنبۀ آوایی دارد و خود را در به‌کارگیری تلفظ خاص، اعمال فرایند واجی و یا تیکه و آهنگِ معینی نشان می‌دهند. برای مثال در زبان فارسی نمود دو واکۀ /a/ و /u/ در بافت پیش از همخوان‌های خیشومی در دو جنسیت متفاوت است. گویشوران زن بیشتر تمایل به استفاده از واکه /a/ دارند درحالی‌که درصد به‌کارگیری واکۀ /u/ در گویشوران مرد بیشتر است. (مدرسی، ۱۳۶۸، ص۱۶۷)
بنابراین نقش‌های اجتماعی و ویژه‌گی‌های بیالوژیکی در زبان انعکاس می‌یابد و بر این اساس، گویشوران مرد و زن به لحاظ دانش زبانی با هم متفاوت هستند. بخشی از رفتار زبانی زنان و مردان مبتنی است بر ویژه‌گی‌های جسمانی و تجربیات خاصِ آنان، و زبان هم چون آینه، این خصوصیات و تجربیات را انعکاس می‌دهد .
تفاوت‌های زبانی
شاید بتوان گفت که تفاوت‌های زبانی مردان و زنان از همان بدو تولد، آغاز می‌شود. در سنین کودکی، پسر و دختر رفتار اجتماعی ـ زبانی متفاوتی، متناسب با هویت جنسی خود می‌آموزند. بعدها به مرور که بزرگتر می‌شوند، نقش‌های اجتماعی متفاوتی را کسب می‌کنند و همین نقش‌ها، رفتار اجتماعی ـ زبان‌شناختی متفاوتی را ایجاد می‌کند. کودک دختر و پسر حین فرایند اجتماعی شدن، در ذهنِ خود رفتار زنانه و مردانه را درک می‌کنند و این تصاویر ذهنی بر پایۀ ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی شکل می‌گیرد. از آن‌جایی که زبان یک رفتار اجتماعی است، با بافت اجتماعی گویشور هم‌بسته‌گی دارد و نمی‌توان زبان را از بافت اجتماعی آن جدا کرد. لذا هر گونه تغییر و تحول در بافت اجتماعی هم سبب تغییر و دگرگونی در رفتار زبانی می‌شود. معمولاً رفتار زبان‌شناختی که برای دختران قابل قبول است برای پسران قابل قبول نیست و بالعکس. در همین خصوص، تانن (Tanne 1991) اظهار می‌دارد که: «ارتباط میان مردان و زنان، ارتباط میان فرهنگی است.»(Gary 1992) نیز در کتابش زیر عنوان «مردان مریخی، زنان ونوسی» دنیای متفاوتی را برای دو جنسیت تصور کرده است.
مردان از روابط و حسن تفاهم لذت می‌برند، اما از آن‌جا که در آن‌چنان فرهنگ جنسیتی رشد یافته‌اند که در آن، مقام نقش مهمی بازی می‌کند، اهداف دیگر را در گفت‌وگوها مقدم می‌دانند. به عقیدۀ تانن، مردان به دنبال اثبات استقلالِ خود از الگوهای محاوره‌یی خود هستند تا نشان دهند تسلیم خواسته‌های دیگران نمی‌شوند؛ زیرا این امر نشانگر عدم وجود قدرت است. مردان همچنان ترجیح می‌دهند اطلاعات بدهند (که نشان دهندۀ صاحب اختیار بودن و در نتیجه داشتن مقام بالاتر است.) تا این‌که با طرفین گفت‌وگو مشورت کنند (که نشان دهندۀ مقام پایین‌تر است.) بنابراین طرف مرد در یک رابطۀ نزدیک ممکن است اطلاع رسانی به طرف خود را با بیان برنامه‌هایش پایان دهد، در حالی که طرف زن، انتظار دارد در مورد برنامه‌هایش با ایشان مشورت شود. در هنگام سر و کار داشتن با ارتباطات بین جنسیتی، اهداف متقابل مردان و زنان اغلب منجر به سوء ارتباط می‌شود، زیرا هر طرف مقصود طرف دیگر را اشتباه تعبیر می‌کند. (استنبرگ ،۱۳۸۶، ۷۸۹ )
زنان برای رسیدن به هدف‌های خود، راهبردهای محاوره‌یی را مورد استفاده قرار می‌دهند. این راهبردها تفاوت‌ها را به حداقل می‌رسانند، عدالت برقرار می‌کنند و از پیدایشِ هر نوع حس برتری از طرفِ هر یک از طرفینِ گفت‌وگو پرهیز می‌کنند. ضمناً زنان اهمیت این ارتباط و تعهد به آن را مورد تأکید قرار می‌دهند. آن‌ها با مذاکره برای رسیدن به یک اتفاق نظر، تفاوت در عقاید را مهار می‌کنند. این نوع اتفاق نظر، رابطه را بهبود می‌بخشد و رضایت هر دو طرف، مبنی بر این‌که خواسته‌های‌شان مورد توجه قرار گرفته است را تضمین می‌کند، حتا اگر آن‌ها از تصمیم و توافق حاصل، کاملاً خشنود نباشند. (استنبرگ،۱۳۸۶، ۷۸۹)

جامعۀ زبانی دختران
گروه‌های بازی دختران به گونه‌یی است که خیلی زیاد تمایل به تشکیل دوستی با هم‌سن‌وسالانِ خود دارند و شیوۀ بازی آن‌ها غیر رقابتی است. قدرت، نقش بسیار کمرنگی در بازی‌های گروهی آنان دارد و آن‌چه که سبب استحکام دوستی در بین آنان می‌شود، صمیمیت و وفاداری است و با کسی که احساس صمیمیت بیشتری داشته باشند، راز خود را به او می‌گویند و تا زمانی که طرف مقابل راز او را فاش نکند، فردِ معتمد و بهترین دوستِ او می‌باشد. معمولاً دختران از بین گروه‌های دوستان خود، بهترین دوست یا صمیمی‌ترین دوست را نیز انتخاب می‌کنند. اگر مشاجره و اختلافی در گروه‌های دوستی‌شان ایجاد شود، از طریق اقدامات فیزیکی آن را حل نمی‌کنند، بلکه با رفتار زبانی آن را سعی می‌کنند حل و فصل کنند و شاید هم به اختلافِ بیشتری بینجامد. به هر حال، آن‌چه که به وفور در گروه‌های دوستی دختران رخ می دهد، رفتار زبانی و کلامی است. آن‌ها می‌آموزند که هنگام صحبت کردن به دیگران هم اجازۀ سخنوری بدهند و حس تعاون را در فعالیت‌های کلامی خود تقویت می‌کنند. معمولاً در صحبت‌هایی که بین اعضای یک گروه می‌شود و پیشنهاداتی ارایه می‌شود، دختران با آن موافقت می‌کنند و اگر انتقادی هم داشته باشند، تلاش می‌کنند تا به شیوۀ قابل قبولی آن را اظهار کنند. دختران با گفتن رازهای خود به دیگران صمیمیتِ خود را به طرف مقابل نشان می‌دهند و با قطع رازهای خود، کمرنگ شدنِ صمیمیت و روابط خود را بیان می‌کنند و آن‌چه که در این‌جا اهمیت دارد، نحوۀ گفتن آن‌هاست که به وسیلۀ زبان انجام می‌شود .
معمولاً در گفتارهای کلامی دختران، زیاد امر و نهی نمی‌شود و در طول زنده‌گی‌شان می‌آموزند که معمولاً به طور غیر مستقیم صحبت ‌کنند. در گروه‌های دوستی دختران، زیاد انتقاد شکل نمی‌گیرد و آن‌ها می‌آموزند که منبع نقد را پنهان کنند و اگر خودشان نقدی دارند، آن را از جانب شخص سوم و به طور کاملاً غیر مستقیم بیان می‌کنند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.