احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:روحالله بهزاد/ سه شنبه 1 عقرب 1397 - ۳۰ میزان ۱۳۹۷
در دو روز انتخاباتِ مجلس نمایندهگان، در چند مرکز رأىدهى در کابل از روند برگزاری انتخابات و چگونهگی برگزاری آن نظارت کردم. در این مدت، از تقلب و مهندسى برخى مرکزهاى رأىدهى گرفته تا زورگویی نامزدان «پولدار» و «قلدر» و تا «بىنظمى» کارمندان انتخابات را مشاهده کردم. از نزدیک دیدم که مردم ساعتها در پس درهای بسته منتظر دستور کارمندانِ ساحهیی مرکز رأیدهی بودند تا به خاطر استعمال رأی فرا خوانده شوند.
کمیسیون انتخابات یک روز پیش از برگزاری انتخابات اعلام کرد که مرکزهای انتخابات در سراسر کشور، ساعت هفت صبح باز و ساعت چهار عصر بسته میشوند. صبحِ ۲۸ میزان رأس ساعت هفت خود را به مرکز رأیدهی در سینمای خیرخانه رساندم. دهها تن منتظر باز شدن دروازۀ این مرکز بودند، اما مدیر مرکز به نیروهای امنیتی گفته بود که به مردم اجازۀ ورود ندهند. مردم و ناظران بسیار تلاش کردند تا آنان را قناعت دهند، اما فایدهیی نداشت. در نهایت، مردم خشمگین شدند و دروازۀ سینما را شکستند و به زور داخل مرکز شدند. پس از مشاجرۀ لفظی، کارمندان مرکز گفتند که منتظر بودند مواد انتخاباتی از کمیسیون انتخابات برای شان برسد، اما تا کنون نرسیده و مسوولان، نه به تلفن آنان پاسخ میدهند و نه هم کسی به مرکز حاضر میشود. بعد از تماسهای پیهم به کمیسیون شکایتهای انتخاباتی و سروصداهای زیاد مردم و ناظران، سرانجام ساعت ۱۱:۵۰ دقیقه روند رأیگیری در این مرکز آغاز شد.
مدتی نگذشته بود که بار دیگر اعتراض مردم بلند و روند رأیدهی متوقف گردید. دهها تنی که برای رأیدهی آمده بودند، میگفتند که در همین مرکز نامنویسی کرده اند و در پشت شناسنامۀ شان برچسپ نیز وجود دارد، اما در فهرستِ رأیدهندهگان نامهای شان نیست و کارمندان برای شان اجازه نمیدهند تا رأی دهند. کارمندان مرکز رأیدهی میگفتند، مکلف اند تا به کسانی زمینۀ رأیدهی را مساعد سازند که فهرست شان از سوی کمیسیون برای فرستاده شده است.
مشاجرۀ مردم با کارمندان انتخابات نزدیک بود به زدوخورد و لتوکوب کارمندان بکشد. در چند مورد شماری از مردم وسایل مرکز را به لگد زدند و پراکندهگی به وجود آوردند، اما این کار از سوی ناظران و شمار دیگر از رأیدهندهگان متوقف شد تا اینکه مدیر مرکز آمد و دستور داد، کسانی که نامهای شان در فهرست رأیدهندهگان نیست، نامنویسی شوند و برای شان اجازه داده شود تا رأی دهند. این وضعیت بیش از یک ساعت را در بر گرفت.
بعد از ظهر سر زدم به مرکز «مسجد سرور کاینات» و مرکز «لیسه عبدالغفور ندیم». اگر به تمام آنچه در این دو مرکز مشاهده کردم بپردازم، حوصلۀ خواننده را خواهد گرفت؛ بناً به صورت اجمالی به چند مورد اشاره میکنم- در این دو مرکز نیز شکایت مشابهی وجود داشت. مردم و ناظران میگفتند که ساعت ۱۰ ظهر این مرکز به روی شان باز شد. شماری شکایت داشتند که نامهای شان در فهرست رأیدهندهگان وجود ندارد، هرچند در شناسنامههای شان در همین مرکزها برچسب زده شده است.
عصر ۲۸ میزان دوباره به مرکز رأیدهی در سینمای خیرخانه آمدم. ساعت، ۴:۳۰ بعد از ظهر را نشان میداد. دستگاه انگشتنگاری کاغد تمام کرده بود و مردم برای رأی دادن صف کشیده بودند. دقایقی بعد مسوول این مرکز روند رأیدهی را تمام اعلام کرد و به نیروهای امنیت دستور داد تا در را به روی مردم ببندند. مردم و ناظران اعتراض کردند، اما اعتراضها جایی را نگرفت؛ زیرا مسوول مرکز گفت که برگۀ رأیدهی را تمام کرده اند و کمیسیون هم برای شان برگه نمیفرستد.
سخن کوتاه اینکه مرحلۀ شمارش آرا باید آغاز میشد. کارمندان این مرکز گفتند که شمارش آرا را به فردا میگذارند، چون به گفتۀ آنان، فورمهایی که باید رأیهای شمار شده را در آن ثبت کنند، از سوی کمیسیون فرستاده نشده است. ناظران نپذیرفتند و مقاومت کردند. سرانجام، کارمندان مرکز پذیرفتند و روند شمارش آرا آغاز شد. دو صندوق را باز کردند. شمارش این دو صندوق از ۷ شام شروع، ۱۱ بجۀ شب تمام شد. عدۀ زیادی از ناظران به دلیل سردی هوا، نبود غذا و دستشویی در تالار سینما، به خانههای شان برگشتند. نیروهای امنیتی به آنان گفته بودند که اگر یکبار از تالار بیرون شوند، بار دیگر داخل شده نمیتوانند.
فردای آن روز کارمندان مرکز بدون اینکه فورم شمارش رأی نامزدان را در بیرون مرکز نصب کنند، تمام صندوقها را بار زده به کمیسیون انتقال دادند. دهها ناظر بدون اینکه بدانند نامزدشان از این مرکز چند رأی گرفته، چه تعداد رأی باطل شد و چه تعداد رأی سفید استعمال شد، در پشت درِ مرکز سینمای خیرخانه بیجواب ماندند!
فروش رأی
گذشته از اینها، اما همهجا سخن از خرید و فروش رأى بود. رأىها خریده شدند، ناظران با پولهاى هنگفت خریده شدند، کارمندان برخى از مرکزهاى رأىدهى خریده شدند و حتا نامزدان قلدر و پولده، با موترهاى شیشه سیاه به داخل مرکزهاى رأىدهى مىرفتند و تا ساعتها پس نمیبرامدند. اکثر ناظران قصه مىکردند که مثلاً ناظر فلان کاندیدا هستند و در بدل نظارت و دادن رأى، ۱۰۰۰ تا ۱۰ هزار افغانى به دست مىآورند. رأىدهندهگان و برخى ناظران مىگفتند که پول را زمانى به دست مىآورند که عکسِ شناسنامۀ شان را در کنار برگۀ تکمارک شدۀ کاندید، به نامزد وکیل ببرند. در یک مورد شاهد بودم که یکى از نامزدان از سوى پولیس بازداشت شد و ساعاتى بعد در مرکز دیگر رأىدهى دیده شد؛ بدون اینکه دلیل بازداشت و رها شدنش به مردم و ناظران روشن شود.
خلاصه اینکه روز انتخابات دیدم که «رأىخران» از همه پیشتاز بودند. رأىخران، گوى سبقت را از همه ربوده بودند. در همهجا سخن از رأىهاى بىحساب رأىخرانِ پولدار بود. کسى از رأىِ وطندوستانِ متخصص و با اراده حرفى به زبان نمىآورد. کسى نمىگفت فلان وکیلِ درسخوانده اینقدر رأى گرفته است. از نیروهاى سیاسى جوان، دانشگاه رفته و درس خوانده اصلاً هیچ خبرى نبود.
نتیجه
این قصه در مراکز دیگر نیز داستان مشابه و یا تندتر داشته است که در این یادداشت به همۀ آنها و به صورت کامل چشمدیدهایم از بهر طولانی نشدن، پرداخته نمیتوانم؛ اما نتیجۀ این همه پراکندهگی را میشود چنین خلاصه نوشت:
کارمندان کمیسیون مستقل انتخابات در روز برگزاری انتخابات با کارمندان مرکزها اصلاً هماهنگى نداشتند؛ به تلفن کارمندان مرکزهای رأىدهى جواب نمىدادند و حتا تا ساعتها تلفن شان را خاموش مىکردند. به هزاران تن از شهروندان به دلیل نبود برگۀ رأیدهی، کار نکردن دستگاه انگشتنگاری و… فرصت رأىدهى داده نشد. هر چند کمیسیون تا هشت شب به شهروندان اجازه داده بود تا رأى دهند، اما برخى از مرکزهایی را که دیدم، ساعت پنج شام دروازههاى شان را به روى مردم بسته بودند.
Comments are closed.