نگاه انتقادی به غرب از چشـم‌انداز فرانسـه و آلمـان

گزارشگر:عبدالبشیر فکرت بخشی ـ استاد دانشگاه کابل/ دوشنبه 17 حوت 1394 - ۱۶ حوت ۱۳۹۴

بخش هجـــدهم و پایانی/

mandegar-3تمامی فصل های انسان اعم از: نطق، مدنی الطبع بودن، ابداع گری و متافیزیکیتِ وی مسبوق بر یک امرِ پیشینی ِ دیگری‌ست که از آن به اختیار تعبیر می-شود. انسان موجودی مختار است و همۀ اوصافِ دیگرِ او نیز در زیر سایۀ پُررنگ اختیار معنا پیدا می کند. هیچ یک از فصل های ممیّز انسان در نبودِ اختیار، امتیاز شمرده نمی شود و انسان از این رهگذر، با وصفِ مختار بودن همراه است. در میان فصول تعریف انسان، فطرت دینی به تعبیر ما و متافیزیکیت به تعبیر شوپنهاور را می توان امری تکوینی دانست که خارج از دسترس اختیارِ ما قرار دارد و موهوبی دانسته می شود. به همین سان، ناطقیّت و مبدعیّت نیز – در مقام استعداد – امر تکوینی و غیرارادی ست، اما در مقام تحقق، ارادۀ انسان در آن دخالتی تام دارد و دلالت بر اختیاری بودنِ آن‌ها دارد.
این‌که اختیار چیست و رابطۀ آن با آزادی چگونه است؟ آیا انسان دارای اختیار تام است یا ناقص؟ ما دارای اختیار جزیی هستیم و یا کلی؟ مسالۀ اختیار با علم پیشین الهی، و قضا و قدر را چگونه می توان جمع کرد؟ پرسش هایی ست که فعلاً از دایرۀ این بحث خارج است.
پیشرفت های سرسام آور علوم، راکت های قاره پیما، معلومات قبل الولاده، اتم، انترنت، سفینه های فضایی، هواپیما، بمب، مبایل، رباط های انسان گونه، ویروس های سایبری و… باعث شده است تا فصل های دیگری نیز بر تعریفِ انسان افزوده شود و جامعیت تعریفِ انسان را تا حدودی بالا ببرد. دگرگونی های فناوری و جامعه شناختی باعث شده است تا ابزارساز بودن را نیز بر فصل های تعریفِ انسان بیفزاییم و او را موجودی ابزارساز در نظر آوریم. ممکن است گفته شود که ابزارساز بودن، امری جدا از ناطقیت نیست و افزودن آن بر فصل های تعریفِ انسان بی حاصل است. زیرا انسان ناطق، ابزارساز نیز هست و ایزاد آن در تعریف مفید نخواهد بود. در این باب فراموش نکنیم که ناطق بودن ماهیتاً امر درونی ست و نتایج عینی آن را در خارج شامل نمی شود. به عبارت دیگر، انسان فقط عقل ورزی نمی کند، بلکه تجسم عینی ذهنِ او در عالم خارج نیز یکی از امتیازات او به حساب می آید. انسان همواره کوشیده است تصوّرات ذهنی اش را عینیتِ خارجی بدهد و تمامی دستاوردهای علمی امروز را می توان برآیندِ چنین کوششی در نظر گرفت.
انسان وقتی پی می برد که به هدف تعیین شده اش نمی تواند بدون وسیله برسد، دست به ساختن ابزار می زند و با ابزارها به اهدافِ خودش نزدیک‌تر و یا نایل می شود. شاید معنای «الا بسلطان» [الرحمن:۳۳] نیز بیان ویژه گی ابزارسازنده گی انسان باشد که چنین ویژه گی یی در حیوانات وجود ندارد و نتیجتاً به آن‌چه که جز با وسیله نمی توان رسید، نمی توانند برسند. با این وصف، انسان موجودِ ابزارساز است و این ویژه گی را می توان فصل پنجمِ او در نظر گرفت. وصف ابزارساز بودنِ انسان را نباید بریده از اوصافِ دیگرِ انسان در نظر آورد. ابزارسازی با ناطقیت و خلّاقیتِ انسان در ارتباط است، اما نمی-توان این اوصاف را یکی انگاشت و مرز میان آن‌ها را از میان برداشت.
ابزارهای دست ساختِ انسان را می توان نتیجۀ ایده و فکرِ او دانست. انسان ایده هایی دارد که می خواهد به آن تجسم عینی دهد و همین «خواستن» انگیزه‌یی ست که او را به سوی چنین هدفی حرکت می دهد. دنیای ذهنی انسان، دنیای ایده هاست که علی رغم مشابهت هایی که ممکن است با عالم خارج داشته باشد، از بسیاری جهات با آن متفاوت است. دنیای تصنّعی، ماشین واره و پُرسروصدایی را که می نگرید، جای تعجب ندارد. این دنیا، تجسم عینی پاره یی از ایده های ذهنی بشر است. ذهن بشر متوقف شدنی نیست، بلکه همواره در جریان و تولد است. ذهن با تولدِ پیوسته و متداومِ ایده ها زنده است و تا مرزهای اشباع نشدنی خودش را می پیماید. توقف برای ذهنِ اندیشه گر به معنای توقفِ رودخانه است. وقتی رودخانه یی بایستد، می پوسد و انبار می شود و می میرد. رودخانۀ ایستاده رودخانه نیست، بلکه دندآبِ بزرگی ست که حرکتش را از دست داده است و از جایی که بدان رسیده است، به منزلی نخواهد رسید.
نوشونده گی برای ذهن، همان خلّاقیتِ‌ ذهن است که نمودهای آن را در بیرون، در صنعت و تکنولوژی می توان به وضوح دید. دگرگونی های تکنولوژیک، نشانۀ دگرگونی ذهن است که از درون به بیرون قدم نهاده است و همواره به پیش خواهد تاخت. همه شاهدیم که هر ساله نمایشگاه های بزرگ موتر، لباس، مبایل، هواپیما و …، در کشورهای مختلفِ جهان برگزار می گردد و سیستم و سهولتِ فرآورده های جدید، بسی بیشتر از سال پار وسال های پیشین به نمایش درمی آید. این نمایش چیزی نیست جز پیشرفت و نمایش خلّاقیتِ بیشترِ ذهن بشری. بشری که زمانی تمام ایده آل هایش انتزاعی و ذهنی بود، امروز به چیزی کمتر از سرعت و زیبایی و سهولت قانع نیست. ذهن بلندپروازِ او عینیتِ خارجی یافته است و آن‌چه را در گذشته ها یک آرمان می پنداشت، امروز چهرۀ واقعیت به خود گرفته است.
به تاریخ ۵ دسمبر ۲۰۱۵، به یکی از نمایشگاه های موتر در شهر دیزنفورد (Dessenford) آلمان رفتیم. در آن‌جا نمایشگاه کلانی برگزار شده بود که در آن، کارخانه های بزرگ و مشهور تولید موتر، جدیدترین فرآورده های‌شان را که به سیستم های خودکار و سهولت های بسیاری مجهز بود، به نمایش آورده بودند. سالون نمایشگاه پُر از ازدحام بود و موترهای رنگارنگ، با ساخت و شکل های متفاوت به چشم می خورد. بخشی از موترها سپورتی (ورزشی) بودند و اسپ پاور بالایی داشتند. شماری نیز موترهای معمول، اما مُدلِ سال بودند که عمدتاً با سیستم های پیشرفته و خودکار طرّاحی و تعبیه شده بودند. خلاصه همه به آن، به عنوانِ نمایشگاهِ موتر می دیدند؛ اما من آن را نمایشگاه ذهن تجسم یافتۀ بشر می نگریستم. فرآورده های جدید، افزون بر سیستم های خودکار و سهولت های بسیار، از رنگ و آرایشِ ویژه یی نیز برخوردار بودند که نگاه بیننده را به خود جلب می کرد. نمایشگاه نشان می داد که ذهن بشری تنها به دنبال خلّاقیت و نوآوری که ویژه گی همیشه گی اوست – نیست، بلکه زیبایی های شگفت آوری نیز دارد که گاهی در دست-ساخته های او بازتاب می یابد. انسان را با صفاتی چون: ابداع (خلّاقیت)، تصویرگری (شکل پردازی) و زیبایی آفرینی می توان مظهر کامل صفات مبدعیّت، مصوّریت و جمال الهی به حساب آورد. دکتر حلمی آورده است:
عرب‌ها در گذشته فنِ ادب یا ادبیات را صنعت می‌نامیدند. به همین دلیل بود که ابوهلال عسکری کتاب صناعتین (دو صنعت) را نوشت و منظور وی از دو صنعت، شعر و نثر بود. فیلسوفان معاصر به این جنبۀ خاص در ابداع‌گری تأکید می‌ورزند و این تأکید تا جایی‌ست که حتا برخی فیلسوفان، دانشِ زیبایی را «ابداعِ صور» یا تصویرسازی تعریف کرده‌اند. فراموش نکنیم که ابداع و خلق، دو صفت از صفاتِ الهی اند؛ کما این‌که، خداوند این دو وصف را به خودش منحصر کرده است؛ پس خداوند سبحانه و تعالی آفریده‌گار، ابداع‌گر و صورت‌گر است و ذاتی‌ست که بر مخلوقاتِ خودش این توانایی‌ها را ارزانی داشته است [حشر: ۲۴] [انبیاء: ۱۰۶]. با این وجود، شاعر و هنرمند نزدیک‌ترینِ مردم به خداوندند و مبنای این تقرّب، تواناییِ آفریدن و خلّاقیتی است که خداوند به آن‌ها بخشیده است اگر ابداع و تصویرگری را به تنهایی و بی نیاز از ایمان – وسیلۀ تقرّب به خداوند بدانیم، اروپایی ها به‌مراتب از ما به خدا نزدیک ترند. در فرآورده های مدرن امروز، تنها سودمندی چنان‍‌که در گذشته ها مورد توجه بوده است – موردِ نظر نیست، بلکه مزید بر آن، تنوّع، خلّاقیت و زیبایی نیز اهمیتِ بسیاری دارد. بشر عصرِ ما به دنبال تنوّع و ابتکار است، و گاهی تنوع خواهی بر ذهن و مشاعرِ او چنان چیره گی می یابد که حاضر می شود مبالغ هنگفتی را صرف آن نماید و بیش از منفعت، به خلّاقیت چشم بدوزد.
بسیار اتفاق می افتد که برخی سرمایه داران برای خودشان موترِ ویژه یی فرمایش می دهند که هیچ فردِ دیگری چنان موتری نداشته باشد. خواسته های این‌چنینی را می توان از یک‌سو محصول حسِ تنوع خواهی و دگرگونه طلبی یک فرد به شمار آورد، و از سویی هم، نشان گرِ اوج امتیازگرایی و خودبرترخواهیِ انسان دانست. وقتی انسانی خودش را دارندۀ امکاناتی می بیند که دیگران از آن محروم اند، خودش را برتر از دیگران گمان می کند و سعی می کند تا تفاوت امکاناتیِ او در خارج نیز نمودار شود. بنابراین، برای خودش عرادۀ ویژه یی تدارک می بیند تا ظاهراً او را از دیگران ممتاز نشان دهد و عطش خودخواهی و امتیازطلبی او فروکش کند.
چنان‌که گفته آمدیم، بشر امروز تنها به ابداع و ابتکار گرایش ندارد؛ بلکه زیبایی نیز محرّکِ بزرگی ست که تحسینِ او را برمی انگیزد و او را به سمت-وسوی خود می کشاند. بسیار اتفاق می افتد که فرآورده هایی علی رغم برخورداری از خلّاقیت و سهولت، موردِ توجه چندانی قرار نمی گیرد؛ در برابر، فرآورده های دیگری در اثر تناسب رنگ، آراسته گی بیرونی و زیبایی های ظاهری خود، عطف توجهِ بیشتری را می انگیزد، هرچند ممکن است از ابتکار و سهولتِ بسیاری بهره ور نباشد. معنای سخن این‌که، زیبایی نیز در کنار ابداع و سهولت در عصر ما – اهمیتِ ویژه یی به خود گرفته است که نشان از ذهنِ زیبایی‌پسند، و تحوّل زیبایی شناختی انسان دارد. ابداع، خلّاقیت و زیبایی را می توان بیرون شده گی ذهن ابداع گر، مبتکر و زیبایی آفرینِ انسان در نظر آورد که او نیز این استعدادها را از آفرینندۀ خودش به امانت گرفته است. انسان که خودش مصداق جمال مطلقِ الهی ست و در بهترین صورت آراسته شده است، نمی تواند به آراسته گی های بیرونی و زیبایی های فرآورده های خویش بی توجه بماند. امروز به زیبایی چیزها اهمیتِ بسیاری می دهند و حتا گاهی زیباییِ یک فرآورده بر سودمندی آن رجحان می یابد.
این‌که «زیبایی ها در کجا تعیین می شوند و بنگاه های بزرگِ تولیدی چگونه نوع زیبایی یی را که مشتریان می پسندند، تشخیص می دهند؟» پرسش پُراهمیتی ست که مسبوق بر پرسش از چیستی زیبایی ست. پرسش از چیستی زیبایی نیز پرسشِ بی پاسخی ست که فیلسوفانِ هنر همواره به این ناتوانی اعتراف داشته اند. به هر روی، در مکتب انتقادی فرانکفورت، از صنعتی شدنِ فرهنگ سخن رفته است و در این جا می توان از صنعتی شدنِ زیبایی نیز سخن گفت. بنگاه های بزرگِ تولیدی سعی می ورزند تا حس زیبایی مردم را در دستان سخت و صنعتی خویش قرار دهند و در انحصار خویش نگه-دارند. معنای سخن این‌که، بنگاه های تولیدی در روزگار ما، بیش از آن‌که فرآورده های‌شان را تابع ذوق زیبایی شناسانۀ مردم سازند، تلاش دارند تا ذوق زیبایی شناختی جامعه را در کنترول و انحصارِ خویش درآورند. آنگاه، این ما نیستیم که فرآورده های یک شرکت تولیدی را زیبا می بینیم، بلکه دیگران اند که فرآورده شان را برای ما زیبا می نمایانند. امروز عملاً برخی بنگاه های تولیدی چنان سیطره یافته اند که هر تولیدِ جدید آن‌ها بی آن‌که مردم بدانند و متوجه باشند – در دیده گان مردم جذاب، زیبا و برتر جلوه می کند و برعکس، فرآورده های دیگران از آن بی بهره به نظر می آیند.
سخن پایانی این که: انسان موجود رازآلودی ست که نمی توان او را به یک و یا چند مفهومِ ذهنی محدود کرد. به تعریفِ انسان باید فصل های بسیاری بیفزاییم که ناطقیّت، خلّاقیت، ابزارسازی، زیبایی پسندی، خداجویی، بیان و … را می توان یک بخش کوچک، اما عمدۀ آن به حساب آورد.
به معنی گر شریک معنی ات پیدا نشد بیدل
جهان گشتم به صورت نیز پیدا نیست مانند
بیدل
فهرست منافع
قرآن کریم

امیرۀ حلمی مطر: فلسفۀالجمال، مترجم: عبدالبشیر فکرت بخشی، ص۹ (مصر: قاهره- دارالمعارف).

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.