احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 23 حوت 1394 - ۲۲ حوت ۱۳۹۴
بخش پنجم/
نویسنده: هاروی بی. فاین بام
مترجم: نوذر نظری
در دورۀ صدارت بوش پسر، دستورالعمل قانونیِ تجارت بینالمللی سال ۲۰۰۱ تدوین شد که هدف آن، دستیابی ایالات متحده به تجارت آزاد گستردهتر در تمام بخشهای خدماتی بود. مادۀ ۸۸ بخش توافقنامۀ عمومی تعرفه و تجارت(گات)، معافیتی را برای تمام تعهدات گات در جایی که یک کشور مرزهای تجاری را در ممنوعیت نگهداریِ گنجینههای تاریخی، هنری یا باستانشناختی که برای میراث یک کشور حیاتیاند، تحمیل کرده، مد نظر قرار داده است. به علاوه کشورها در ایجاد مانع برای محدود ساختن دسترسی به گنجینههایشان آزادند. منازعات اصلی تجارت فرهنگی چیزی را فراهم میکنند که به خدمات دیداری شنیداری و خدمات مربوطه موسوماند و شامل تصاویر متحرک صحنهیی، تلویزیون، سرگرمی ویدیویی خانهگی و خدمات انتقال و ضبط موسیقی هستند. این یک عرصۀ تجارت بنیادی است که به مدت طولانی منازعات درازمدتی به خصوص با کاناداییها و اروپاییان به همراه داشته است.
همچنین منازعات تجاری واقعی دیگری در بخش غیر انتفاعی بخش هنر وجود دارد، اگرچه اتحادیۀ کارگری که موانع مهاجرتی در بخش هنرهای خارجی در حوزۀ محصولات امریکایی را ترغیب میکنند، مانع از استعداد تولیدکنندهگان امریکایی برای توسعۀ بهترین محصول ممکن میشوند. با پایان دور اوروگوئه در سال ۱۹۹۵، اتحادیۀ اروپا از تعهد دسترسی به بازار خود که امریکا در جستوجوی آن بود، دست کشید. دور نهایی موافقتنامۀ عمومی خدمات تجاری(گاتس)، حاوی یک معافیت فرهنگی که اروپا درصدد آن بود، نبود. علاوه بر امریکا، یازده کشور دیگر هم دسترسی مداوم به بازارهای خود را تضمین کردند. قبل از پیمان نقتا (پیمان تجارت آزاد امریکای شمالی)، پیمان تجارت آزاد کانادا امریکا، حاوی اقداماتی بود که برای سه کشور عضو، امریکا، مکزیک و کانادا اعمال میشد و بر طبق آن، تجارت در ابزارها و خدمات فرهنگی محدود میشد و هر کشوری که تحت تأثیر این اقدامات قرار میگرفت، حق داشت که اقداماتی علیه تأثیر تجاری همارز آن قانون اعمال دارد.
دفتر نمایندهگی تجاری امریکا اعلام میدارد که دسترسی به بازارهای بینالمللی برای جبران هزینههای بالای تولید الزامی است، در حالی که گاتس انعطاف لازم برای هماهنگسازی نگرانیهای ویژۀ فرهنگی (ازجمله احتمال مخالفت با بخشی از آن به عنوان مخالفت با کل تعهدات مربوط به آن) را دارد، به روشی غیر تبعیضآمیز مانع دولتها برای اعطای خدمات سوبسایدی دیداری و شنیداری و مانع اعطای سوبساید به محصولات خارجی در کنار محصولات داخلی هم نمیشود. ایالات متحده میگوید که این کشور در جستوجوی تعهدات مذاکراتی برای بخش دیداری شنیداری است که قوانین تجاری واضح، وابسته و قابل پیشبینی را که حساسیتهای ویژۀ این بخش را نیز مد نظر قرار میدهند، اشاعه میدهد.
خط پایین در اینجا یک خطر ترکیبی است.
در یک سمت، محتوای دیداری شنیداری تولیدات امریکایی مخاطبان جهان را تصرف کرده است؛ چرا که این مخاطبان آن را دوست دارند. این بخش بدون سوبساید مستقیم است. از سمتی دیگر، دولتهای اروپایی و کانادا در مقابل ورود آزاد محصولات فرهنگی خارجی به منظور نیل به اهداف ملی، موانعی را ایجاد کردهاند. با این حال، بیشتر محتوای سوبسایدی سنگین آنها حتا در کشورهای خود، کمتر مورد درخواست قرار گرفت. به علاوه تکنولوژی ارتباطات، ظرفیتهای دولتها را در هر جا برای اجرای چنین موانعی به چالش میکشد و اکثر کشورهایی که از بازار های وسیع اولیه و ثانویۀ داخلی محروماند، بایستی درصد سوبسایدی لازمی را برای جبران سرمایهگذاریها در حوزۀ این فعالیتها به تصویب برسانند.
فرهنگ و روابط بینالملل
تنش بین تجارت و فرهنگ باید ما را به سمت ارزیابی وسیعتر نقش فرهنگ در عرصۀ روابط بینالملل ایالات متحده هدایت کند. فرهنگ برای روابط امریکا با بقیۀ کشورهای جهان دارای نقش حیاتی است. در حالی که سهم تجارت در بخش خدمات و کالاهای فرهنگی افزایش یافته، دسترسی به فرهنگ دیگران و فهم آنها، به جای مناقشه، فرصت همکاری ایجاد کرده است. ظرفیت فرهنگ برای ارتقای فهم متقابل مردم و ملتها از همدیگر معمولاً در حوزۀ مبادلۀ آموزشی و دیپلماسی فرهنگی، درست و قابل رویت است. قدیمیترین روابط امریکا با کشورهای اروپایی و امریکای لاتین، در حوزۀ فرهنگی بوده است.
«ویلیامز گلاد» از دانشگاه تگزاس میگوید: در میان دو دسته از سیاستها (مبادلات آموزشی و دیپلماسی فرهنگی)، مبادلات آموزشی فرامرزی قدیمیتر اند که به سالهای سده ۱۷۰۰، یعنی زمانی که جوامع آموزشیافتۀ مدرن بر اساس سن ارتباطات نهادی بین اعضای این سازمانها و اعضای سازمانهای مشابه در اروپا و امریکای لاتین اشاعه یافتند، برمیگردد. برای مثال «بنجامین فرانکلین» اولین امریکایی بود که به عضویت آکادمی تاریخ هسپانیا و جامعۀ فلسفی امریکا در سال ۱۷۴۳ درآمد که اولین جامعۀ آموزشی برای انتخاب اروپاییها و امریکاییهای هسپانیا به عنوان اعضای متناظر بود.
قبل از نیمۀ سدۀ ۱۸۰۰، تعدادی امریکایی برجسته که حضورشان الزامی بود، برای حوزۀ اروپا منصوب شدند که برای این قاره بنویسند، نقاشی کنند، و کارهای هنری انجام دهند و علوم انسانی مربوط به آن قاره را در کنار هنرهای تصویری، موسیقی و معماریِ آن مطالعه و بررسی کنند. از سدۀ ۱۹۰۰، دانشگاهها و موزههای امریکا از هیأتهای اعزامی به ماورای بحار به حوزههای مدیترانه و امریکای لاتین که در آنها هنرمندان و نویسندهگان امریکایی به آسانی میتوانستند بنویسند و نقاشی کنند، حمایت کردند. از اواسط سدۀ ۱۸۰۰، اعزام هیأتهای امریکایی به آسیا و خاورمیانه و ارسال اولین دانشجویان خارجی به ایالتها توسعه یافت.
Comments are closed.