گزارشگر:حامد علمی - ۱۵ عقرب ۱۳۹۱
بخش چهلوهشتم
دوستان خارجیِ جهاد افغانستان و طرفداران مجاهدین در سراسر دنیا، فاجعۀ تخار را بهشدت تقبیح کردند.
وزارت خارجه ایالات متحده امریکا بیانیه مطبوعاتی صادر کرد و واقعه تخار را بهشدت محکوم نمود. ریچارد بوشر، سخنگوی وزارت خارجه امریکا، اعلامیه حکومت آن کشور را به خبرنگاران خوانده گفت: «ما این عمل غمانگیز و وحشیانه را مایه تاسف میدانیم و ما به مجاهدین توصیه میکنیم که توجهشان را به مساعی حیاتی، بهبود بخشیدن اتحاد و هماهنگی مبذول دارند. ما همچنین به منظور دریافت حقایق در مورد وقوع حادثه، به مساعی خویش ادامه میدهیم. حمله بر قوماندانان مجاهدین، هیچ تغییری بر تعهد ایالات متحده امریکا در برابر مجاهدین در بر نخواهد داشت. ما این حادثه را تحت غور قرار میدهیم و ما متیقن استیم که نتیجه درست را بهدست خواهیم آورد؛ ولی پشتیبانیِ اساسی ما برای مجاهدین و ماهیت صبغه کمک ما، بدون تغییر باقی خواهد ماند.» (۱۴)
چرا فاجعه تخار رخ داد؟
چرا حادثه تخار رخ داد؟ چرا سیدجمال دست به چنین جنایتی زد؟ چرا بهترین فرزندان جهاد افغانستان بهصورت دستهجمعی شهید شدند؟ و دهها سوال دیگر.
حزب اسلامی افغانستان و سیدجمال تا آخر نتوانستند یا نخواستند دلیل قناعتبخش و تصویر روشنی از حادثه تخار ارایه کنند و حتا نخواستند دیدگاههای خویش را بهصورت معقول و مستند ابراز کنند. بنابراین، تمام پاسخها و تحلیلها در دایره احتمالات محدود باقی میماند و فقط میشد با پیوست دادن بیانیهها، شواهد و حادثهها، سوالات بالا را پاسخ داد. حادثه زمانی رخ داد که انجنیر گلبدین حکمتیار در داخل افغانستان بهسر میبرد و از جبهات داخلیاش دیدن میکرد. از طرف دیگر، حکومت موقت در حال از هم پاشیدن بود؛ زیرا حدود ششماه از عمرش سپری میشد و حکومت نتوانست در مدت ششماه موفقیت نظامی و سیاسی بهدست بیاورد و پایگاهش را به داخل افغانستان انتقال دهد.
علاوه بر اینها، مجاهدین در جنگ جلالآباد نتوانستند موفقیتهای چشمگیری بهدست بیاورند و حامیان داخلی و خارجیِ آن جنگ نیز در ناامیدی بسر میبردند و برنامههای جنگیشان به باد استهزا گرفته میشد. در آن جنگ، مجاهدین ولایات شرقی و جنوب شرقی افغانستان نتوانستند قابلیت جنگی مناسب و کاردانیِ موثر از خود نشان بدهند.
در چنان حالتی انتظار میرفت مجاهدین شمال و غرب و جنوب غربی کشور، دست به عملیاتی وسیع زده، جهاد را از حالت فروپاشی نجات دهند.
جبهات غربی از مرکز فاصله فراوان داشت و هر پیروزی اگرچه بزرگ هم میبود، برای کابل تاثیر بهسزایی نداشت و فقط میتوانست در محدوده همان ساحات باقی بماند؛ بنابران، جبهات غربی کشور حیثیت دروازه کابل را نداشتند.
در جبهات جنوب غربی، مشکلات فراوان داخلی وجود داشت. کثرت قوماندانان مختلفالسلیقه در قندهار، عدم همکاری قوماندانان غزنی با رهبری جهاد و مقامات نظامی حکومت پاکستان، تجمع عظیم نیروهای حکومت کابل در نواحی غربی شهر کابل، حکومت را از ناحیه غربی مصون ساخته بود. فلم مستندی که تلویزیون بی.بی.سی در اواسط سال ۱۹۸۹ تهیه کرد، ثبوت ادعای ماست. در آن برنامه زمانی که خبرنگار از پیتر تامپسن، سفیر ایالات متحده امریکا نزد مجاهدین افغانستان، که گفته میشد یکی از حامیان جنگ جلالآباد و عملیات نظامی علیه حکومت کابل بود، میپرسید که «چرا در افغانستان بعد از جنگ جلالآباد، رکود نظامی حکفرما شده و مجاهیدن سایر ولایات دست به عملیات نظامی نمیزنند؟» او در پاسخ میگوید که با آب شدن برف و رسیدن فصل گرما، عملیات نظامی آغاز میگردد. تصویر عوض میشود و دشتهای سوزان قندهار را نشان میدهد که در آفتاب تموز میسوزد و سفیر امریکا دلیل میآورد که هنوز در افغانستان سرما است. (۱۵)
در چنان شرایط، چشم امید مجاهدین و دوستان جهاد افغانستان به مجاهدین ولایات شمال کشور دوخته شده بود و یگانه نیروی موثر در آن ساحات، نیروهای شورای نظار بود؛ چه آنها با داشتن نظم و دسپلین عالی، قابلیت جنگی فوقالعاده، برنامههای معقول و اراضی مناسب میتوانستند دردسرهایی به حکومت کابل به وجود بیاورند و حتا با قطع راههای اکمالاتی و آوردن فشار در چندین نقطه، دستوپای حکومت را ببندند. اگر شورای نظار با همکاری سایر گروههای مجاهدین از ولایات شمال کشور به کابل حمله میکردند و به پیروزیهایی دست مییافتند، باعث شرمساری بزرگ و سرافکندهگی عظیم مجاهدین ولایات شرقی و حامیان نظامیشان مخصوصاً پاکستان و ایالات متحده امریکا میگردید؛ زیرا برنامه جنگ جلالآباد به کمک مستقیم آنها تهیه گردیده بود و از طرف دیگر، با وجود نزدیکی جبهات به پاکستان و ارسال سیلآسای اسلحه از طریق آن کشور به داخل افغانستان، مجاهدین ننگرهار هیچ کاری از پیش برده نتوانستند.
Comments are closed.