احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 22 سرطان 1395 - ۲۱ سرطان ۱۳۹۵
برخی اتفاقات که در دولت وحدت ملی به قلمِ آقای غنی میافتند، چنان شرمآورند که کافیست تا پایانِ عمرِ این دولت برایِ آن گریه کنی. انتخابِ یوسف نورستانی یکی از سیاهترین چهرههای روزگارِ ما به عنوان سفیر افغانستان در هسپانیا، از جملۀ همین اقدامات و اتفاقات است.
نورستانی چنان چهرۀ منفور و شناختهشده در جامعۀ افغانستان است که بهجز حلقۀ ارگ و کسانی که در انتظارِ رسیدن به قدرت از درِ تقلب بودند، همه بر او لعنت میفرستند. کافیست که یکبار بهشوخی عکسِ آقای نورستانی را در صفحاتِ اجتماعی، آنهم بیهیچ تبصرهیی به نمایش بگذارید، آنگاه خواهید دید که کوهی از لعنت و انزجار نسبت به او در پایِ آن عکس نقش میبندد.
نورستانی همان کسیست که انتخابات ـ این روند ملی را ـ به یک پروژۀ تیمی و خاینانه تنزیل داد و اعتماد مردم را از مردمسالاری سلب نمود و دمکراسی در افغانستان را بیحیثیت ساخت. البته او در این کار تنها نبود، چهرههای منفور و خاینی مثلِ امرخیل و برخی از کمیشنرانِ دیگرِ کمیسیون انتخابات و همچنان افرادی که یک شبکۀ سیاه در کمیسیون انتخابات ایجاد کردهاند، در کنارش بودند و انتخابات را از یک پروسۀ ملی به یک پروژۀ استخباراتی تقلیل دادند و از رفتنِ کشور به تباهی هیچ ابایی نکردند.
از این رو، برخیها فکر میکردند که پس از به بنبست مواجه شدنِ انتخابات به هدایتِ آقای کرزی و مدیریتِ یوسف نورستانی، دولت وحدتِ ملی که برآمده از توافقنامۀ سیاسی است، اصلاحاتِ بنیادی را در نهادهای انتخاباتی به میان میآورد و حداقل یوسف نورستانی و همکارانش را از کار برکنار میکند. اما باورِ برخی دیگر نیز بر این بود که آقای غنی سودِ سرشاری از یوسف نورستانی برده و شدیداً مدیونِ تقلب و خیانتِ او در پروسۀ انتخابات است و بهحتم، پاداشِ او را دوبله پرداخت خواهد کرد.
سفیر شدنِ نورستانی بعد از کنار رفتنِ او از ریاست کمیسیون انتخابات به همین دلیل قابل درک بود؛ زیرا آقای کرزی نیز دو تن از کسانی را که انتخابات را به نفعِ او مهندسی کرده بودند، به مقامهای رفیعِ وزارت و ریاست رسانده بود. اگرچه در مورد آقای نورستانی این احتمال نیز وجود داشت که با توجه به میزان بلندِ انتقادها از خیانت و خباثتِ وی در تصدیِ کمیسیون انتخابات و اینکه او کشور را به بنبست برد و انتخابات را بینتیجه ساخت، آقای غنی از نوازشِ شُکرآمیز او بگذرد. اما دیده شد که آقای غنی چنان مقروضِ نورستانی شده که نمیتواند او را از خود جـدا کند یا به او کمالتفات باشد.
حالا انتخابِ او به عنوان سفیر افغانستان در هسپانیا، با وجود مخالفتِ ریاست اجرایی و وزارت خارجه و مردمِ سراسر کشور، مصداقِ این جمله است که «بیحیا باش هرچه خواهی کن!».
هم انتخاب نورستانی ـ که نزد مردم افغانستان به عنوان یک خاین مطرح است ـ به چنین سمتی، بیحیایی در برابرِ مردم و توهین به شعورِ سیاسیِ این ملت از جانب رییسجمهور غنی شمرده میشود و هم اصرار نورستانی به داشتنِ چنین پُستی، وقاحتِ محض از جانبِ او به شمار میآید. اگر آقای نورستانی اندکی حیا میداشت، به دلیلِ نارضایتیهایی که از عملکرد او وجود داشت، از پیشگاهِ مردم پوزش میخواست و هرگز هوسِ چنین ستم و سمتی را نمیکرد. اما مسلماً از آنجایی که نورستانی شخصیتی سفله و غیرمردمی است، داشتنِ چنین انتظاری از او نیز غیرمنطقی میباشد.
انتخابِ نورستانی به صفت سفیر هسپانیا نشان داد که اخلاق در ارگ ریاستجمهوری، مُرده و سفلهپروری و خایننوازی به سنتِ حکومتداریِ آقای غنی تبدیل شده است. بهرغم اینهمه، انتظار مردم افغانستان این است که آقای غنی از این کژروشی دست بردارد و با پس گرفتنِ حکمش در این خصوص، خود را از سیهروییِ بیشتر در تاریخ نجات دهد.
Comments are closed.