گزارشگر:محمدرضا امینی/ شنبه 26 سرطان 1395 - ۲۵ سرطان ۱۳۹۵
زلمی خلیلزاد، سفیر پیشین امریکا در افغانستان به تازگی در نشست کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا گفته است که پاکستان در صدد سرنگونی حکومت کنونی افغانستان است.
سه سیاستگر برجسته امریکایی در این نشست، درباره پشتیبانی پاکستان از تروریزم بحث کردند.
مت سامون؛ عضو مجلس نمایندگان امریکا گفت:«اگر تلاشهای کنونی ما نتیجه نداد، گزینههای دیگری نیز وجود دارد. میتوانیم دادن پول را به پاکستان متوقف سازیم و میتوانیم پاکستان را در فهرست سیاه کشورهای حامی تروریزم قرار دهیم و تحریمها را بر مقامهای پاکستانی نیز وضع کنیم.»
زلمی خلیلزاد هم در این نشست گفت:«تلاشهای اداره اوباما برای منزویساختن پاکستان قابل استقبال است؛ اما این بسنده نیست و باید بیشتر فشار بیاوریم. ما نیاز داریم تا حملههای هوایی بیشتر را بر رهبران شبکۀ حقانی و طالبان در خاک پاکستان انجام دهیم.»
دانا روهراباکر، دیگر عضو مجلس نمایندگان امریکا گفت:«احمقانه است که رژیم فاسدی را کمک میکنیم که مردم بلوچستان را سرکوب میکند. ما در کنار جداییطلبان بلوچ هستیم و در برابر یک رژیم فاسد و حامی تروریزم.»
مشابه این اظهارنظرها و موضعگیری ها از سوی سیاستمداران برجسته امریکایی را در قبال پاکستان، پیش از این هم شاهد بوده ایم؛ به عنوان یک نمونه در دسترس و نزدیک به ذهن، در جریان تنش های ۸ ماهه میان اسلام آباد و واشنگتن در پی اعلام خبر مرگ اسامه بن لادن؛ رهبر شبکه تروریستی القاعده ادعا شد در ۱۰۰ کیلومتری اسلام آباد پایتخت و توسط عملیات مخفیانه کماندوهای ویژه ارتش امریکا صورت گرفت.
واقعیت پشت پرده هرچه بود، انتشار این خبر به این صورت، خشم اسلام آباد را برانگیخت؛ زیرا پاکستان مدعی بود که امریکا با این اقدام، حاکمیت ملی آن کشور را نقض کرده و به اصول بین المللی حاکم بر روابط میان دولت ها، پایبند نبوده است.
۸ ماه تنش میان دو کشور، هزینه های جانبی سنگینی برای دوطرف داشت؛ ولی تصور می شود هزینه ای که پاکستان، متحمل شد، سنگین تر از آن چیزی بود که ایالات متحده پرداخت.
درهرحال، یکی از تبعات سیاسی و تبلیغاتی این رویداد، انتخاب ادبیاتی تهاجمی و گزنده از سوی امریکاییها در قبال پاکستان و رابطه این کشور با تروریزم بین المللی بود.
اما پس از آن رویداد، روابط دو کشور، به شرایط پیش از تنش بازگشت، بی آنکه در سیاست های اسلام آباد و ارتش و سازمان جاسوسی آن کشور در قبال گروه های تروریستی و امنیت افغانستان، تغییر چشمگیر و مهمی رخ داده باشد.
با توجه به این تجریه ناامیدکننده، آیا این بار نیز قرار است این اظهار نظرهای ضد پاکستانی امریکایی ها در حد اظهارنظر باقی بماند و از حد لفاظی های بی نتیجه، فراتر نرود؟
هیچ پاسخ قطعی و قابل اطمینانی برای این سؤال وجود ندارد؛ اما چیزی که از شواهد و قراین پیرامونی روابط امریکا و پاکستان برمی آید، اینست که رابطه دو کشور بر مبنای یک اتحاد رو به زوال، بنا شده است؛ بنابراین، این امکان کاملا وجود دارد که زمان زوال این اتحاد، به مرور فرا رسیده باشد.
در این میان، مساله افغانستان، هرگز آنگونه که سیاستمداران خوشبین کابل، تصور می کنند، هیچ اولویتی برای ایالات متحده ندارد؛ زیرا اگر چنین بود از همان سال های نخست تهاجم امریکا به افغانستان، وقتی که رژیم طالبان سقوط کرد و رهبران و نیروهای مهم جریان های تروریستی، آب شدند و زیر زمین رفتند، ایالات متحده باید روشن می کرد که پاکستان بیش از این نمی تواند به حمایت از تروریزم بین المللی در منطقه ادامه دهد. چرا چنین اتفاقی نیفتاد؟
پس از آن، با طرح سناریوی مرگ بن لادن در نزدیکی اسلام آباد، چرا امریکا بار دیگر نخواست حجت را بر پاکستان تمام کند و این کشور را در برابر انتخاب یکی از دو گزینه اتحاد با امریکا یا حمایت از تروریزم، قرار دهد؟
بعد از آن، با افشای خبر مرگ ملا عمر در یکی از شفاخانه های کراچی و انتصاب رهبر جدید طالبان در پاکستان، چرا چنین تصمیمی از سوی ایالات متحده گرفته نشد؟
امسال با کشته شدن ملا اختر منصور؛ جانشین ملا عمر در پاکستان، چرا ایالات متحده بار دیگر از کنار این مساله به آسانی گذشت و حتی وقتی طالبان در پاکستان بسرعت، مقام رهبر معدوم شان را به هبت الله آخندزاده دادند، امریکا، پاکستان را در قبال سازمان دهی سریع مجدد به طالبان، متهم نکرد؟
اینها همه، یک مساله را نشان می دهد و آن اینکه مساله افغانستان هیچگاه برای امریکا در رابطه این کشور با پاکستان، اولویت نداشته و نخواهد داشت.
با این وصف، برای تغییر رویکرد امریکا در قبال پاکستان و شروع زوال اتحاد زوال پذیر دو کشور، باید به دنبال بهانه های دیگری گشت…
Comments are closed.