احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:اعظم عاملنیک/ چهار شنبه 10 سنبله 1395 - ۰۹ سنبله ۱۳۹۵
غرور و تعصب/ جین آستین/ ۱۸۱۳
نکتۀ برجستۀ این رمان مشهور خانم جین آستین این است که شما در این داستان رمانتیک با حوادثِ عجیب و اشک و نالۀ فراوان سر و کار ندارید. داستان عشق اینبار در یک خانوادۀ شهرستانیِ انگلیسی اتفاق میافتد که زندهگی ساده و بیحادثهیی را دنبال میکنند. دلدادهگان در این رمان با عقل و متانت رفتار میکنند و حتا حاضر نیستند به خاطر احساسشان، غرورشان را قربانی کنند. با اینهمه شوق به زندهگی و شادی در این رمان بسیار پُررنگ است. شاید همین سادهگی و لطافت است که داستان جین آستین را ماندهگار کرده است. البته پایان خوشِ داستان و طنز جین آستین هم بیتأثیر نیستند. در فهرست رمانهای عاشقانۀ ماندهگار، بیشتر اوقات نام دو رمانِ دیگر هم از این نویسنده دیده میشود. رمان «عقل و احساس» (۱۸۱۱) و «ترغیب» (۱۸۱۸) که مانند «غرور و تعصب» بارها برای اقتباس سینمایی از آنها استفاده شده است.
بر باد رفته/ مارگارت میچل/ ۱۹۳۶
کتابی محبوبِ خانمها با اقتباس سینماییِ معروف که همچنان خاطرهانگیز و رویایی است. بربادرفته داستان زنی از منطقۀ جنوبِ امریکا است که ماجراهای زندهگی او و خانوادهاش در حین جنگِ جنوب و شمالِ امریکا تعریف میشود. اسکارلت اوهارا قهرمان این رمان، یکی از مشهورترین شخصیتهای زن در ادبیات است که مخالفان و موافقانِ زیادی هم دارد.
جنگ و صلح/ لئو تولستوی/ ۱۸۶۵
داستانی متفاوت دربارۀ عشق و دوست داشتن که جنبهیی حماسی و والا دارد. در دنیای تولستوی محبت موهبتی است که در سایۀ ازدواج و تشکیل خانواده باعث کمال و خوشبختیِ قهرمانان داستانش میشود و جز این نابودکننده و مردود است.
دکتر ژیواگو/ ۱۹۵۷/ بوریس پاسترناک
«دکتر ژیواگو» داستان زندهگی پزشکِ شاعری را روایت میکند که در بحبوحۀ انقلاب اکتوبر و جنگهای داخلی در کشور تازهتأسیسِ اتحاد جماهیر شوروی، حوادث اجتماعی مسیر زندهگیاش را تغییر میدهد. بیشتر منتقدان رمان پاسترناک را داستانی انسانی و فلسفی میدانند. اقتباس سینمایی این اثر جزو کلاسیکهای ماندهگار است که در زمان خود برندۀ چند جایزۀ اسکار شد. مورخین ادبی، پاسترناک را نویسندۀ مهم ادبیات مدرنِ شوروی سابق میدانند. او یکی از شاعران سرشناسِ قرن بیستم نیز به حساب میآید. پاسترناک مینویسد: به هدفهای خوب و عالی باید با کارها و روشهای نیکو و انسانی نایل شد، نه با حیله و رذالت. عشق، ابریست خونین که روزی به سرِ عاشق همچون دم اسب خواهد بارید.
جین ایر/ شارلوت برونته/ ۱۸۴۷
«جین ایر» مشهورترین رمان «شارلوت برونته» است. جین دختر زیبایی نیست، یتیم است و هیچ ثروتی ندارد. بلد نیست خوب صحبت کند و از تمامی ویژهگیهای زنان برجستۀ آن زمان به دور است. او یک معلم سرخانه است که هیچ ویژهگیِ خاصی ندارد. پس چهگونه قهرمان داستانی رمانتیک میشود و با دلدادهگیاش ماجراهای زیادی درست میکند؟! درست است که رمان جین ایر حالتی معماگونه دارد و از ویژهگیهای خانههایی تیره و پُررمز و راز دوران گوتیک استفاده کرده است، اما آنچه خواننده را درگیر داستان این زن معمولی میکند، پاکی و مهربانیِ اوست که در آن دوران تیره و تار بر همه چیز پیروز میشود. البته پایان خوش ماجرا هم در اقبال خوانندهگان به جین ایر بیتأثیر نیست. راستی جین در پایان خطاب به خوانندهها میگوید: «خوانندۀ کتاب، من با او ازدواج کردم.»
ربهکا/ دافنه دوموریه/ ۱۹۳۸
داستان دربارۀ دخترِ جوان و خدمتکاریست که با مردی ثروتمند آشنا میشود و مرد جوان به او پیشنهاد ازدواج میکند. دختر جوان پس از مدتی زندهگی میفهمد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده است. «ربهکا» نام همان زن زیبا و درگذشته است که سایهاش بر سر داستان و عشق زن جوان خدمتکار افتاده است.
رومئو و ژولیت/ شکسپیر/ ۱۵۹۷
شکسپیر در دل یک تراژدی، عشق را جاودانه کرده است. داستان رمئو و ژولیت که در همان نگاه اول به هم دل میبندند و با وجود دشمنی خانوادههایشان پنهانی ازدواج میکنندـ با بهای سنگینی که این دو دلداده به خاطر عشق میپردازند، در تاریخ ادبیات ماندهگار شده است.
بلندیهای بادگیر/ امیلی برونته/ ۱۸۴۷
ظاهراً پرچمدار رمانهای عاشقانۀ تاریخ ادبیات، رمان تراژیکِ خانم برونته است. این رمان در ۱۸۴۷ با نام مستعار «الیس بل» منتشر شد. هنگام خواندن رمان بلندیهای بادگیر شما با روایت عجیب و شورانگیزی طرف هستید که در یک فضای تاریک، طوفانی و برزخی اتفاق میافتد. حال و هوای ترسناک و هراس و ناامیدی که در داستان بر سر سایۀ عشق وجود دارد، تأثیر زیادی بر خواننده میگذارد. اگر تا به حال بلندیهای بادگیر را نخوانده اید، حتماً سری به این رمان معروف انگلیسی بزنید اما یادتان باشد قرار نیست داستانی رمانتیک و فانتزی دربارۀ عشق بشنوید. بلندیهای بادگیر حاصل ذهنی طوفانی و پُرشور است.
جملاتِ گزیدهشـده:
کاترین دربارۀ هیث کلیف میگوید: «روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روحِ او و من از یک جنس است.»
بلندیهای بادگیر
«اگر ۱۰۰ سال عمر کنی، امیدوارم من ۱۰۰ سال منهای یک روز زنده بمانم تا مجبور نباشم بدون تو زندهگی کنم.»
«وینی پو» خرس مشهور کتاب کودکان
«آرام باش! چه نوری است که از آن پنجره میتابد؟ آن جا مشرق است و ژولیت خورشید تابان.»
رمئو و ژولیت
«او برای من شمال بود، جنوب بود، شرق و غرب من بود. هفتۀ کاری و فراغت آخر هفتۀ من؛ ظهر و نیمه شب، حرف و آهنگِ من بود. فکر میکردم عشق تا ابد بپاید، اما اشتباه میکردم.»
دبلیو.اچ.اودن
«وقتی میفهمی عاشق شدی که میبینی دوست نداری بخوابی، چون واقعیت شیرینتر از رویاهایت شده است.»
دکتر زئوس، نویسندۀ کتابهای کودکان
«عاشقی یک دیوانهگی موقتی است. مثل یک زلزله طغیان میکند و سپس فرو مینشیند و وقتی فروکش کرد، تو باید یک تصمیم بگیری. باید ببینی آیا ریشههایت آنچنان به هم تنیده شده که جدا کردنشان قابل تصور نیست یا نهماندولین کاپیتان مورلی «با من پیر شو! بهترین اتفاق هنوز نیفتاده.»
رابرت براونینگ
«همانطور که میبینی، من هر روز تو را بیشتر از دیروز دوست دارم، امروز بیش از دیروز و کمتر از فردا.»
روزاموند جرالد
«دیدن او به معنای عاشق او شدن است، تنها عاشق او بودن و تا ابد عاشقش بودن.»
رابرت برنز
Comments are closed.