گزارشگر:احم عمران/ یکشنبه 9 عقرب 1395 - ۰۸ عقرب ۱۳۹۵
جنرال عبدالرشید دوستم معاون اولِ ریاستجمهوری مهمترین کاری که با سخنانِ هشدارآمیز و کمسابقهاش انجام داد، این بود که حلاوتِ کنفرانس بروکسل را در کامِ رییسِ دولت وحدتِ ملی تلخ ساخت. رییسجمهوری که میپنداشت کنفرانس بروکسل چنان دستاورد بزرگی برایش محسوب میشود که حتا اختلافاتِ او با رییس اجرایی را تحتِ شعاعِ خود قرار میدهد، خبر نداشت که هنوز عرقِ پایش پس از برگشت از این کنفرانس نخشکیده، با واکنشِ تهدیدآمیز از سوی نزدیکترین و اصلیترین حامیِ انتخاباتیاش در تیم تحول و تداوم مواجه میشود.
در اینکه جنرال دوستم پرده از بسیاری اتفاقهای درونِ ارگ برداشت، جای شک نیست؛ اما اینکه آیا این پردهدریها به نتایج مثبتی نیز در کارِ دولتداری در کشور منجر خواهند شد، هنوز مشخص نیست. لااقل حالا همه میدانند که آنچه منتقدانِ ارگ در مورد زدوبندهای پنهانِ گروه موجود در این نهاد در مورد اساسیترین مسایلِ جامعه مطرح میکردند، تهمت و شایعهپراکنی نبوده است.
جنرال دوستم دستکم در برخوردهای اجتماعیاش، انسانی صادق است و تا زمانی که نسبت به واقعیتی مطمین نشود، در موردِ آن سخن نمیگوید و آن وقت که سخن گفت، چنان برهنه و عریان سخن میگوید که جایی برای علمِ “هرمونتیک” باقی نمیگذارد. تنشهای فعلیِ ارگ با نزدیکترین متحدانش، ریشه در محاسبات و برخوردهای این نهاد دارد و اگر رییسجمهوری در این خصوص از کسی گلهمند است، آن کس خودش باید باشد که چنین فضایی را خلق کرده است.
اگر تا دیروز داکتر عبدالله رییس اجرایی نسبت به عملکردِ آقای غنی انتقاد داشت، میشد آن را به گونههایی توجیه کرد و گفت که او از آغاز نیز یک رقیبِ سیاسیِ تیم تحول و تداوم بوده، و اگر امروز از وضعیت شاکی است، چندان تعجبی برنمیانگیزد. اما جنرال دوستم و احمدضیا مسعود نمایندۀ فوقالعادۀ رییسجمهوری در امور اصلاحات و حکومتداری خوب که رقبای انتخاباتیِ آقای غنی نبودهاند، چرا چنین برافروخته و متأثر اند؟ حتماً اتفاقهایی در درونِ ارگ مثل همیشه میافتد که قابل تحمل برای دوستان و شرکای قدرت هم نیست.
ارگ متأسفانه به دلیلِ اینکه مرکز مدیریتِ سیاسیِ کشور بوده، هنوز از چنبرۀ مناسباتِ مستهجن بر سرِ قدرت رهایی نیافته است. گاهی که سریالهای ترکی از شاهانِ عثمانی را میبینم، به یاد رویدادهای ارگ ریاستجمهوری افغانستان میافتم. اینجا نیز چون دربار عثمانیها، قدرت چنان با نیرنگ و فریب و خون یکجا شده، که نمیتوان نسبت به هیچ کس و هیچ چیز اعتماد داشت. همه به دنبالِ توطیه و دسیسه برای یکدیگر و بهویژه رقبای سیاسی و قومیِ خود اند.
بر ارگ ریاستجمهوری افغانستان، مناسبات غیرمدرنِ قدرت حکمفرماست و بهترین تعریف برای آن، همان مناسباتِ خدعه و نیرنگ است. در زمانِ آقای کرزی رییس جمهوری پیشین متأسفانه این وضعیت تشدید یافت و آقای غنی به دلیلِ تمامیتخواهی و عصبیت خاصِ خود، به آن ابعادِ تازه بخشید. تفاوت ارگ با قصرهای ریاستجمهوریِ کشورهای دموکراتیکِ جهان در آن است که در آنجاهـا تصمیمهای سیاسی بر اساسِ الگوی پذیرفتهشدۀ دموکراتیک صورت میگیرد ولی در اینجا الگوی پذیرفته شده، حرکتهای پنهانی، خفه کردنها و سر به نیست کردنهای شبانگاهیست. این مناسبات شوربختانه در مغایرتِ کامل با آن چیزهایی قرار دارد که زمامدارانِ کشور از آن دم میزنند و قانون اساسی کشور بر آنها صحه میگذارد.
اکنـون دنیا، دنیایِ عبدالرحمنخانی نیست که همچون او به قدرت نگاه کرد و اگر چیزی را مطابقِ میلِ خود ندانستیم، دمار از روزگارِ مخالفان و متحدان برآوریم. با چنین مناسباتی، نمیتوان به هیچ جایی رسید. به تعبیر رسای فریدمن، نویسنده و روزنامهنگارِ امریکایی، مناسبات در جهانِ امروز “مسطح” شده است. تاماس فریدمن در کتابی به نامِ “جهان مسطح است”، میگوید: جهانِ امروز با فناوریهایی که در اختیار دارد، دیگر آن جهانِ کرویِ زمان کرستیفکلمب کاشفِ امریکا نیست، بل جهانیست که به برکتِ فناوری و اطلاعات، همه در مناسبات و شکلگیریِ آن به یک اندازه شریک اند.
نویسندۀ این سطور همین چند روز پیش به مناسبتی دیگر در همین روزنامه نوشت که ادامۀ کارِ دولت وحدت ملی با چنین وضعیتِ آشفته و سردرگم، اگر کاملاً امکانپذیر نباشد، ولی بینهایت دشوار است. نویسنده برای حلِ این مشکل و توافق میان جناحهای مختلفِ موجود در قدرت، خواهان ایجاد کمیسیونِ باصلاحیت و غیرجانبدار برای نظارت بر اجرای توافقنامۀ سیاسی شد. حالا هم این طرح را با قوتِ تمام اعلام میدارد که افغانستان از بحرانِ موجود زمانی بیرون میشود که توافقنامۀ سیاسی به عنوان عزیمتگاه دولتِ فعلی در تمام ابعادِ خود اجرایی شود. برخوردهای تکمحورانه و تمامیتخواهانه با مسالۀ قدرت در دولت وحدت ملی به عنوان پاشنۀ آشیلِ آن، میتواند به خلق بحرانهای هستیبرانداز منجر شود. نمونۀ روشن و کامل آن، در عدم رضایتِ بخش وسیعی از تیمهای موجود در قدرت، خود را نشان میدهد.
از جانب دیگر، نارضایتی مردم را نیز از کارکردهای دولتِ فعلی نمیتوان نادیده انگاشت. دولت وحدت ملی شاید در مواردی به موفقیتهایی دست یافته باشد، ولی این دستاوردها به اندازهیی که رهبرانِ آن وعده کرده بودند، نیستند و به همین لحاظ، نارضایتیهای گستردهیی را برانگیخته است. نخستین اقدام برای رفع برخی مشکلات، به رییس جمهوریِ کشور مربوط میشود که ضمن بازنگری در سیاستهای تکمحورانهاش، به پاکسازی اطرافیانش نیز با جسارتِ تمام دست یازد؛ زیرا در غیر آن، اطرافیان فعلیِ او که خود به دنبال پروژههای شخصیشان هستند، میتوانند برایش دردسرهای کلانِ سیاسی در آیندۀ نزدیک رقم زنند.
Comments are closed.