احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





چرا سخنانِ “مجاهد” حساسیت‌برانگیز شد؟

گزارشگر:احمد عمران/ سه شنبه 28 جدی 1395 - ۲۷ جدی ۱۳۹۵

عبدالحکیم مجاهد مشاور شورای صلح و نمایندۀ پیشینِ طالبان در نیویارک امریکا، اخیراً در موسسۀ مطالعات استراتژیکِ افغانستان سخنانی در مورد طالبان و بحران چهار دهۀ اخیرِ کشـور به زبان آورده که حداقل با واکنش تندِ بخشی از جامعه روبه‌رو شده است. من این سخنان را به صورتِ کامل mandegar-3شنیدم و از آن‌جایی که از گذشـته نیز با کارنامۀ آقای مجاهد، در زمانی که نماینده‌گی طالبان در امریکا را به عهده داشت، آشنایی دارم، می‌خواهم به این پرسش پاسخی بیابم که «چرا این سخنان چنین با واکنش تند مواجه شده است؟»
در ظاهر امر، آقای مجاهد در سخنانِ خود چیز قابل توجه و حساسیت‌برانگیزی مطرح نمی‌کنـد که باعث شود او را متهم به طرف‌داری از اقدام‌های تروریستی طالبان کنیم. در طی این سال‌ها، افراد و گروه‌های دیگری بوده اند که سخنانی به‌مراتب انتقادی‌تر و حتا اهانت‌آمیزتر به آدرسِ برخی شخصیت‌ها و جریان‌های سیاسیِ کشور وارد کرده اند.
به نظر، سخنان آقای مجاهد زمانی حساسیت‌برانگیز می‌شود که به لایه‌های درونی و پنهانِ آن توجه صورت گیـرد. او در کُلِ این سخنرانی و پاسخ‌هایی که به مجری برنامه می‌دهد، با زیرکی تلاش می‌ورزد که خود را از مظانِ اتهام به دور نگه دارد و طوری سخن بگوید که انتقادی متوجه شخصِ او و یا جایگاهش به عنوان نمایندۀ شورای صلح نشود. آقای مجاهد در آغاز این برنامه نیز تأکید دارد که او این سخنان را به نماینده‌گی از هیچ نهاد و سازمانی مطرح نمی‌کند و صرفاً دیدگاه‌های شخصیِ او در مورد مسایل افغانستان است.
اما در لایۀ زیرینِ این سخنان، هم می‌توان حمایت از یک گروه تروریستی را تشخیص کرد و هم نماینده‌گی از یک نهاد مشخص را و هم اهانت و توهین به تاریخ و شخصیت‌های تاریخی کشور را. وقتی آقای مجاهد می‌گوید که طالبان با حکومت کمونیستی جنگیده اند، به نظر من این سخن، مصادرۀ کُلِ جریان مبارزه و مقاومت علیه رژیم طرف‌دار شوروی سابق در کشور به سود یک جریان و گروه مشخصِ تباری با قرائتِ مشخص از آموزه‌های دینی است. او تاریخ را چنان با زیریکی وارونه می‌سازد که اگر توجه عمیق به آن لایۀ اصلیِ سخنانِ او صورت نگیرد، به‌ساده‌گی نمی‌توان رد پای حمایت از طالبان را مشاهده کرد.
این درست است که برخی رهبرانِ جهادی در یک برهۀ خاص که تازه طالبان در جنوبِ کشور قیام کرده بودند، نگاه مثبت به آن‌ها نشان دادند و این موضوع نیز دلایل خاص تاریخیِ خود را داشت و نمی‌توان آن را از کانتکسِ اصلی‌اش بیرون کرد و به عنوان یک بخش قابل تفکیک با دیگر رویدادهای کشور در مورد آن به داوری پرداخت. در دولت اسلامی وقت که رهبری آن را استاد برهان‌الدین ربانی به عهده داشت، به همان میزانی که مردم افغانستان از وضعیت نابسامان و جنگ تحمیلی رنج می‌بردند، به همان میزان نیز هر صدایی که می‌توانست در جهت تأمین صلح و امنیت بلند شود، بدون درنظرداشتِ هویت افراد و گروه‌ها مورد حمایت دولت اسلامی قرار می‌گرفت. آقای مجاهد مغلطه را از جایی آغاز می‌کند که جهاد افغانستان را به یک گروهِ خاص تقلیل می‌دهد و سپس سـخنی را که در مقطعی از تاریخ در مورد جریان طالبان مطرح شـده، به عنوان سند رسمیت بخشیدن به کارنامه و فعالیت‌های بعدیِ این گروه علم می‌سازد.
از سوی دیگر، آقای مجاهد جریان‌های عدالت‌طلب در کشور را که در زمان‌های متفاوتی شکل گرفته ‌اند، به دلیل جغرافیای حرکت‌ِ آن‌ها، به عنوان حرکاتِ بغاوت‌گرانه معرفی می‌کند و تلاش می‌ورزد که از آن‌ها روایتی ارایه دهد که متناسـب با آن، بتوان حرکت طالبان در وضعیتِ فعلی را نیز توضیح داد. وقتی آقای مجاهد می‌گوید که طالبان پس از جهاد با شوروی به مدرسه‌ها برگشتند و سیاست را به سیاست‌گران واگذار کردند، مشخص است که دروغ می‌گوید و می‌خواهد تاریخِ درهم و برهمِ این سرزمین را بیشتر درهم و برهم کنـد.
متأسفانه روایت‌های دروغین و قوم‌محورانه از تاریخ باعث شده که بسیاری‌ها دروغ‌های‌شان را به عنوان واقعیت‌های اصیل به خورد جامعه دهند و به این صورت، اغتشاش اجتماعی را به دیگر عرصه‌ها نیز تسری بخشند. از آقای مجاهد باید پرسید که نامِ چند تن از رهبرانِ طالبان در زمانِ جهاد، به عنوان مبارزه با نیروهای اشغال‌گر بر سرِ زبان‌ها بوده است؟ آیا تا پیش از ایجاد این گروه، کسی در مورد رهبرانِ آن چیزی شنیده بود؟
شاید برخی‌ سرانِ طالبان در منطقه و محلِ خود افراد معروفی بودند، ولی هرگز هیچ‌کدام‌شان هویتِ افغانستان‌شمول نداشتند و کسی آن‌ها را به عنوانِ رهبران و فرماندهانِ واقعی و اصلیِ جهاد نمی‌شناخت. این‌جاست که سخنان آقای مجاهد حساسیت‌برانگیز می‌شود و سخنانِ او را در حمایت از عمل‌کرد این گروه تبارز می‌دهد.
آقای مجاهد به صورتِ تعمدی به گونه‌یی سخن می‌گوید که اظهاراتش ضمن ارایۀ چنین موضع و دیدگاهی که هدف اصلی اوست، مستقیماً او را درگیرِ مسأله نسازد. او به زعم خود، هوشیاری نشان داده؛ درحالی‌که از کُل سخنرانیِ او هویداست که می‌خواهد از جانبِ طالبان سخن بگوید.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.