احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:فرهاد سـجودی/ چهار شنبه 6 دلو 1395 - ۰۵ دلو ۱۳۹۵
ملت عشق، رمان مشهوریست از رماننویس پُرآوازۀ ترکیه «ایلیف شافاک» که در سال ۲۰۰۸ نوشته شده است.
ایلف شافاک/ایلف شفق، زادۀ کشور فرانسه در سال ۱۹۷۱ بوده و در آنکارا، عمان، مادرید، استانبول، بوستون و… زندهگی کرده است. دانشآموختۀ رشته روابط بینالملل و کارشناس ارشد در رشتۀ مطالعاتِ زنان بوده و دکترایش را در رشتۀ علوم سیاسی به پایان برده است. کتابهای شافاک به بیش از ۲۰ زبانِ دنیا ترجمه شده و جوایز مختلفی را هم آنِ خود کرده اند.
از او تا حال، بیشتر از ۱۲ کتاب به زبانهای ترکی، انگلیسی، فرانسوی… چاپ شده که مشهورترین کتابش همانا «ملت عشق» است.
این رمان در ایران توسط چند مترجم، به نامهای چهل قانون عشق، ملت عشق و… ترجمه شده و «ملت عشق» ترجمۀ ارسلان فصیحی میباشد. ملت عشق، درست از این بیت- مثنوی گرفته شده:
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
ملت عشق از پُرفروشترین کتابهای ترکیه بوده که از سال ۲۰۰۸ تا حال، بیش از ۵۰۰ مرتبه تجدید چاپ گردیده است. رمان یاد شده بیانگر «عشق» است. عشق عرفانی و یا همان عشقی که اهل عرفان در بندِ آن بودن را آزاد بودن از هر دو عالم میپندارند.
داستان، گونهیی آغاز میشود که خانوادۀ امریکاییِ در کمالِ خوبی و آرامش زندهگی میکنند، خانوادهیی ۵ نفری هستند. سه فرزند و زن و شوهر. اللا (خانم دوید) زنی است که جبراٌ در قید دوید آمده و همسرِ او شده است. دوید مردی متمول و خوشگذران است، شبهایش را با زنهای دیگر میگذراند و روزهایش هم. او سربههواست؛ اما اللا با وجود اینکه از خیانت همسرش میفهمد و این را هم میداند که هیچگاهی چنان مردی را دوست نداشته، بهخاطر هراس از دست دادنِ آرامش خانواده و فرزندهایش، لب میبندد و دم نمیزند و این زهرمار را سر میکشد. تا اینکه روزی پس از چهل سال عمرش، در یک انتشارات وظیفه میگیرد. اتفاقاٌ رمانی را برایش میسپارند که آن را بخواند و از آن گزارشی بنویسد.
اللا وقتی رمان را شروع کرد، با یک متنِ شگفتانگیز و جذاب روبهرو شد. متنی که حکایت از عشقی داشت؛ عشقی که سرانجام و سرنوشتِ اللا را عوض کرد.
رمان از آشنایی شمس و مولانا بحث میکرد، از غوغایی که قرنها پیش در قونیه-ترکیه بهراه افتاده بود.
اللا با شور و شوقِ فراوان، کتاب را میخواند و ناگهان فکری بهسرش زد که معلوماتی در مورد نویسندۀ ملت عشق بهدست آورد. در گوگل نوشت «عزیز. ع زاهارا…». سایتی باز شد که در آن آدرسی از «زارهارا» دید و فوراٌ به او نامهیی نوشت و خود را معرفی کرد و از اینکه کتاب جالبی نوشته، ازش تشکر کرد و در آخرین جملهاش نوشت: «…اگر روزی گذرتان به بوستون افتاد، خوشحال میشوم از نزدیک با شما آشنا بشوم. فنجانی قهوه بخوریم و صحبت بکنیم.
با تقدیم بهترین آرزوها
اللا.»
بعد هم عزیز نامهیی به اللا نوشت و از اینکه کتابش مورد قبولِ خواننده قرار گرفته، اظهار خُرسندی کرد و… .
اللا هم گام به گام با ماجراهای رمان پیش میرفت و از خواندن رمان، خیلی لذت میبرد و روند نامهنگاری با عزیز هم ادامه داشت و او هم با گرفتن درسهایی از رمان و بهویژه خواندن قانونهای ملت عشق، هر روز متحول تر میشد، رفتهرفته این وضعیت به سرحد پیدا شدنِ حسی شد که سر انجام اللا را از شوهرِ هرجایی و از خانه و خانوادهاش جدا کرد و او رفت با عزیز و مدتی یک سال با عزیز ماند و عزیزهم به نسبت بیماری لاعلاجی(سرطان) که عاید حالش بود، از دنیا رفت و اللا به زندهگی تنهایش به شکل آزاد و بدون دغدغه ادامه داد. او با وجود اینکه از خانواده و شوهر و فرزندهایش جدا شده بود و دوستداشتنی فرد زندهگیاش (زاهارا) را از دست داده بود، اما خودش را خیلی خُرسند و خوشبخت و آزاد میدانست… همین بود که رفت به شهری دور و زندهگی تنها گزید.
ملت عشق، در واقع دو رمان است، جا گرفته در یک رمان، که ماجراها به شکل نوبتی پشت سرِ هم میآیند و تا آخر، یکدست پیش میروند.
این را میتوان از ویژهگیهای این رمان دانست. تا حالا با این تکنیکِ محدود رمانهایی نوشته شده است و در واقع این، کاری تازه با ساختار متفاوت نسبت به شیوههای رایج است.
پیشبرد موفقانۀ روند ماجراها از چندین زاویه دید و چندین شخصیت در داستان، امتیاز دیگریست که ملت عشق آن را در خودش دارد.
ویژهگی دیگر ملت عشق، بیان عشقِ زمینی با برخورد اللا و عزیز و بیان عشق آسمانی/معنوی است که با شرح ماجراهای عشق شمس صورت میگیرد که رمان با هنرمندی تمام در این قسمت بههم گره میخورد.
همانگونه که در اول هم اشاره شد، کُل هدف و جانمایۀ ملت عشق، همانا عشق است. چنانکه در قانون چهلم میگوید: «عمری که بیعشق بگذرد، بیهوده گذشته. نپرس که آیا باید در پی عشق الهی باشم یا مجازی، عشق زمینی یا آسمانی، یا جسمانی؟ از تفاوتها تفاوت میزاید. حالا آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی در حسرتش.»
ناگفته نباید گذاشت، پس از ترجمۀ کتاب به زبان فارسی، ملت عشق در ایران نقد و انتقادهای فراوانی شده و در آنجا هم طرفدارانِ زیادی دارد.
Comments are closed.