احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:روحالله یوسفزاده/ چهارشنبه 20 دلو 1395 - ۱۹ دلو ۱۳۹۵
روزها نه، بلکه ماههاست که فضای امنیتیِ کشور تیره و تار شده و این تیرهگی، مسلماً بازتابِ ندانمکاریهایِ دولتمردان و متولیانِ عرصۀ سیاست و حکومت است. شاید بخش قابلِ توجهی از ناامنیهای افغانستان را انفجارها و انتحارهای طالبان رقم بزنند، اما آنچه که نباید در غبارِ این حوادث فراموش شود، ناامنیهای خزنده و زیرپوستی در جامعه است که در آن، طالبان و هیچ گروهِ جنگیِ دیگری نقشِ اصلی را ایفا نمیکنند؛ بلکه این ناامنیها زاییدۀ ناکارآمدیِ نهـادهای دولتی و مسوولیتنشناسیِ مسوولینِ امور است.
اگر به مقولۀ «ناامنی» نگاهی عمیق و همهجانبه بیندازیم، به غیر از جنگ و ترور، همۀ آسیبهای اجتماعیِ موجود در جامعه از قبیل فقـر، اعتیاد، بیکاری و سرقت، از مؤلفههای ناامنی به حساب میآیند و هر کدام بخشی از چرخۀ خشـونت و ناامنی در کشور را میگردانند. در افغانستان اما همیشه بحث ناامنی، به جنگ و صلح با طالبان گره خورده و کمتر به امنیت و صلح در بستری فراخ و علمی نگریسته شده است. این سطحینگری و پرداختِ ناقص و تکبُعدی به بحث امنیت، درحالیست که شمارِ قربانیانِ حوادثِ ناشی از آسیبهای اجتماعی در هیأتِ قضایایی چون تجاوز جنسی، قتل ناموسی، خودسوزی و خودکشی، خشونتهای خانوادهگی و ایدز و اعتیاد، بسـیار بیشتر از قربانیانِ آتشافروزیِ طالبان است. یقیناً پرداختن به همۀ مصادیقِ ناامنی، فرصتی بسیار کلان میطلبد، اما در این گفتارِ کوچک میتوان به «اپیدمیِ راهزنیهای شبانۀ اوباشان در شهر کابل» و غفلت مسوولان و بزرگانِ نظام و حکومت در قالب «اپیدمیِ رایزنیهای شبانه و بیحاصل در پایتخت» به عنوانِ بخشی از چرخۀ دیالکتیکِ خرد و جامعه و امنیت و ناامنی پرداخت.
در ماههای اخیر، هر کوچه و خیابانِ کابل، شباهنگام شاهد جولانِ دزدانِ رهگیر و مجهز به سلاحِ سرد یا گرم است. این رهگیران در ساعاتِ میانی شب ـ که رفتهرفته کوچهها و خیابانها از جمعیت خالی میشوند ـ به فعالیت آغاز میکنند. آنها معمولاً در دستههای دو یا سهنفره، عابر و رهگذری را تعقیب میکنند و در یک فرصت و گوشۀ امن، با تهدیدِ قربانی به قتل، پول و موبایلِ افراد را به سرقت میبرند. این اتفاقات چنان در نواحیِ هفدهگانۀ شهر کابل جریان دارند که هیچ خانوادهیی نیست که دستکم یکی از عزیزانش طعمۀ راهگیرانِ شبرو نشده باشد.
هرچند بارها فرماندهی پولیس کابل، از دستگیری باندهای سرقت و نیز دزدانِ شبروِ پایتخت سخن گفته است، اما گزارشهای مردمی و غیررسمی همه حکایت از این دارند که سرقتها و راهزنیها همچنان رو به افزایش اند.
مسلماً پولیس ـ آنهم در صورتی که از فسـاد عاری باشد ـ فقط به مبارزه با صورت فیزیکیِ جرم و فعالیتِ مجرمانه میپردازد و هرگز قادر به مبارزه با ریشههای اجتماعی و روانشناسانۀ جرایم نیست. اما سرقتها و رهگیریهای رو به رشدِ کابل ـ همانند دیگر جرایمِ رو به رشد در دیگر نقاط کشور ـ معلولِ فقر و بیکاری و سایر آسیبهای اجتماعیِ روزافرون در پایتخت است، و روزافزونی همۀ این آسیبها نیز پیـامدِ مستقیم و غیرمستقیمِ ناکارهگیِ نهادهای دولتی و ندانمکاریِ سیاستمردان است. از این رو، برای مـبارزۀ منطقی و موثر با سرقت و رهگیریهای شبانه، باید نهادهای دولتی و سیاستگردانانِ کشور به خشکاندنِ ریشههای جرم بپردازند.
دستگیری سارقان و راهزنان، فقط بخشِ سطحی و ابتـداییِ این مبارزه را تشکیل میدهد و سیاستمدارانِ موفقِ دنیای امروز، مبارزه با جرایم و ناامنی را تا لایههای زیرینِ آن دنبال میکنند و اینگونه امنیت و ثباتِ پایدار را به شهروندانشان به ارمغان میآورند. اما متأسفانه دولتمردان و سیاستبازانِ ما بیشتر از دو سال است که مصروفِ جنجالهای درونحکومتی و رقابتهای جناجی با یکدیگرند و این وضع، اصلاً فرصتِ پرداختِ عمیق به مشکلات و ناهنجاریهای بیشمارِ جامعه را به آنها نداده و نمیدهد. آنها یا بهشدت مشغول بازی با شاخوبرگِ مشکلات و نابسامانیها اند و یا اینکه در تقلایِ پیشی گرفتن از یکدیگر در میدانِ قدرت، آنهم بدون در نظرداشتِ خیر و شرِ عمومی و مصالح و منافعِ کشوری اند. این غفلت و سرگردانی در بازارِ سیاست و تضییعِ حقوقِ شهروندی در پایِ آن را میتوان در قالبِ خبرها و حوادثِ ناگوار دید و شنیـد. رهگیریهای شبانه در کابل، مسلماً یکی از آنهاست.
چند ماه است که به موازاتِ راهزنیهای شبانه در کابل، سیاستمدارانِ افغانستان و آنهایی که خود را پیشوا و نمایندۀ مردم میپندارند، مصروفِ رایزنیهای شبانه و در واقع، مغروقِ مهمانیهایِ شبانهاند. دقیق در همین ماههایی که شبهایش سیاستمردان جلسه میگیرند و عکس و تصویرِ جلساتشان را به رُخِ یکدیگر میکشند، شبگردانِ چاقوکش نیز معرکه میگیرند و نقشِ معرکۀشان را با نوکِ چاقو و گلولۀ تفنگچه بر پیشانی و سینۀ مردمِ بیچاره حک میکنند. این دو سنخ افراد (شبگردان و سیاستبازان) با همۀ تفاوتها و تفاصلهایشان، اپیـدمیِ شبانۀ کابل را در دو خط موازی که یکدیگر را قطع نمیکنند، شکل دادهاند.
هرچند خط نخستِ این اپیدمی (سیاستمداران)، دلیلِ گفتوگوها و مهمانیهایِ شبانۀشان را رایزنی پیرامون وضعیتِ حساس کشور و اتخاذ تصمیماتِ نیکو عنوان میکنند و در رسانهها و فیسبوک، با فیگورِ قهرمانانه چنین مینمایانند که نگرانِ مردم و سرنوشتشان هستند؛ اما خط دومِ اپیدمی کابل (راهزنان) با نشاندنِ زخمِ چاقو و تفنگ بر رهگذرانِ کوچه و خیابان بهوضوح ثابت میکنند که نگرانی برای سرنوشتِ مردم در خط نخستِ اپیدمیِ موازیشان محلی از اعراب ندارد.
دولتمردان و سیاستمدارانِ افغانستان بیش از دو سال است که در معمای تقسیم قدرت، آنهم در قالبِ تقسیمِ پستها و منصبها دستوپا میزنند و چند ماهیست که به همتِ اتاق فکرِ ارگ ریاستجمهوری، این دستوپا زدنهای نفسگیر، به نمایشهای سبکِ شبانه و رُخ زدنهای سرِکاری بدل شده است. اگرچه بازیگرانِ این نمایشها همیشه دلایلِ محکم و زیبایی به مردم ارایه میدهند و میگویند میخواهند حقِ آنها را اعاده کنند، عدالت سیاسی را تأمین کنند و مفاد توافقنامۀ سیاسیِ دولت وحدت ملی را عملی سازند؛ اما خروجیِ نازلِ این نشستها و نمایشها در رسانهها و صفحاتِ فیسبوک، همواره مینمایاند که وضعیتِ آنها «هیچ در هیچ» است و مردم، قربانی درجهیکِ این هیچی و بیهودهگی اند!
Comments are closed.