احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالودود عارف/ دوشنبه 23 حوت 1395 - ۲۲ حوت ۱۳۹۵
بخش دوم و پایانی/
بعد ازسید جمالالدین، شیخ محمدعبده(۱۸۴۱-۱۹۰۵) نامورترین شاگردِ سید و تأثیرگذارترین چهرۀ اصلاحِ اندیشۀ اسلامی در جهان اسلام به شمار میرود.عبده تلاش برای تفسیر نو و مدرن ازاسلام و هماهنگی آن با دستاوردهای تمدن غربی را ازاستادِ خود سید جمالالدین به ارث برد و به بسیاری از موضوعات علمی، اجتماعی و سیاسی از چشمانداز اسلام عقلانی پرداخت.اوعلاوه بر رابطۀ مستحکم با هربرت اسپنسر و اقتباس از فکراروپایی، دو کارِ عمدۀ دیگر نیز انجام داد؛ یکی آمیختن و آشتی دادن اندیشههای نوبامبانی تفکر اسلامی، و دیگر کوشش برای پیشگیری از اینکه شکستن زنجیرهای تقلید و تعصب، مایۀ بدبینی و سستی اخلاقی شود. به همین خاطر، تأثیر مدرنیته و فضای بهوجودآمده از آن در جهان اسلامی بر مشهورترین کتابِ وی (رساله التوحید) که به مباحثِ کلامی به شیوهیی جدید پرداخته است، مشهود به نظر میرسد.با این واقعیت، چالش مدرنیته که فراراه احیای دین قرارداشت، موجب شد عبده اصلاح اندیشۀ اسلامی را قربانی عقلانیت افراطی خویش نموده و با تبعیت از استاد خویش، تنها قرآن و احادیثِ متواتر را موجب عمل بداند. او در این راه تا آنجا پیشرفت که احادیثی را که امام بخاری در کتابِ خود روایت نموده وقاطبۀ اهل سنت بدان معتقدند، یا انکار و یا به گونۀ بیپیشینه تأویل نمود.او حدیثی را که امام بخاری در پیوند به سحر شدن پیامبر اسلام روایت نموده، اسرائیلیات قلمداد نمود وعلاوه برآن، حتا آنچه را که ظاهر قرآن نیز به آن اشاره داشت؛ مانند نزول عیسی،طلوع آفتاب ازمغرب، با این استناد که عقل آنرا برنمیتابد، نپذیرفت.او دجال را نماد خرافات تعبیر نموده و نزول فرشتهگان برای پشتیبانی مسلمانان را در غزوۀ بدر که قرآن به آن صراحت داشت، به آرامشِ مؤمنان تفسیر کرد. بیتردید، تلاش عبده برای همخوان کردنِ آموزههای دینی با مبانی عقلی که فضای مدرنیته آنرا بهبارآورده بود، وی را به چنین عقلانیتی کشانید و در این راه تأویلهای ناآشنا و بعیدِ نصوص دینی را دستاویز خود قرار داد.درنتیجه، شاگردان عبده ونسل بعد از او درمصر، زیر پوشش اصلاح دست به اعمالی زدند که موجب ناخشنودی اکثریتِ مسلمانان و علمای آنان گردید. طوری که جنبۀ لیبرالی تفکر عبده در نوشتههای قاسم امین (۱۹۰۸-۱۸۶۳) بازتاب یافت. او با نوشتن کتابهایی چون «تحریر المرأه» و «المرأه الجدیده»، خواهان رهایی زنان در زیست اجتماعیشان شد. کتابهای فوق باعث جنجالهایی در میان علما گردید،اما خود عبده در مورد آنها سکوت اختیار نمود. آنچه مسلم است اینکه: گفتمان عبده برقاسم امین بیهیچ تردیدی تأثیرگذار بوده است.
چهرۀ دیگری که از پیروان عبده و یکی از روحانیانِ درسخواندۀ ازهر بود و با تأثیر از آرای عبده و مکتب عقلانی وی، تیشه بر ریشۀ خلافت کوبید، علی عبدالرازق (۱۹۶۶-۱۸۸۸) است. اوبانوشتن کتاب«الاسلام واصول الحکم»تلاش ورزید کهثابت کند که خلافت جزوِ اصول دین وارکان شریعت نبوده، ودراسلام سیاست از دین جداست. از اینرو، ملتهای مسلمان دراین عصر باید اربابِ دین را از دخالت در سیاست بازدارند.باید گفت که قاسم امین و علی عبدالرازق طرحهای خودرا درتضاد با اندیشۀ اسلامی نمیدیدند، بلکه آن را بستههای اصلاحییی میانگاشتند که برای پیراستن اندیشۀ اسلامی ازخرافات و عوامزدهگی، وتصحیح کج فهمیهای سنتگرایان ضروری به نظر میرسید. واقعیت این است که آرای اشخاصی همچون قاسم امین، طه حسین، علی عبدالرازق وامین خولی ازگفتمان عقلگرای عبده تأثیرپذیرفته بود.در نتیجه میبینیم که مریدانِ عبده در مواجهه با مدرنیتۀ غربی، چگونه به سنتهای دینی پشت کرده وبر آن میتازند.
بعد ازعبده به دو چهرۀ متشخص اصلاح دینی برمیخوریم که عبارت اند: از محمدرشیدرضا(۱۹۳۰-۱۸۶۰) وعبدالرحمان کواکبی(۱۹۰۲-۱۸۵۴). رشید رضا برجستهترین مروجِ اندیشههای اصلاحطلبانۀ سیدجمالالدین وشیخمحمد عبده بهوسیلۀ تأسیس مجلۀ المنار ـ که ویراستاری آنرا نیز به عهده داشت ـمیباشد. او توأم باآن، دیدگاههای اصلاحیِ خودرا پیرامون مسایل مختلف در مجلۀ مذکور منعکس میساخت.رضا هرچند گرایش بیشتر به منهج سلفیت داشت ودردفاع ازسلفیان حجاز، به نشرمقالاتی درالمنار پرداخت؛اما او نیز نتوانست ازگفتمان عقلانی سیدجمالالدین وعبده خودرا برهاند،اگرچه او درقیاس با دواستاد خود به نصوص دینی عنایتِ بیشتر داشت، اما ناگزیر برای بهسر رسانیدن پروژۀ اصلاحی همفکرانش، آرای درخورِ آن مکتب نیز اتخاذ نمود.رضا بسیاری ازاحادیثِ وارده از پیامبر اسلام پیرامون فتنهها را قابل تأمل با عقل خواند ونیز از ظهور شخصی به نام مهدی انکار ورزید.اوهمچنین تأکید بیشتر برنقد متون احادیث نمود وکوشید ازاین راه عقلانی بودن آنرا به نمایش گذارد.عبدالرحمان کواکبی نیز که با کتابهای «طبایع الاستبداد» و «ام القراء» معروف است و ازمهمترین اصلاحگرانِ سوریه محسوب میگردد؛ ازیکطرف از آزادیخواهانِ عرب بود که سلطۀ ترکان عثمانی را بر سرزمین عربها برنمیتابید، وازجانب دیگر خواهانِ جدایی میان سلطۀ روحانی وسیاسی درحکومت بود.ازآنچه گفته آمدیم چنین برمیآید که حرکت اصلاح دینی به رهبری سیدجمالالدین افغانی در مواجهه با مدرنیتۀ غربی درتلاش است تا ازیکطرف وفاداری خود را به میراث اسلامی نگهدارد وازجانب دیگر، نتوانسته است خودرا از فضای مدرنیسم برهاند. بااین تحلیل، مهمترین ویژهگی این مکتب را درتعامل با نصوص دینی میتوان چنین برشمرد:
۱٫ قرآن محوری ودید حداقلی نسبت به سنت.
۲٫ تفسیر علمی وجدید ازقرآن هرچند که درتقابل با اقوالِ سلف قرارگیرد مانند امور جن وسحر.
۳٫ فروکاست ارزش اجماع به عنوان یکی ازمنابع معرفت دینی وبه چالش کشیدن آن، ویا اضافۀ قیودی که قبلاً سابقه نداشته است.
۴٫ وسعت دایرۀ اجتهاد بدون درنظرداشت شرایط مطلوب.
۵٫ تلاش برای محدودسازی دایرۀ غیبیات تحت تأثیر علوم مدرن.
باید یادآورشوم که هدف از این تحلیل انتقادی، چشمپوشی ازخدماتِ ارزندۀ این مصلحان برای اندیشۀ اسلامی وامت اسلامی نیست؛بلکه نشان دادنِ تأثیر مدرنیسمِ غربی بر حرکت اصلاحیِ سید وشاگردان ایشان است.ازسویی، این مسأله تنها به گفتمان اصلاحی سیدجمالالدین و ارادتمندان ایشان محدود نمیشود؛ بلکه عقلانیتِ حاکم برغرب و تحول روششناختی درعلوم آن، درساحات مختلفِ علوم و فرهنگ اسلامی بیتأثیر نبوده است. به گونۀ مثال، ظهور تفسیرهای نوین بارویکردهای علمی،اجتماعی وسیاسی، مانند تفسیر جواهرالقرآن طنطاوی و دیدگاههای تازه پیرامون حجیت ووثاقت سنت نبوی، مانند کتاب ابوریه وایجاد روشهای تازۀ علمی در عرصههای عقاید، فقه،اصول فقه حداقل ازلحاظ روش تحلیل این مباحث، از مدرنیتۀ غرب وعقلانیتِ حاکم برآن تأثیر پذیرفته است.
منابع
-۱ مودودی،ابوالاعلی. تجدید واحیای دین.مترجم: عبدالغنی سلیم قنبرزهی،نشراحسان
-۲ شحاته،د.سیداحمد.موقف الشیخ محمدغزالی من السنه النبویه. ج ۱٫ نشر دارالسلام
-۳ اشرفی،عبدالمجید.اسلام ومدرنیته. مترجم:مهدی مهریزی، نشر وزارت ارشاد ایران
-۴ ابوزید،نصرحامد.اصلاح اندیشۀ اسلامی. مترجم:یاسرمیردامادی، نشر توانا
-۵ عنایت، حمید.سیری دراندیشۀ سیاسی عرب. نوبت چاپ:دوازدهم،مؤسسۀ انتشارات امیرکبیر
Comments are closed.