احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمران/ دوشنبه 25 ثور 1396 - ۲۴ ثور ۱۳۹۶
در حالی که مقامهای ارشد امنیتیِ امریکا از بدترشدنِ وضعیتِ افغانستان در آیندۀ نزدیک خبر میدهند، در داخل اما همچنان جّو سیاسی و اختلافات میان رهبران، سیاستمداران و دولتمردان کشور، عمق و گستردهگی بیشـتر مییابد. از آن طرفِ آبها گفته میشود که افغانستان در وضعیتِ خوبی قرار ندارد و احتمال اینکه در سال آینده وضع امنیتیِ این کشور از این هم بدتر شود، بعید نیست. سیاسیونِ افغانستان درگیر مشکلاتِ داخلی و ذاتالبینیِ خود هسـتند و کمتر میتوان راهکاری سازنده و فراگیر برای بیرونرفت از این وضعیت سـراغ کرد.
به تازهگی شورای حراست و ثبات و جمعی از رهبرانِ احزابِ سیاسی اعلام کرده اند که دیگر به دعوت ارگ ریاست جمهوری در نشستهای مشورتیِ این نهاد شرکت نخواهند کرد. این سیاستمداران دلیلِ این تصمیمِ خود را عدم توجهِ رییس جمهوری به مشوره و دیدگاههایشان عنوان میکننـد. به گفتۀ آنها، ریاستجمهوری از نشستهای مشورتی استفادۀ تبلیغاتی میبرد و در پی اصلاح امور نیست. اما سوال اینجاست: آیا زمانی که وضعیتِ کشور رو به وخامت گراییده، تنها تحریمِ نشستهای مشورتیِ ارگ چارهساز است و کشور را از بحرانی که در آن دستوپنجه نرم میکند، نجات میبخشد؟
پاسخ این است که به هیچ صورت تحریم نشستهای ارگ نمیتواند معضلِ کنونیِ کشور را حل سازد، هرچند که اقدامی هشداردهنده برای ارگنشینان بوده میتواند. سیاسیونِ کشور و به خصوص طیفهای معتدلِ جهادی که داعیۀ نجات کشـور را دارند، پیش از اینها باید از شرکت در نشستهای ارگ خودداری میکردند. آنها ظرفِ سه سال گذشته همواره در نشستهای معقول و نامعقولی که از سوی ارگ طراحی و به اجرا گذاشته شده، شرکت داشته اند و حالا پس از آنهمه فرصتسوزیهای بزرگ میخواهند که در نشسـتهای مشورتی ارگ شرکت نکنند. آیا ضروری نبود که این رهبرانِ سیاسی از همان نخستین روزها مواضعِ خود را برای ارگ مشخص میکردند و شرکتِ خود در اینگونه نشستها را با شروطی همراه میساختند؟
بدون شک اگر رهبران سیاسیِ کشور از نخستین روزها با آجنـدا و برنامه در نشستهای ارگ حضور مییافتند، امروز وضعیت چنین مخاطرهآمیز نمیبود. دور نمیرویم، آیا سوال در مورد اینکه ارگ ریاست جمهوری در قبال توافقنامۀ سیاسی چه کرده و چه میکند، از مهمترین مسایلی نبود که باید در چنین نشستهایی مطرح و پیگیری میشد؟ چرا این رهبران از تعهداتِ ارگ در قبال اجرای توافقنامۀ سیاسی نپرسیده اند و اگر پرسیده اند، چرا آن را دنبال نکرده اند؟
اگر از همان نشستهای نخستین، رهبران سیاسیِ کشور اجرای توافقنامۀ سیاسی را به عنوان مهمترین اقدام ریاست جمهوری در برابر ارگ قرار میداد، امروز بدون شک افغانستان گامهای مهم و بزرگی را در راستای تأمین خواستهای مردم برداشته بود. دولت وحدت ملی به اصلیترین وظایفِ خود که در توافقنامۀ سیاسی به اجرای آنها متعهد شده، عمل نکرده و حالا رهبرانِ سیاسی یک بارِ دیگر میدان را برای یکهتازیهای آن خالی میکنند.
ما نمیگوییم که تحریم نشستهای بدون نتیجۀ ارگ تصمیمِ درستی نیست، بل میخواهیم بر این نکته تأکید بورزیم که این تصمیم با همۀ درستی و متانتِ خود، تصمیمی دیرهنگام و بهشدت تاریخگذشته است. حالا ارگ دیگر به نشستهای رهبرانِ جهادی و سیاسی نیـازی ندارد که آنها با تحریم این نشستها اعمال فشار کرده بتوانند. ارگ از گردونۀ نیاز به کسانی که نشستهای مشورتی را تحریم کرده اند، گذشته و وارد مرحلۀ تازهتر شده است. دیگر ارگ در آن وضعیتِ ناقراریِ گذشته قرار ندارد که با حضور رهبران جهادی و سیاسی بخواهد به هدفهای خود نزدیک شـود. حالا ارگ احساس میکند که به آن هدفهایی که میتوانست در موجودیت و حمایتِ رهبران جهادی و سیاسی برسد، رسیده و حالا زمانِ آن است که دیگر خود را از بندِ این رهبران و سیاسیون برهاند و با خیالِ راحت به ادامۀ راه فکر کند.
از جانب دیگر، فراموش نکنیم که حکمتیار نیز در این میان بیاثر نبوده است؛ به این معنا که ارگ حالا متحدِ دیگری را در کنارِ خود میبیند و تلاش میکند که از این متحدِ تازه بیشترین استفاده را ببرد. البته دیدگاههای ارگ به آن چیزهایی که در فضای مجازی از آقای حکمتیار منتشر میشود، بسیار نزدیکی دارد و این دو میتوانند در کنار هم یکدیگر را بیشتر تکمیل کنند.
آقای حکمتیار بدون آنکه ابایی داشته باشد، عملاً مواضعِ قومی و زبانیِ خود را بیان میکند و این چیزیست که بیشترین نزدیکی را با ذوق ارگ میتواند داشته باشد. ارگ حالا زبانی یافته که خواستها و برنامههایش را به واضحترین شکلِ ممکن به جامعه میرساند. رهبران و سیاسیونی که واقعاً به مصلحتِ افغانستان میاندیشند، باید متوجه این وضعیت باشند و فکر نکنند که تحریم نشستهای مشورتی بهتنهایی میتواند مسوولیتِ آنها در قبال کشـور را ادا کند. آیا این رهبران نمیشنوند که متحد تازۀ ارگ چهسان بیباکانه بحثهای اکثریت و اقلیتِ کاذب را به میان میکشد و میخواهد از این راه به سربازگیری بپردازد؟
آقای حکمتیار میداند که دیگر طرح حاکمیتِ دینی از سوی او در موجودیت رقبایی چون طالبان و داعش نمیتواند خریدارانِ زیادی داشته باشد، به همین دلیل دیگر نمیتواند خواست اصلیِ خود را که همان هژمونی قومی است و سالها زیر نام دین و ارزشهای آن به نفع آن تفنگ زده، پنهان کند؛ پس به صورت مستقیم در نشستها و گفتوگوهای خود از آن سخن میگوید و حتا دیگر احساس نیاز نمیکند که آن را با پوشش وحدت ملی بیان کند.
آیا در چنین شرایطی، کفایت میکنـد که رهبران سیاسی و جهادیِ معتدل به ارگ نروند و فکر کنند که مسوولیت ملیِ خود را ادا کرده اند؟
Comments are closed.