احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





اسدالله خالد چه‌گونه مورد حمله قرار گرفت؟

گزارشگر:نظري پرياني - ۱۸ قوس ۱۳۹۱

اسدالله خالد نزدیک به هفت سال تلاش کرد تا به ریاست امنیت ملی کشور رسید. او شاید نخستین شخص در اداره آقای کرزی باشد که با توجه به برنامه‌هایی، خودش را به هدف و مقامی که می‌خواست، رسانده است. اما از قضا، این مقام بیشتر از سه‌ماه برایش وفا نکرد.
حالا زخمی شدنِ او در یک حمله انتحاری، نشان می‌دهد که نهادهای امنیتیِ کشور تاهنوز شکننده‌گی‌های خود را ترمیم نکرده‌اند و پیداست که هیچ تجربه‌یی در این نظام به کار بسته نمی‌شود و از هیچ سرِ بریده‌یی پند گرفته نشده است.
حمله انتحاری به جانِ رییس امنیت ملی افغانستان توسط کسی که خودش را پیام‌رسانِ صلح معرفی کرده بود، یادآورِ همان حمله وحشت‌ناک و پیچیده به جان استاد برهان‌الدین ربانی است. هنوز یک‌سال‌وچندماه از به شهادت رسیدن استاد برهان‌الدین ربانی توسط یک انتحاری در لباس قاصدِ صلح نمی‌گذرد و هنوز از نتایج تحقیقاتِ آن چیزی در دست نیست، که شخص رییس امنیت ملی کشور به عینِ برنامه مورد هدف قرار می‌گیرد.
این حمله در حالی صورت می‌گیرد که گفته می‌شود اسد‌الله خالد رییس امنیت ملی کشور، اخیراً روی دلایل امنیتی، در چندین مکان زنده‌گی می‌کرده و در یک‌جا دو شب را سپری نمی‌نموده است.
این نشان می‌دهد که این دستگاه از قصد حمله به جان آقای خالد خبر داشته و تلاش‌هایی را برای جلوگیری از آن انجام داده است. اما به نظر می‌رسد که آن تلاش‌ها همه و همه به‌جای نتیجه‌بخش بودن، در واقع گمراه‌کننده واقع می‌‌گردند؛ زیرا هیچ تلاشی که قاصد انتحاری را به مقصد نرساند، صورت نگرفته است.
هم‌سان بودنِ حمله به جان آقای خالد و استاد برهان‌الدین ربانی، نشان می‌دهد که دشمن با توجه به ضعف نهادهای امنیتی، می‌تواند روش‌های تکراریِ خود را به ساده‌گی عملی کند. اما چیزی که در این میانه مهم بوده، این است که چه‌گونه رییس عمومیِ امنیت ملی کشور خامِ چنین ترفندی شده و دشمن با استفاده از روش تکراری، موفق به آسیب رساندن بر او شده است. شاید کسی که مورد اعتماد رییس امنیت ملی بوده، خود عامل شورای کویته و استخبارات پاکستان بوده است؛ از این‌رو باید تحقیق شود که چه کسانی میانجی بین آقای خالد و این انتحاری واقع شده‌اند. هم‌چنین باید موارد و احتمالاتِ دیگری را هم حدس زد.
حمله به جان رییس امنیت ملی در نخستین لحظه روایت می‌کند که این اداره دچار نفوذ دشمن شده؛ چیزی که تا پیش از این وجود نداشته است. هم‌چنان ضعف اطلاعاتیِ این اداره، دلیل دیگری بوده که سبب شده رییسِ آن مورد حمله قرار گیرد.
اگر به دقت نگاه شود، هدف قرار دادنِ رییس امنیت ملی افغانستان، چندان دور از تصور هم نبوده است؛ زیرا بارها پاکستانی‌ها شکایت کرده بودند که امنیت ملی افغانستان حمله‌هایی را در داخل پاکستان سامان داده و نیز شماری از طالبان پاکستانی از جمله ملا فضل‌الله را حمایت می‌کند.
در عین حال، رویارویی آقای خالد با پاکستانی‌ها به زمانی برمی‌گردد که او در صفِ مقاومت قرار داشت و بعد هم که در سمت‌های دیگر در اداره آقای کرزی کار کرد، رویکرد ضد پاکستانی و حتا دیورندطلبانه‌اش را حفظ کرد.
حتا گفته می‌شود که آقای خالد اخیراً فعالیت‌هایی به‌راه انداخته بود تا عملیات‌های دشمن را در نطفه خنثا کند. از همین‌رو هدف قرار دادنِ او برای سازمان استخبارات پاکستان، امری حیاتی قلمداد می‌شده است؛ به‌ویژه این‌که گفته می‌شود او برنامه‌هایی را سامان داده تا اعضای شورای کویته را مورد هدف قرار دهد.
اما در عمل دیده شد که اداره آقای خالد در خنثا کردنِ دشمن در نطفه ناکام بوده و نتوانسته است حداقل حرکتی را برای پیش‌گیری از حمله به جان رییسِ این اداره سامان دهد.
حالا هیأتی را هم که آقای کرزی به منظور بررسیِ حمله به جانِ آقای خالد مقرر کرده است نیز نمی‌تواند کاری را از پیش ببرد. زیرا این حمله به حدی پیچیده و رازناک‌ است که فقط شخص آقای خالد ـ که حالا در بستر است و از اقبال خوشش زنده مانده ـ در صورتی که سلامت به کارش برگردد، می‌تواند ریشه اصلی این رویداد را برملا کند. در غیر آن، این پرونده هم مختومه خواهد بود و علی‌رغم هشدار رییس‌جمهور به پاکستان که دیروز در کنفرانس خبری ابراز شد، هیچ واکنشی را در قبال نخواهد داشت.
حالا دو مسأله و پرسش مطرح است که چرا آقای خالد با این انتحاری دیدار داشته در حالی که وظیفه او چنین چیزی نبوده، و یا اگر هم بوده، چرا این ملاقات به این بی‌باکی و بی‌احتیاطی صورت گرفته؟ و دوم این‌که، چه‌گونه فرد انتحاری مواد انفجاریِ همراهش را از دوربین‌های امنیتی عبور داده است؟‌
با گذشت چند روز از این رویداد، برخی از آگاهان به روزنامه ماندگار گفته‌اند که دیدار آقای خالد با کسی که پیام‌آور صلح معرفی شده بود، به‌ساده‌گی صورت نگرفته است. این آگاهان احتمال می‌دهند که آقای خالد به فرمان رییس‌جمهور با این شخص دیدار کرده باشد؛ همان چیزی که در گذشته در رابطه با قضیه ملاقات استاد ربانی با آن انتحاری‌یی که در ظاهر پیام‌آورِ صلح بود، رخ داد. در صورتی که چنین اظهاراتی درست باشد، نباید به‌ساده‌گیِ یک تصادف، با آن برخورد شود؛ زیرا این چندمین بار است که قاصدان صلح، انتحاری از آب برآمده‌اند و گزیده شدن از این سوراخ، دیگر قابل تحمل نیست.
بر فرض اگر این حمله هم تصادفی و غافل‌گیرانه بوده باشد، باید به این اندیشید که آیا اقای کرزی تا این اندازه ضعیف و خوش‌باور است که همواره فریب می‌خورد و نمی‌خواهد از حوادثِ گذشته پند بگیرد، و یا هم این‌که همه این برنامه‌ها از یک مجرا سازمان‌دهی می‌شوند، که در آن صورت باید فکر کرد آقای کرزی در این میان، چه نقشی را ایفا می‌کند؟
مورد دوم که می‌تواند در این قضیه مطرح باشد، این است که فرد انتحاری مأمور دو طرف بوده است؛ یعنی این‌که آقای خالد این فرد را برای برخی مأموریت‌ها استخدام کرده بوده، به‌ویژه آن مأموریت‌هایی که در پاکستان عملی می‌شده، و سپس یا هم‌زمان همین مأمور برای از بین بردنِ او از طرف سازمان استخبارات پاکستان مأمور می‌‌گردد. دوجانبه بودنِ این انتحاری از آن‌جا می‌تواند مورد تأیید قرار گیرد که آقای خالد به‌ساده‌گی با او دیدار کرده و شاید هیچ معرفی‌یی هم از جانب کسی در کار نبوده است. اگر این شخص مورد اعتماد خالد هم نمی‌بود، نمی‌توانست با توجه به تجربه شهادت استاد ربانی، شرف دیدار با آقای خالد را به‌سرعت به‌دست آورد.
نمونه‌های مأموریتِ دوجانبه اجنت‌ها را در جنگ ده‌ساله افغانستان کم نداریم؛ همین چند سال پیش بود که گماشته استخبارات امریکا در میان القاعده در پاکستان، مورد استفاده این سازمان قرار گرفت و توانست با توجه به اعتمادی که در سازمان استخباراتی امریکا در افغانستان داشت، وارد یکی از مراکز سیا در جنوب کشور شده و خویشتن را در میان گروهی از افسران و کارمندانِ این مرکز انفجار دهد که در نتیجه، نزدیک به ده‌تن از افسران اطلاعاتیِ سازمان سیا کشته شدند و این، یگانه‌ترین و بزرگ‌ترین حمله به یک مرکز استخباراتیِ امریکا در افغانستان بوده است. بنابراین، دوجانبه بودنِ فردی که آقای خالد را هدف قرار داد نیز نمی‌تواند خالی از امکان و تصور باشد.
هم‌چنان این پرسش مطرح است که چه‌گونه این شخص توانسته است بمب همراهش را با خود و از میان تدابیر امنیتی، به مهمان‌خانه امنیت ملی ـ جایی که آقای خالد را هدف قرار داده ـ انتقال دهد. در این مورد گمان‌هایی مطرح شده؛ اما به نظر من، ممکن است کسانی این مواد را در همین مهمان‌خانه امنیت ملی و در آخرین لحظات، در وجود آن فرد جاسازی کرده باشند و بدون چنین کمکی، چنان موفقیتی متصور نمی‌باشد. چنان‌که درباره کسی که استاد ربانی را به شهادت رساند گفته می‌شود که قبل از این‌که به ملاقات استاد بیاید، در مسیر راه با کسانی در داخل موتر دیدار و عمامه حاوی مواد انفجاری را به‌سر کرده و این‌گونه توانسته است کارش را به‌راحتی به انجام رساند.
اگرچه در نخستین ساعات حمله به جان آقای خالد، گفته شد که مواد انفجاری به‌واسطه جراحی داخل بدن انتحاری جاسازی شده است؛ اما بعدتر گفته شد که فرد انتحاری مواد انفجاری را در زیرپوش و در اطرافِ شرم‌گاهش جاسازی کرده و این‌گونه، از بازرسیِ بدنی به‌سلامت گذشته است. ولی نیک می‌دانیم که مواد انفجاری در هر قسمتی از بدن که جا گرفته باشد، نمی‌تواند از ایستگاه‌های دیجیتلی و هوش‌مندی که در هر اداره مهم به‌خصوص ادارات امنیت ملی کشور نصب‌اند، عبور کند و افشا نگردد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.