احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:بـــهزاد/ سه شنبه 23 جوزا 1396 - ۲۲ جوزا ۱۳۹۶
شعر، این ژانر معجونانگیز برای بخش زیادی از شهروندان افغانستان، همواره ظرفی مانده است که افکار و نگاههای خود برای چگونه زیستن را بیان کنند؛ شاید به همین دلیل است کسانی که اندکی هم طبعشان با وزن و آهنگ شعر آشنا شده، از این ظرف استفاده کرده و خود و باورهای خود را با آن به تصویر کشیده اند.
عبدالطاهر مدهوش هم یکی از کسانی است که شعر را رسانۀ بیان باورهایش انتخاب کرده و سالهای درازی است که از حنجرۀ شعر، باورهایش را بیان کرده است.
به گفتۀ خودش، با اوزان و عروض شعر زیاد آشنایی ندارد و اما هر چه در دل داشته/دارد را با شعر بیان کرده و تمام خاطرات و داشتههای چندین دهۀ زندهگیاش را در شعر ریخته و به تازهگی آن را در مجموعۀ چهار جلدی به نشر رسانده است.
عبدالطاهر مدهوش به سال ۱۳۳۷ خورشیدی، در یک خانوادۀ روحانی در دهکدۀ نماز جای شهرک گلبهار به دنیا آمده و آموزشهای آغازین و دبیرستانی را نیز در زادگاهش به پایان رسانده است. او در سالهای پایانی آموزشیاش متوجه ذوق شعری خود میشود و دست به نوشتن شعر میزند.
به گفتۀ آقای مدهوش، از اثر تحولات و بیدقتی بخش زیادی از یادداشتهایش نابوده شده و بخشی که باقی مانده بود را بعد از سالها تلاش، در کسوت چهار جلد و در یک مجموعه در بهار ۱۳۹۶ خورشیدی، در کابل به نشر رسانده است.
زحمت طرح جلد و برگآرایی این مجموعه را راحمین مدهوش کشیده و چاپخانۀ ستارۀ تلاش آن را به نشر رسانده است. این یادداشت را با نمونۀ از شعر عبدالطاهر مدهوش به سرانجام میرسانیم:
سوزش دل
سوخته این دل بهر وصلش چشم من نامد به خواب
از غم روزگار دیرش ماندهام در اضطراب
گر شوی عاشق به رویم، جان سپارم در کفت
دلفریب هست حسن دلکش کی نمایم انتخاب
از لحاظ عشق شورم رفته است دل از کفم
سر و قامات دلم افتاده در رنج و عذاب
من به جز با دوست نمیخواهم کنم اظهار عشق
چون گرفتم بهرهیی از سوز دل جام شراب
اندر این دنیا دل دیدم، وفاداری نبود
سالها سوختم در آتش حاصلم کردی خراب
ای طبیب بیمروت داروی دردم بگو
رحم خوب است با منی بیچاره زار و کباب
«طاهر» از رنج دلش افتاده در خاک رهت
چون که آیند تشنهگان آب میدهم بهر ثواب
Comments are closed.