احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد ذکی خاورنیا / یک شنبه 8 اسد 1396 - ۰۷ اسد ۱۳۹۶
بخش ششم/
غنوشی و مسایل زنان
شاید هیچ مسألهیی به اندازۀ مسایلِ زنان در جوامع اسلامی حساس نباشد؛ بهحدی که بسیاری از نهضتهای غیردینی بهخاطر همین مسأله با شکست مواجه شدند و دانشمندانِ زیادی که پیرامونِ این موضوع خلافِ باورهای مروج سخن زدند، جایگاه دینی و اجتماعیِ خود را از دست دادند و گروههای افراطی نیز به نوبۀ خود از این مسأله سودِ زیادی برده و از آن استفادۀ ابزاری کردند و حتیالمقدور برای بیرون راندنِ حرکتهای اصلاحطلبانه از جامعههای اسلامی، دست بر این مسأله نهادند.
غنوشی که از از منظر نگارنده از مجتهدان فقه سیاسی در جهان اسلام در عصر حاضر به حساب میآید و دلِ نترسی هم دارد و در بسیاری از موارد بهخاطر بیان حقیقت هیچ ملاحظۀ سیاسی یا اجتماعی را در نظر نمیگیرد، برای تبیین مسألۀ زنان که دارای اهمیتِ زایدالوصفی در جهان ماست، کتابی زیر عنوان «المراه بین القرآن و واقع المسلمین» نوشته است. هدف غنوشی از نگارش این کتاب، اصلاح مفاهیم دینی در مورد زنان است که با گذشتِ ایام و با تأثیرپذیری از فرهنگهای مختلف مسیحی، یهودی و ادیان شرقی در زمان انحطاط، وارد فرهنگ دینیِ مسلمانان شده و اکثر این مفاهیم با آموزههای اسلام ناسازگاری کامل داشته و اندیشۀ اسلامی را نیز به رکود و ایستایی مواجه ساخته است.
به این نکته باید اشاره کرد که نگاه غنوشی به مسألۀ زنان و چگونهگی موضعگیری در مقابل آن، در فضای سنتی جامعۀ تونس و رفتارهای خشن و متصلبانه با آنها و اقداماتِ بورقیبه که منادی ترویج فرهنگ غربی و نگاه غربی به زن بود، نقش مهمی در روند پیشرفت جنبش اسلامی تونس داشت. غنوشی پس از اولین سفرش به سودان در سال ۱۹۷۹م و مشاهده الگوی متفاوت با آنچه ادبیات مصری در مرحلۀ شکلگیری در دهۀ ۷۰م عرضه میکرد، نگاهش در مورد زنان تغییر یافت. او در اینباره میگوید: «الگوی سودانی این ویژهگی بارز را داشت که در آن، زنان مشارکتِ فعالی در امر ارشاد و فعالیت مصلحانه پا به پای مردان داشتند. رابطه با مردان کاملاً طبیعی و حضور آنان در فعالیتهای مشترک در سطح دانشگاه، جلسات و اردوها بسیار پُررنگ و بارز بود. خاطرم هست اتحادیۀ دانشجویان، اردویی در کنار رود نیل به مدت یک روز برگزار کرد. تعدادی از دانشجویان دختر و پسر در آن شرکت کردند. من به همراه شیخ حسن ترابی و مرحوم شیخ محمد صالح نیفر مهمانانِ آن اردو بودیم. جوانان هر دو جنسیت با کمال سادهگی و بیآلایشی در همۀ فعالیتها مثل ایراد سخنرانی، طرح سوال، خواندن سرود، تهیه و تقدیم غذا و بذلهگویی شرکت میکردند. این چشماندازها الگوی اسلامی متمایزی از روابط زن و مرد عرضه میکرد و تأثیر عمیقی در زمینۀ تحول و تکامل موضوع جریانِ ما نسبت به زنان داشت؛ به طوری که باعث همگرایی و تعامل بهتر جریان با جامعه شد»(الغنوشی واطوار من نشاه الحرکه الاسلامیه فی تونس، www.ghannoushi.net (. در حقیقت کشف کردن تجربۀ سودانی و آنچه آن را از دیگر تجارب اسلامی موجود در حوزههای نظر و عمل متمایز میساخت، به مثابۀ عاملی بسیار مهم در امر پیشبرد اندیشۀ جریان اسلامی تونس به شمار میرود.
غنوشی پس از این بازنگری بر اصل مساوات دو جنس، لزوم مشارکت فعال زنان در همۀ عرصههای اجتماعی و سیاسی، فراتر رفتن از کدبانوگری و خانهداری، و البته با تأکید بر نقش اساسی و عدم الغای آن به بهانههای واهی آزادسازی، لزوم گسترش سوادآموزی و بسترسازی برای رسیدن به مدارج عالی عملی و تحصیلی، اهمیت اشتغال زنان و نقش آن در توسعۀ اجتماعی و لزوم تقسیم کار بر حسب شایستهگیها و توانمندیها، تأکید کرد. غنوشی پا را فراتر گذاشته و همچنین به ضرورت وجود رهبری و مدیریت زنانۀ اسلامی در راستای تحقق نهضت عمومی و گسترده اشاره کرد، تا بدیلی باشد برای مدلی که بورقیبه به شکل سکولار در زمینۀ حضور زنان در عرصۀ مدیریت مطرح میکرد. نظریات تفصیلیِ غنوشی در مورد زنان در کتاب «المراه بین القرآن و واقع المسلمین» بیان شده است. اینک برای شناخت دیدگاه غنوشی در ارتباط با مسایل زنان، سری به این کتاب میزنیم تا از داشتههای آن استفاده کرده و به واقعیتهای دینییی که به مرور ایام مبدل به مسایل نأمانوس شده و جای آن را فرهنگ یهودیت و نصرانیت و ادیان شرقی پُر کرده است، پی ببریم. این کتاب به دو بخش تقسیم میشود. بخش اول، زن در قرآنکریم است و بخش دوم زن در واقعیت زندهگی مسلمانان. با بررسی این دو بخش میتوانیم فشردۀ محتوای این کتاب را خدمت خوانندهگان عزیز تقدیم کنیم، و اینک به مرور بخش اولِ آن میپردازیم.
بخش اول: زن در قرآن
غنوشی قبل از ورود به بحث پیرامون مسایل زنان از منظر اسلام، به این مسأله اشاره میکند که «تلاش تفسیرکنندهگان متون دینی همواره به عنوان تلاش بشری شناخته میشود که به هیچ شکلی نمیتواند به مرحلهیی از کمال و قدسیت برسد. و هرقدر برای مفسر، وسایل دقت و اتقان فراهم باشد، بازهم تلاشهای او نسبی و قابل ارزیابی است؛ درحالیکه خود نصوص و یا متون دینی (قرآن و سنت) همواره فراتر از قالبهای تفسیری باقی مانده و غنامندی تجددخواهانۀ خود را مطابق ارتقای اندیشه و پیشرفت علم، محفوظ میدارد.» (راشد غنوشی، المراه بین القرآن و واقع المسلمین، ۷-۸)
آدم و حوا از یک اصل اند
جمهور مفسرین به این باور اند که حوا از استخوان پهلوی آدم خلق شده است. اما غنوشی با این اندیشه مخالفت کرده و رأی عدهیی از مفسرین قدیم مانند رازی، و معاصر مانند محمد عبده، محمد حسین طباطبایی، شهید سید قطب و دیگران را برمیگزیند که میگویند آن “نفس واحده” که در آیت اول سورۀ نساء وارده شده، همانا ماهیت و یا حقیقتی است که به آن انسان، به عنوان انسان شناخته شده است؛ به این معنی که آدم و حوا از جنس واحد و حقیقتِ واحد که عبارت از انسانیت است، خلق شده اند. و در سیاق چنین فهمی، غنوشی متنی از سید قطب را نقل میکند که در آن میگوید: «قانونی را که ما در مخلوقات خدا میدانیم، قانون زوجیت است: «از هر چیزی جفتی را آفریدهایم تا اینکه شما پند گیرید» و این سنت جاری و قاعدۀ اساسی خداوند در آفرینش است، هرگاه ما مطابق این سنت الهی حرکت کنیم، میتوانیم این رأی را ترجیح دهیم که خلقت حوا خیلی زودتر پس از آفرینش آدم صورت گرفته است و آفرینش حوا به همان طریقهیی صورت گرفته که آدم خلق شده است». غنوشی دلالت احادیثی را که در این باب ذکر شده و دال بر این است که حوا از استخوان پهلوی آدم خلق شده، قطعی نمیداند. پس آنچه در روایتها آمده که زن از دندۀ کج خلق شده است، در آن روایتها هرگز ذکر نشده که حواء از دندۀ کج آدم خلق شده است.
فشردۀ تحلیل غنوشی در مسأله خلقت انسان این است که رأی اول (که حوا را مخلوق از دندۀ آدم میداند) بینشی است که تبعیت زن از مرد را نهادینه ساخته و اصل تفاوت و برتری جنسیتی را پایهگذاری میکند، و چنین امری ـ به نظر غنوشی ـ با مقاصد شریعت الهی منافات دارد. درحالیکه رأی دوم که قایل به همانندی عملیۀ خلقِ آدم و حوا است، در حقیقت، پایهگذار مفهوم اسلامی بشردوستانه است که جنبشهای زنان معاصر برای تحقق آن، مدتهای زیادی مبارزه کردند… و این تصور، شخصیت زن را مستقل پنداشته و وجود و سرنوشتِ زن را بهطور کامل به خودش وامیگذارد. این هم هویداست که نخستین و دیرینهترین ستم و فشار انسانها علیه همنوعانِ خود بر اساسِ تفاوتهای فیزیکی بوده است، و اولین قدم در راه نابودسازی این طرز تفکر این است که به تمام تفاوتهایی که بر اساس نژاد و نسب و… باشد، نقطۀ پایان گذاشته شود.(همان، ۸ – ۱۵)
ای آدم تو و همسرت در جنت زندهگی کنید
در ارتباط به علت خروج آدم و حوا از جنت، غنوشی نصوصی از کتب یهود، نصارا و از قرآنکریم را عرض نموده و به گونۀ ذیل تفسیر کرده است:
واژۀ درخت در کتابهای نخستین (تورات و انجیل) به عنوان رمز معرفت شناخته شده که انسان جز با ارتکاب معصیت نمیتواند به آن دست یابد؛ پس برای مجازات، باید انسان به سوی زمین آورده شود که لعنتِ خدا هم مقرونِ او باشد. و زن که سبب این فتنه و منبع گول خوردنِ مرد بوده، به جهل، درد ولادت و پیروی از مرد در تمام مدت زندهگی، مجازات شده است. زن چنانکه مجامع کلیسای فرانسه در قرن ۱۶ میلادی تأکید ورزیده، دارای روح شیطانی است. و آدم که مورد مجازات قرار گرفت و به زمین آورده شد و امروز برای لقمهنانی زحمت میکشد و عرق میریزد، برای این است که سخن حوا را شنید و از درخت خورد.
اما قرآنکریم درخت را وسیلهیی برای آزمون ارادۀ انسان و آمادهسازیِ او برای پذیرفتن وظیفۀ خلافت در روی زمین میداند. و معرفت، هدیۀ الهی برای بزرگداشتِ انسان است. چنانکه غنوشی در سیاق تصور قرآنی بیان نموده که وجود انسان در روی زمین به عنوان مخلوقی نیست که همواره محل نفرین باشد و مورد غضب الهی قرار گرفته باشد، بلکه انسان از منظر قرآن، بهترین مخلوق خدا است که بهخاطر تحمل مسوولیت خلافت بر روی زمین، برای برپایی جامعۀ حق و عدالت و آزادی، آفریده شده است. و زن، منبع اغوا و گمراهی مرد ـ چنانکه در کتابهای یهود و نصارا وارد شده ـ نیست، بلکه مخاطبی است دارای لیاقت که بهسان شوهرش مساویانه مورد خطاب قرار میگیرد که اى آدم تو با همسرت در بهشت سکونت کن، و از (نعمتهاى) آن گوارا هرچه مىخواهید، بخورید (اما) نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد! (البقره:۳۵)، و حوا شریک آدم در وظیفۀ خلافت است، پس «در تمام شوون بشری استعداد زن مانند استعداد مرد میباشد».(همان، ۱۷-۲۴)
Comments are closed.