گزارشگر:احمــد عمران/ دو شنبه 17 میزان 1396 - ۱۶ میزان ۱۳۹۶
شانزده سال از جنگی میگذرد که به باور امریکاییها، طولانیترین جنگِ این کشور به حساب میآید. جنگ افغانستان برای امریکا در حالی وارد هفدهمین سالِ خود شده که هنوز هیچ تصور روشنی در مورد پایانِ آن وجود ندارد. امریکا شانزده سال پیش، پس از حادثۀ یازده سپتمبر که در آن برجهای تجارت جهانی و مقر پنتاگون وزارت دفاع امریکا مورد حملات مهیبِ تروریستی قرار گرفت، به افغانستان حمله کرد. در آن زمان، جورج بوش رییسجمهوری وقت امریکا، با عصبانیتِ تمام اعلام کرد که حملهکنندهگان به امریکا را در هر جایی که پنهان شده باشند، دستگیر و به کیفر خواهد رساند.
حمله کنندهگان به امریکا بر اساسِ اطلاعات سازمانهای استخباراتی این کشور، کسِ دیگری نبود بهجز اسامه بن لادن که از سالیانِ درازی در افغانستان و آنسوی مرز رحل اقامت افکنده بود و گاهی به نام جهاد در برابر شوروی و گاهی در برابر امریکا، مخوفترین شبکۀ تروریستی جهان را رهبری میکرد.
حمله به افغانستان سبب شد که رژیم طالبان، نزدیکترین دوست و حامی استراتژیک بنلادن نیز سقوط کند و فصل تازهیی از حیات سیاسی در کشور آغاز شود. جامعۀ جهانی و بهویژه امریکا پس از سقوط رژیم طالبان در افغانستان، با حمایت از دولتِ تازهتأسیس، تلاشهایی را به هدف بازسازی و تأمین امنیتِ این کشور آغاز کردند.
در شانزده سال گذشته، افغانستان تغییراتِ زیادی را شاهد بوده و شاید بتوان گفت که تغییراتِ این یکونیم دهه با هیچ یک از برهههای تاریخیِ این کشور قابل مقایسه نیست، ولی این را نیز نمیتوان انکار کرد که فرصتهای زیادی در این سالها، گاه بر اثر اشتباهات امریکا و جامعۀ جهانی، و گاه بر اثر اشتباهات دولتمردان کشور، بر باد رفته و افغانستان به آن هدفهایی که باید طی این شانزده سال میرسید، هنوز نرسیده و فاصلۀ زیادی با آنها دارد.
چرا امریکا نتوانست به هدفهای اصلیِ خود در جنگ افغانستان دست پیدا کند؟ آیا دیگر جنگ افغانستان برای این کشور یک پروژۀ تمامشده به شمار میرود؟ حضور و تداومِ امریکا در منطقه به چه معناست و آیا میتواند به صلح و امنیت در این منطقۀ همواره درگیر آشوب و بحران کمک رساند؟
شانزده سال پس از حضور امریکا در افغانستان، حالا اما دیدگاهها در این کشور و در سطح منطقه دچار تغییراتِ بزرگی شده است. افرادی که حتا به حمایت امریکا سکان رهبری افغانستان را برای بیشتر از یک دهه در اختیار داشتند، حالا به منتقـد اصلیِ این کشور تبدیل شدهاند و حضور امریکا در منطقه را مرگبار ارزیابی میکنند.
حامد کرزی رییسجمهوری پیشینِ کشور که در سالهای پایانی حکومتش به تندروترین منتقد امریکا و حتا غرب تبدیل شد، در سالروز شانزدهمین سال حضور امریکا در افغانستان، این کشور را به بیثباتسازی منطقه و ایجاد گروه تروریستی داعش متهم کرد. آقای کرزی باور دارد که پشت سرِ تمام حوداثِ بدِ منطقه و افغانستان، کشوری به نام امریکا قرار دارد که برای رسیدن به منافعش، از هیچ جنایتی دریغ نمیورزد.
شعارهای آقای کرزی علیه امریکا حتا تندتر از زمان رژیم کمونیستی در افغانستان به نظر میرسد. در آن زمان نیز رهبران حزب دموکراتیک خلق، امریکا را «امپریالیزم جهانخوار» میدانستند و باور داشتند که این کشور چشم دیدنِ تغییراتِ دموکراتیک در افغانستان را که به زعم آنها به کمک «کشور دوست و برادر اتحاد شوروی» صورت میگرفت، ندارد. این نگاه البته تنها محدود به آقای کرزی نیست و طیف کلانی از جامعه او را همراهی میکنند، در عین حال که کشورهایی نیز در سطح منطقه هستند که از آغاز با امریکا و سیاستهایش مشکل دارند. اما برخیها که واقعبینانهتر به قضایا نگاه میکنند، با توجه به سالهای فراموشی افغانستان از سوی جامعۀ جهانی و شکلگیری گروههای تروریستی در منطقه، میگویند حضور امریکا در افغانستان هرچند میتواند عوارضی در پی داشته باشد، ولی بهتر از آن است که این کشور یک بار دیگر طعمۀ برخی کشورهای غاصبِ منطقه شود و به ابزاری برای سیاستهایشان چون زمان طالبان تبدیل شود. این طیف از جامعه، حضور امریکا و در مجموع جامعۀ جهانی در افغانستان را از سرِ ناگزیری میدانند و اعتقاد دارند که باید از این فرصت برای ایسـتادن بر روی پایِ خود بهره برد.
در اینکه امریکا در سالهای حضور خود در افغانستان دچار اشتباهاتِ فاحش و جبرانناپذیر شده، هیچ جای شک نیست. این کشور حتا نتوانست سیاستی را که در قبال تروریسم جهانی اعلام کرده بود، با صداقت تا آخر دنبال کنـد و با افتوخیزهایی که در این عرصه از خود بروز داد، برای یک تعداد از گروههای تروریستی این فرصت را به وجود آورد که نه تنها خود را دوباره بازتولید کننـد، بل تغییر دیدگاههای امریکا در مورد خود را ناشی از شکست این کشور و حتا شکست دولت افغانستان در برابرِ خود بدانند.
گروه طالبان که در آغاز اصلیترین گروه تروریستی در کنار شبکۀ القاعده معرفی میشد، با گذشت زمان از فهرست گروههای تروریستی بیرون شد و امریکا تلاشهایی را به هدف پیوستن این گروه به روند صلح آغاز کرد. این فرصت عملاً به تداوم جنگ و ایجاد زمینههای بیشترِ سربازگیری برای طالبان انجامید.
امریکا در مورد وضعیت سیاسی افغانستان نیز دچار اشتباهاتِ بزرگی شد و نتوانست تعاملِ دقیق و حسابشدهیی را با تمام جریانهای ضد تروریستی و تمامیتخواه به وجود آورد. حمایتِ یکجانبۀ امریکا از تعدادی از سیاسیون و جریانهای کوچکِ سیاسی که خود را نزدیک به سیاستهای آن کشور نشان میدادند، سبب شد که در افغانستان مناسبات دموکراتیک به صورتِ عقیم و در هالهیی از کاستیها تبارز کند.
امریکا حالا میگوید که کاری به کارِ دولتداری در افغانستان ندارد، در حالی که عملاً دستِ کسی را در انتخابات بلند میکرد که میخواست برندۀ انتخابات همان شخص باشد. یک بار در مورد آقای کرزی و بار دیگر در مورد آقای غنی، امریکا عملاً وارد صحنۀ انتخابات افغانستان شد و دستِ این دو فرد را به عنوان برندۀ انتخابات بلند کرد. یکی از این دو فرد، حالا به دشمنِ امریکا تبدیل شده و دیگری چنان در سیاستهای منحط قومی فرو رفته که کشور را به لبۀ پرتگاه برده است.
شانزده سال حضور امریکا در افغانستان تلخیها و شیرینیهایِ زیادی داشته، ولی با تأسف که استمرارِ تلخیهای چند سال اخیر، شیرینیهای این حضور را از اذهانِ مردم شسته است.
Comments are closed.