گزارشگر:احمـــد عمران/ دوشنبه 20 قوس 1396 - ۱۹ قوس ۱۳۹۶
اگر طی سالهای متمادی از یک محل و منطقه همیشه گزارشها و خبرهای تکاندهنده و بد شنیده باشی و ناگهان کسی آمده باشد چیزی غیر از آن را مطرح کرده باشد، در برابر چنین وضعیتی چه باید کرد؟ آیا بازهم میتوان به خبرها و رویدادها به همان شکلِ گذشته اعتماد و باور کرد؟
در مورد هلمند طی دو روز گذشته برایم چنین اتفاقی افتاده است. جنرال سید نصیراحمد علوی از مقامهای ارشدِ امنیت ملی افغانستان که ظاهراً برای پارهیی از امور رسمی به هلمند رفته، با گذاشتن برخی تصویرها و یک نوشته، تصویر رایج از این ولایت را در فضای مجازی دگرگون کرده است. او در صفحۀ فیسبوکش مینویسد:
«هلمند را همیشه با بُست تاریخی شناخته اند؛ یادگاری از شکوه و جلالِ این ولایت زیبا و خوش آب و هوا. اما در کنار بست تاریخی، جلوههای دیگری نیز این ولایت دارد که هر تازهواردی را به تحیـر وا میدارد. ما عادت کرده ایم طی شانزده سال گذشته، هلمند را با ناامنی و گروههای جنگجو بشناسیم و این جلوههای آن را کمتر نشـان داده ایم. در کنار شهر لشکرگاه، جنگلی به مساحت ۹۰۰ جریب، دامن گسترده که از زیباترین بخشهای این ولایت میتواند باشد؛ جنگلی که دست نخورده و شاداب باقی مانده است و این میتواند نشانۀ روشنِ فرهنگ و تمدنِ نهادینه شدۀ این شهر باشد. لشکرگاه آرامشی به انسان ارزانی میکند که من در جار و جنجالهای کابل آن را گم کرده بودم. جواری از محصولات پُرآوازۀ هلمند است که بدون شک روزی روزگاری جای هر نوع کشـت غیرقانونی دیگر را پُر خواهد کرد. با این چهار جلوۀ زیبا هلمند را من شهری پُر از صفا و امنیت یافتم. امنیت به این ولایت، سلامی دوباره کرده است و این یکی از بهترین اتفاقها برای باشندهگانِ شریفِ این دیار میتواند باشد که زیر آسمان آبیشان زندهگی را با زیباییهای آن لمس کننـد.»
این نوشته در فضای مجازی با استقبالِ گسترده روبهرو شده و اظهارنظرهای زیادی را به خود اختصاص داده است. برخیها نوشته اند که به دلیل ناامنیهای این ولایت، همواره از واقعیتهای زندۀ آن که نشان از جریان زندهگی دارد، چشمپوشی شده است. این نوشته مرا نیز به تحمل واداشت و مجبور کرد که با استفاده از چشمدیدهای یک شاهد عینی که ممکن است برای نخستینبار طی این سالهای دود و آتش هلمند را دیده باشد، نگاهی دوباره به واقعیتهای آن بیـندازم.
سوالی که پس از نوشتۀ این جنرال امنیت ملی در مورد هلمند مطرح میشود، این است که: اگر آنهمه گزارشهای تکاندهنده واقعیت اصلیِ این ولایت نبوده است، پس چرا در بازتابِ اینگونه واقعیتها کوتاهی صورت گرفته است؟
سالها پیش، با نقد و نظریۀ ادبی آشنا شدم، زمینۀ این آشنایی با کتاب گرانسنگِ «طلا در مس» نوشتۀ داکتر رضا براهنی انجام شد که بدون شک در آن سالها کتابی ارزشمند و پُربار به حساب میآمد. در بخشی از این کتاب داکتر براهنی، به نقد نوع نگاه برخی منتقدان فارسیزبان می پردازد و از آن به تحجر فکری تعبیر میکند. به باور آقای براهنی، در ذهنیت عدهیی از منتقدان فارسیزبان، برخی مقولات و مفاهیم به عنوان وحی منزل جا افتاده اند که به هیچ صورت نمیخواهند از آنها عبور کنند. او میگوید در میان ما وقتی کسی به چیزی شهره شد، دیگر چشمِ ما به روی دیگر واقعیتهای آن بسته میشود. او به گونۀ نمونه میگوید وقتی کسی در میان ما به دلیل پیشهاش به فلانی قصاب شهرت یافت، اگر همین آدم زمانی یکی از مهمترین دانشمندان دوران شود، همه او را با همان ویژهگی قصاب میشناسند و صدا میزنند. آقای براهنی به این گونه نگاه، تحجر فکری یا مطلقگرایی میگوید.
فکر میکنم ما نیز در مورد واقعیتهای جامعۀمان دچار اینگونه مطلقگرایی هستیم. مطلقگرایییی که باعث میشود کُلِ واقعیتها را بهدرستی نبینیم و تنها به جنبههایی از آن توجه کنیم. در مورد هلمند و یا هر منطقۀ دیگرِ کشور نیز چنین دیدی میتواند وجود داشته باشد. اما از جانب دیگر، این نوشته، این شایبه را نیز به وجود میآورد که اینهمه امکانات وقتی زیر نامِ ناامنی و جنگ وارد این منطقه شده، واقعاً عادلانه بوده است؟
دولت طی سالهای متمادی، برخی مناطق کشور را مورد تبعیض سیستماتیک قرار داد، به این بهانه که برخی مناطقِ کشور درگیر جنگ و ناامنی اند و باید امکانات و هزینههای بیشتری در آنجاها به مصرف برسد. موضوع دیگر اما گزارشهایی است که همواره از مناطق جنگزده و بهویژه هلمند منتشر میگردد که حاکی از برخی اقدامهای پنهانِ نیروهای خارجی در این مناطق اند. در مورد هلمند همیشه این نگرانی وجود داشته و حتا در رسانهها بازتاب یافته که نیروهای خارجی عمدتاً چشم به معادنِ این ولایت و به ویژه یورانیوم دوخته اند که گفته میشود این ولایت سرشار از آن است. آیا چنین گزارشهایی میتوانند صحت داشته باشند؟
وقتی محلی و منطقهیی ناامن اعلام میشود، به این معناست که بسیاری مسایل باید از چشمِ دیگران پنهان نگه داشته شود. آیا در مورد هلمند و یا بخشهای دیگر کشور، چنین وضعیتهایی خود ساخته نبوده است؟
Comments are closed.