احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ یک شنبه 27 حوت 1396 - ۲۶ حوت ۱۳۹۶
از نشست روند دومِ کابل چند هفته میگذرد، ولی تا هنوز موضع طالبان در قبال فراخوانِ آقای غنی برای پیوستنِ بدون قیدوشرط به روند گفتوگوهای صلح، گنگ و نامشخص است. در آخرین مورد، ذبیحالله مجاهد که همواره از نامِ این گروه با رسانهها صحبت میکند، گفته است که رهبری طالبان هیچ حرفی در مورد پیشنهادهای آقای غنی به او نگفتهاند و به همین دلیل، او موضعِ این گروه را بیان کرده نمیتواند.
گروه طالبان در حالی از اعلامِ موضع در برابر طرح صلحِ آقای غنی سر باز میزند که حملاتِ نظامیِ این گروه بیش از هر زمانِ دیگری شدت یافته و همین لحظه اکثر مناطقِ کشور دستخوشِ ناامنیهای فزاینده شده است. بر اساس برخی اطلاعات، ولایتهایی چون ننگرهار، کنر، فراه، بادغیس، پروان و فاریاب در بدترین وضعیتِ امنیتی بهسر میبرند و حتا حملاتِ طالبان بهنحوی شدت یافته که باعث قربانی شدنِ دهها سربازِ ارتش و پولیسِ کشور شده است.
تلفات نظامیان در هفتههای اخیر بیپیشینه بوده و این به نحوی پاسخِ گروه طالبان به فراخوانِ صلح آقای غنی بوده میتواند. در حالی که فشارهای نظامی گروه طالبان شدت یافته، شورای امنیتِ سازمان ملل و ناتو از فراخوانِ صلحِ آقای غنی حمایت کرده و از طالبان خواستهاند که بدون درنگ به گفتوگوهای صلح وارد شوند. اما دیده میشود که نه فـراخوانِ آقای غنی و نه هم درخواستهای بزرگترین متحدانِ نظامی و سیاسی افغانستان، هیچ تأثیری در کنش طالبان بهوجود نیاورده است.
جنگ در افغانستان به همان شدتِ قبلیِ خود و حتا بیشتر از آن ادامه دارد و ارگ ریاستجمهوری با نگاهی خوشبینانه هر روز از پیشرفتهای خود برای کشاندنِ طالبان به میز مذاکره خبر میدهد. آقای غنی اینبار چنان مطـمین به نظر میرسد مثل اینکه طالبان به او گفته باشند که پس از درگیریهای فعلی، فراخوانِ صلحِ او را لبیک گفته و به روند صلح میپیوندند. اینجا بدون آنکه آیۀ یأس بخوانیم و یا بخواهیم کارنامۀ طالبان را بزرگنمایی کنیم، تلاش میورزیم که واقعیتهای جنگِ افغانسـتان را آنگونه که هست، ببینیم و حداقل در پرتو این واقعیتها به راهکاری برسیم که نیاز ما را به تأمین صلح برآورده کند.
اینکه مینویسیم که تلفاتِ نظامیان افرایش یافته و یا حملات طالبان فراگیر شده، به معنای آن نیست که از این گروه تروریستی و جنایتکار و اعمال غیرانسانیشان حمایت صورت گیرد. این سخنان به معنای عُمق نفرت از چنین گروهها و رفتارهاییست که آنها برای رسیدن به قدرت پیشه کرده اند. حرف اصلی اینجاست که با فراخوانِ صـلح نه طالبان از جنگ دست برمیدارند و نه وضعیتِ کشور از آنچه که هست بهبود پیدا میکند. اگر با فراخوان صلح میشد طالبان و یا دیگر گروههای جنگطلب را به پای میز مذاکره کشاند، در ظرف شانزده سال گذشته این کار جامۀ عمل میپوشید. مگر بارها از تربیونهای مختلف، حامد کرزی رییس جمهوری پیشینِ کشور از طالبان نخواست که به گفتوگوهای صلح بدون هیچ پیششرطی بپیوندند؟ آیا آقای کرزی برای نشـان دادن حُسن نیتِ خود به طالبان، آنها را «برادران ناراضی» خطاب نکرد که تا به امروز مورد انتقاد قرار میگیرد؟ مگر آقای غنی با رسیدن به قدرت، طالبان را «گروه سیاسی» ننامید و از آنها بارها نخواست که به جای جنگ، راه صلح را انتخاب کنند؟
این همه درخواست و تمنا به کجا انجامید که حالا طالبان تفنگ بر زمین بگذارند و به ندای آقای غنی لبیک بگویند؟ حتا اگر خوشبینانه به قضیه نگاه کنیم که طالبان آغاز گفتوگوهای صلح را بپذیرند، آنگاه چگونه میتوان به قناعتِ آنها دست یافت که بیایند و در زیر لوای دموکراسی و آزادی زنان، به کار و فعالیتِ سیاسی بپردازند؟
اگر گفتوگوها بدون قید و شرط باشد و دو طرف خواستهای خود را برای پایان جنگ اعلام کنند، طالبان چند خواستۀ مشخص دارند که هیچ کدام از آنها برای جامعۀ فعلی افغانستان و جامعۀ جهـانی پذیرفتنی نیست. نخست طالبان خواهان بیرون شدنِ نظامیان خارجی از کشور اند؛ دوم طالبان نظام فعلی افغانستان را نظامِ قابل قبول برای خود نمیدانند و خواهان استقرار امارت اسلامی در کشور میباشند، سوم، برای طالبان مفاهیمی چون حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی بیان و چیزهایی از این قبیل، فرهنگِ وارداتیِ غرب است که با آموزههای اسلامی به تعبیر آنها هیچ سازگارییی ندارد. طالبان حتا با طرز پوشاک و آرایشِ فعلیِ جامعه و حتا قیافۀ سرانِ حکومت مشکل دارند. ریشی را که آقای غنی و عبدالله دارند، باید کوتاه نکنند، به ویژه آقای غنی که از منظر قیافهشناسیِ طالبانی ریشش هیچ سنخیتی با اسلامِ واقعییی که طالبان میشناسند، ندارد.
وقتی یک گروه به قیافهها و سر و وضعِ مردم نیز کار داشته باشد، آنگاه چگونه میتوان با آنها در مورد موضوعاتی صحبت کرد که نظامِ موجود خود را در قالب دموکراسی و حق انتخابِ مردم، به آنها متعهد میداند. طالبان حتا برگزاری انتخابات را کاری احمقانه و وارداتی میدانند و میگویند که مردم عام، صلاحیتِ تشخیصِ خوب از بد را ندارند و در مورد رهبری نظام، باید علمای اسـلامی تصمیم بگیرند.
حالا با چنین تفاوتِ دیدگاههایی، آقای غنی چگونه موفق میشود که طالبان را قانع سازد که تفنگهایشان را بر زمین بگذارند؟ آقای غنی با توجه به خواست طالبان، باید بیبیگل را راهی خانه کند و به تدبیر منزل و آشپزی بگمارد و اگر از حرفهای او سرپیچی کرد، گاهی نیز او را تنبیه بدنی کنـد. آیا آقای غنی به چنین خواستی تن خواهد داد؟
اگر آقای غنی به پشتونوالی طالبان دلخوش کرده، باید گفت که زهی خیـال باطل!… طالبان حتا با جود پشتون بودنِ او حاضر نیستند که اسلامیتِ او را به رسمیت بشناسند مگر اینکه توبه کند و دوباره با بیبیگل عقد نکاح ببندد.
شاید اینگونه حرفها خندهآور و مضحک به نظر برسند، ولی واقعیت این است که طالبان چنین موجوداتی هستند و در دورهیی که بر افغانستان حکم میراندند، مراتبِ جهالت و تعصب و خشکاندیشیشان را واضحاً به اثبات رساندند و اکنون نیز که در حالِ جنگ با نظام و حکومتِ موجود هستند، چیزی جز نفرت و خشونت برای ارایه ندارند!
Comments are closed.