احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 13 جوزا 1397 - ۱۲ جوزا ۱۳۹۷
بخش دهم/
روزه در دو مرحله فرض گردیده است؛ مرحلۀ نخست در مکه بود و مرحلۀ دومی در سال دومِ هجری در مدینه. آنچه در بحث امروزیِ ما مهم میباشد، روزۀ دوران مکه است؛ مرحلهیی که فلسفه و مقاصدِ این فریضه و رکن دینی را بهوضوح بازتاب میدهد.
کتابهای بخاری و مسلم از سلمه بنالاکوع روایت مینمایند که مسلمانانِ نخستین در مکه ملزم بودند که یا روزه بگیرند و یا آنکه فدیه بهپردازند. مفسرانی چون ابن مسعود و ابن عباس و معاذ بن جبل و مجاهد و طاوس و مقاتل و ابن حیان بر این مسأله اتفاق نظر داشتهاند که آیت ۱۸۴ سورۀ بقره بر همین اصل دلالت داشته است آنجا که میفرماید:
«و برای کسانی که توان آن را دارند ولی روزه نمیگیرند، خوراک یک بینوا فدیه لازم است.»
آری! پیامبر اسلام در آن زمان به پیروان خویش امر نمود که یا روزه بگیرند و یا فدیه بپردازند؛ به این معنی که آنها تنها دو انتخاب داشتند که هر دوی آن به یک نتیجه میانجامید؛ و آن اینکه یا درد و رنج گرسنهگان و بینوایان را عملاً از راه و متود روزه احساس نمایند و یا آنکه روزه نگیرند و گرسنهگان را عملاً غذا دهند. اما زمانی که مسلمانان بهمدینه هجرت نمودند و خدمات و تکافل اجتماعی بهدوش دولت قرار گرفت، در آن زمان بود که روزه با احکام معمول امروزی آن فرض گردید.
زمانیکه پیامبر اسلام (^) پرچم شکوهمند نبوت را برافراشت، نخستین کسانیکه به ندای او لبیک گفتند غلامان، کنیزان، بینوایان، زنان، کودکان، سیاهپوستان و اقلیتهای ساکن در مکه بودند. بلال، سمیه، عمار، زید و امثال ایشان بردهگان بینوایی بودند که در صف اولِ مسلمانان قرار گرفتند.
برای اسلام گلو پاره کردن بدون توجه به بُعد انسانی این آیین که اقتصاد جزوِ لاینفکِ آن است، چیزی جز یک قصۀ مفت نیست که پیام و مرامِ روزه در این زمینه خیلی روشن میباشد.
توجه به بُعد اقتصادی جامعه، از دغدغههای اصلی انقلاب پیامبر اسلام (^) به شمار میرفت که رمضان با ابعاد مختلفِ آن در قلب این منظومۀ متکامل فکری جا گرفته است.
روزه و جاهلیت قبیلهیی عرب
مکتب رمضان پیامهای مهمی برای ما و انسان جامعۀ ما دارد. در حدیثى که از ابوهریره روایت شده است، حضرت پیامبر اسلام فرمودهاند:
«إِذَا کَانَ یَوْمُ صَوْمِ أَحَدِکُمْ، فَلَا یَرْفُثْ وَلَا یَجْهَلْ، فَإِنْ جَهِلَ عَلَیْهِ أَحَدٌ فَلْیَقُلْ إِنِّی امْرُؤٌ صَائِمٌ»
ترجمۀ سنتی و معمول این حدیث چنین است:
«اگر کسی روزه داشت، سخنی زشت بر زبان نیاورد و جاهل نشود و اگر کسی جهالت پیشه کرد، بگوید من روزهدار هستم.»
نقطۀ اتکای ما در اینجا همین واژۀ «جهل» است.
مدت بیشتر از نیم قرن مىشود که واژۀ «جاهلیت» مساحت وسیعى را در ادبیات سیاسى مسلمانان احتوا نموده است. عناوینى از قبیل جامعۀ جاهلی، جهانبینى جاهلى، ادبیات جاهلى، جاهلیت قرن بیستم و امثال آن، مباحثىاند که در این زمان و زمینه از سوی اندیشمندانِ مسلمان طرح گردیده است.
گروه عظیمى از نویسندهگان، جاهلیت را نقطۀ مقابل علمگرایى دانسته، دستهیى دیگر آن را از دیدگاه اعتقادى و ایدیولوژیک مطرح نموده و مساوی به شرک خواندهاند و خلاصه اینکه هر کسی از زوایهیی متفاوت به جاهلیت نگریسته است.
اما اگر نیک دیده شود و به قرآن و سنت و تاریخ ادبیات عرب مراجعه صورت گیرد، مفهوم اصلىِ جاهیلت چیز دیگرى بوده که متأسفانه از دید گروه بزرگى از نویسندهگان و دانشمندانِ ما پوشیده مانده است.
Comments are closed.