همه چیز درباره زبان فارسی در چین از آغاز تا امروز

گزارشگر:چهار شنبه 3 اسد 1397 - ۰۲ اسد ۱۳۹۷

بخش دوم/

———————–

mandegar-3فارس ‌ها (parrig)
پارت ‌ها تورفان(Pan Lavaning)
سغدی‌ ها (Sog Dag)
همچنین آثار کشف شده از شهر باستانی مالیکوات Malikwat حاکی است که در این منطقه یک قوم ایرانی سکونت داشته که حکومتی به نام یو تیان(Yu Tian ) را تشکیل داده و بیش از یک صد سال در این منطقه حکومت کرده‌اند. بر اساس گفته ضمیر سعداله زاده، محقق آکادمی علوم اجتماعی سین کیانگ که خود از نژاد تاجیک است، هنوز هم در منطقه‌ ای بین یارکند و ختن گروهی از بازماندگان اقوام ایرانی ساکنند که از نظر فرهنگ و گویش زبانی بسیار به اقوام قدیمی شرق ایران شباهت دارند. نقاشی ‌ها و آثار کشف شده از قبرستان باستانی شهر گائو چانگ و اجساد مومیایی کشف شده از واحه‌های حوزه رودخانه تاریم که هم ‌اکنون در موزه تاریخی شهر ارومچی مرکز سین کیانگ نگهداری می‌شود، و همچنین سکه‌ های فراوان دوره ‌های مختلف ساسانی که از این منطقه کشف شده و آثار بر جای مانده از آیین مانوی و زرتشتی در منطقه سین کیانگ به ویژه در غار هزار بودای تورفان و غار دون هوان دلیل دیگری بر حضور مستقیم فرهنگ ایرانی در این منطقه است.
در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم میلادی و هم زمان با حاکمیت سلسله سامانیان(۹۹۹-۸۴۰) اسلام در منطقه سین کیانگ گسترش یافت و مردم اویغور زبان به آیین اسلام گرویدند. با توجه به این که در دوران سامانیان زبان فارسی در آسیای مرکزی رواج یافته بود به عنوان بستری برای گسترش اسلام در منطقه مورد استفاده قرار گرفت و مجددا فارسی جدید (دری) رونق یافت و تازه مسلمانان اویغور از طریق زبان فارسی با احکام شرعی و اعتقادات اسلامی به ویژه فرهنگ تصوف که فرهنگ غالب بین مسلمانان آسیای مرکزی بود، آشنا شدند. همبستگی بین آیین جدید و زبان فارسی موجب شد که تازه مسلمانان به ویژه فرهیختگان و بزرگان منطقه همزمان با آشنایی با اعتقادات دینی، زبان را نیز فرا گیرند و ادبیات غنی عرفانی زبان فارسی از جایگاه ویژه ای برخوردار شود. در میان آثار کشف شده از شهر قدیمی گائو چانگ در نزدیکی تورفان، نامه ی یک تاجر سین کیانگی که به زبان فارسی برای خانواده اش نوشته بود نیز کشف شده است که نشان می‌دهد در قرن دهم زبان فارسی در منطقه به ویژه در میان علما و مراکز علمی آموزشی و مدارس دینی مورد استفاده بوده است. نفوذ زبان و ادبیات فارسی در کتاب‌های “دیوان لغات الترک” محمود کاشغری و “دانش خوشبختی” یوسف خاص حاجب که در دوران دودمان قاراخان نوشته شده ‌اند را می‌توان به خوبی مشاهده کرد.
همچنین از سبک و سیاق کتاب “ غوتاد قوبلیک” که مهمترین اثر کلاسیک ادبیات اویغوری است، می ‌توان نتیجه گرفت که نویسنده آن “یوسف خاص حاجب” عمیقا تحت تأثیر “شاهنامه” قرار گرفته و در تألیف کتاب خود از آن تقلید کرده است. تأثیر و نفوذ ادبیات فارسی در کتاب “دروازه های حقیقت” و سایر آثار ادبی و هنری مشابه نیز آشکارا به چشم می‌خورد.محمود کاشغری اندیشمند قرن یازدهم اویغور در “دیوان لغات الترک” خود ضمن تشریح واژه “تات “ می‌گوید :” به نظر ترک ها منظور از تات انسانی است که به زبان فارسی حرف می‌زند.” و در یک ضرب المثل ترکی آمده است که : “ بدون تات ترکی وجود ندارد همچنانکه بدون سر کلاهی نخواهد بود.” یعنی بدون زبان و ادبیات فارسی زبان و ادبیات ترکی هم وجود نخواهد داشت. از گفته محمود کاشغری و ضرب المثل فوق رابطه بین دو ملت فارس و ترک و ادبیات آنان را به خوبی می‌توان درک نمود.در دوران سلطنت قراخان اولین حاکم مسلمان منطقه سین کیانگ، مدارس دینی در سراسر منطقه گسترش یافت که تعداد آنان بالغ بر ۲۲۶۳ باب بود و در تمامی این مدارس تدریس و آموزش زبان فارسی از دروس اصلی به حساب می‌آمد و در همین ایام بود که به منطقه خاش “بخارای دوم” می‌گفتند.
از قرن یازدهم تا قرن پانزدهم زبان و ادبیات فارسی در ترکستان شرقی روز به روز توسعه یافت و در نتیجه به تأثیرگذاری زبان عربی به عنوان زبان دینی در مشرق زمین خاتمه داد و مستقیماً با زبان ترکی که زبان اصلی ساکنین منطقه بود رقابت می ‌کرد. آموختن زبان فارسی در مدارس و مراکز آموزشی سین کیانگ به نوعی مهارت و دانش تبدیل شده بود که یادگیری آن برای فرهیختگان ضرورتی اجتناب ناپذیر شد، و این روند تا قرن بیستم همچنان ادامه داشت. حتی در مدارس جدیدی که در اواخر قرن نوزدهم (۱۸۸۵ میلادی) با حمایت و هدایت برادران حسین تحت نام مدارس “حسینیه” تأسیس و راه‌ اندازی شد، نیز هر هفته آموزش زبان فارسی جزء دروس اجباری بود و این روند جسته و گریخته تا سال ۱۹۵۰ در منطقه پایدار بود. فراگیران زبان فارسی تنها به آموختن این زبان نمی‌پرداختند بلکه ادبیات کلاسیک، نظم و نثر و حتی خوشنویسی زبان فارسی را یاد می‌گرفتند.
به همین دلیل است که اکثر آثار مهم ادبیات کلاسیک هم مستقیماً از زبان فارسی به زبان اویغوری ترجمه شده‌ اند و هم توسط ادبا و شعرای منطقه به تقلید از آنان و به همان سبک و سیاق، کتاب‌های ادبی و عرفانی و تاریخی تألیف کرده‌ اند که تأثیرپذیری آنان از آثار زبان و ادبیات فارسی به وضوح مشخص است که در این جا به پاره‌ای از آنان اشاره می‌شود: آثار ادبی تألیفی به زبان اویغوری همچون “داستانهای یوسف” به قلم شخصی به نام علی در قرن ۱۳، “خسرو و شیرین” به قلم قطبی در قرن ۱۴، “یوسف و زلیخا” به قلم دربک در قرن ۱۴ و ترجمه ی کتابهایی همچون “سندباد نامه”، “گلستان”، “بوستان”، “ظفرنامه”، “منطق الطیر” و سرودن اشعار دو زبانه فارسی و ترکی توسط افرادی چون ابن محمدکاشغری، ابن هاشم، باریچداق، مولانا لطفی(۱۴۶۵-۱۳۶۶)، سرفی سرایی(قرن۱۴) و احمد حق بیک(قرن ۱۵) و دیگران نمونه ‌های بارزی از تأثیر گذاری زبان و ادبیات فارسی در زبان و ادبیات اویغوری است.
پس از قرن پانزدهم ترجمه آثار ادبیات فارسی به زبان اویغوری در سین کیانگ به سرعت اوج گرفت و از قرن ۱۵تا۱۹ اکثر آثار ادبی فارسی توسط ادبا و مترجمان اویغور به زبان محلی ترجمه و منتشرشد که این ترجمه‌ها علاوه بر فراهم کردن زمینه آشنایی هر چه بیشتر مردم منطقه با زبان و ادبیات فارسی، تأثیر به سزایی در توسعه و تکامل و غنی شدن زبان و ادبیات اویغوری داشت. در این دوران مترجمان از یک طرف آثار ادبیات فارسی را به اویغوری ترجمه کرده و از طرف دیگر فرهنگ و تاریخ منطقه را برای جوامعی که به زبان شرق ایرانی تکلم می ‌کردند، معرفی و آنان را به زبان فارسی برگرداندند.

برخی دیگر از اندیشمندان و شاعران نیز مطالب خود را به فارسی می ‌نگاشتند. افرادی همچون: سیدی (۱۵۵۴-۱۴۹۹)، رشید(۱۶۷۸-۱۵۱۴)، زلیخا بیگم (۱۶۰۸-؟)، میرزا حیدر(۱۵۵۴-۱۴۹۹)، اغلب آثار خود را به فارسی خلق می کردند. حتی در دوران های متأخر نیز افرادی همچون تاجری(۱۹۲۵-۱۸۵۶)،احمد ضیایی(۱۹۸۹-۱۹۱۳) که در سال ۱۹۳۶ شعر خود تحت عنوان “گل و مرغ چکاوک” را در شهر خاش به زبان فارسی سرود، همچنان به این روند ادامه دادند. در سال ۱۶۸۷ ملاشاه هرجان نیمه نخست شاهنامه را برای اولین بار به صورت نثر به زبان اویغوری ترجمه کرد و کار وی را ملا خاموش آخوند در سال ۱۷۹۱ با ترجمه نیمه دوم آن به پایان رساند و تکمیل کرد. در سال ۱۸۳۶شخص دیگری به نام شاه محمد بن حاج نظام الدین مجددا متن کامل شاهنامه را به صورت نثر از زبان فارسی به اویغوری برگردانده و نام آن را “شاهنامه ی زبان ترکی” نهاد.
در سال ۱۷۸۷ محمد صادق رشیدی قابوسنامه را و در سال ۱۷۱۷ ملا محمد تیمور بنا به دستور بگام محمد کلیله و دمنه و در سال ۱۸۰۰ حاج یعقوب پارکندی چهار درویش امیر خسرو را و در سال ۱۸۸۷ آخوند حلیم الدین بهار دانش شیخ عنایت اله را از زبان فارسی به زبان اویغوری برگردانده و ده-ها مؤلف و مترجم دیگر تعداد زیادی از آثار فارسی را به اویغوری ترجمه و یا مشابه آن را به اویغوری خلق کرده اند. تأثیر گذاری زبان و ادبیات فارسی در زبان و ادبیات اویغور به حدی که برای محققین و پژوهشگران زبان و ادبیات اویغور هر پژوهشی را بدون در نظر گرفتن زبان و ادبیات فارسی ناقص و غیر ممکن ساخته است. پس از قرن چهاردهم و به دنبال لشگر کشی های چنگیز اوضاع سیاسی منطقه سین کیانگ متشنج و حیات فرهنگی منطقه را دچار بحران کرد ولی به تدریج سین کیانگ روابط سیاسی خود را با آسیای مرکزی گسترش داد. در دوران حکومت جغتای، پسر چنگیز، زبان ترکی با زبانهای عربی و فارسی در هم آمیخت و زبان جدیدی به نام زبان “جغتایی” به وجود آمد که در آن دوران آثار فراوانی نیر به این زبان خلق گردید که در آن زبان هم تأثیر غیر قابل انکار زبان فارسی به چشم می خورد ولی در همین دوران نیز آثار و اشعار فراوانی به زبان فارسی به وجود آمد. علی شیر نوایی در کتاب معروف خود به نام مجالس النفایس از ۳۵۵ شاعر ترک نام می برد که بین قرن ‌های ۱۴ و ۱۵ می‌زیسته‌اند که از این میان تنها ۳۰ نفر به زبان ترکی شعر سروده ‌اند و بقیه همگی به زبان فارسی شعر می‌گفته ‌اند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.