احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ سه شنبه 6 سنبله 1397 - ۰۵ سنبله ۱۳۹۷
افغانستان در میان بیم و امیدهای زیادی هر روز به تاریخ برگزاری انتخابات پارلمانی نزدیکتر میشود. با آنکه هنوز اطمینان کامل برای برگزاری انتخابات پیشرو موجود نیست و بسیاریها بهشمول شماری از نامزدان فعلی شک دارند که دولت بتواند انتخابات را برگزار کند، اما کمیسیونهای انتخاباتی بهکار خود ادامه میدهند و ظاهرآ حکومت موفق شده است به زور نیروی قهریه خیمههای معترضان به فیصلۀ اخیر کمیسیون شکایات انتخاباتی را مبنی بر بیرونشدن نام شماری از نامزدان از فهرست نهایی، از برابر کمیسیون مرکزی انتخابات و برخی کمیسیونهای ولایتی برچیند. حکومت با این اقدام خواست نشان دهد که برای برگزاری انتخابات آماده است و هیچ قدرتی مانع آن شده نمیتواند. اما در همینحال حکومت و بهویژه ارگ برخلاف آنچه که ادعا دارد و اصول پذیرفتهشدۀ انتخاباتی حکم میکند، نه تنها از مداخله در امور انتخابات دست برنداشته بل با گذشت هرروز مداخلههای آن آشکارتر میشود. ارگ از همان نخستین روزهای ثبت نام رایدهندهگان و بعد ثبت نام نامزدان انتخابات بهصورت مرموزی در کار انتخابات فعال شده است. این فعالیتهای ویرانگر از توزیع شناسنامههای جعلی شروع تا تشویق یک تعداد افراد برای ثبت نام و حمایت احتمالی از آنها ادامه یافته است. ارگ اینبار تلاش دارد که پارلمانی همسوتر با هدفها و برنامههای خود بهوجود آورد. پارلمانی که بدون «ها و نه» از گفتهها و دستورهای آن پیروی کند. آقای غنی برای سال آینده برنامههای وسیعی را روی دست گرفته است. هرچند نه صحت و نه کارآیی او در حکومتداری مجال میدهد که او خود را برای یک دورۀ دیگر نامزد انتخابات ریاست جمهوری سازد، اما شیرینی قدرت کجا چنین موانعی را به رسیمت میشناسد. وقتی کسی با قدرت سیاسی آشنا شد و آنرا در اختیار گرفت، دیگر به مشکل میتواند از آن دل برکند، مگر اینکه انسانی چنان اخلاقی باشد که بتواند با چنین وسوسۀ بزرگی به مجادله برخیزد. انسانی چون قهرمان ملی کشور که میگفت، وقتی کشورم آزاد شود، میخواهم در یکی از دهات پنجشیر بهعنوان معلم کار کنم و به کودکان کشورم تاریخ درس دهم. این را به نقل از رضا دقتی عکاس معروف ایرانی-فرانسهیی گفتم تا کسی نگوید که برای صحت گفتههایش جعل سند میکند. آقای غنی نیز با وجود کهولت سن و مشکلات شدید جسمی خود را آماده میسازد که یک بار دیگر وارد عرصۀ مبارزات انتخاباتی شود و اینبار به گفتۀ همسرش بدون داشتن متحدان قوی ولی به اتکای قومی پیروزی را بهدست آورد. البته که برای چنین روزی نیاز است که هم کمیسیون انتخابات آمادۀ خدمتگزاری باشد و هم قوۀ مقننه به اندازۀ کافی در راستای برنامههای ارگ عمل کند که بتوان جلو سروصداهای پس از تقلب را مدیریت کرد. اگر واقعا ارگ هیچ مداخلۀ در امور انتخابات، آنگونه که ادعا میکند، ندارد پس چرا حل مشکل احزاب سیاسی با کمیسیون انتخابات را خودش میخواهد حل و فصل کند؛ آنهم از نوع حل و فصلهایی که با «برهان قاطع» یعنی تهدید همراه است. وقتی احزاب سیاسی طرح بایومتریک رایدهندهگان را مطرح کردند، این کمیسیون انتخابات نبود که با آنها وارد گفتوگو شد، بل ارگ و شخص آقای غنی بود که پا پیش گذاشت تا مشکل را بهگونۀ که خودش میداند، فیصله دهد. اخیرآ هم وقتی احزاب سیاسی همچنان بر طرح بایومتریککردن رایدهندهگان پافشاری کردند، آقای غنی آنها را به ارگ دعوت کرد و به آنها هشدار داد که اگر دست از برنامۀ بایومتریککردن رایدهندهگان برندارند، این احزاب را منحل اعلام خواهد کرد. آیا چنین برخوردی با احزاب سیاسی، حالا به گفتۀ ارگ حتا اگر این احزاب از مقبولیت چندانی هم در میان مردم برخوردار نباشند، که چنین هم نیست، یک برخورد مطابق با اصول پذیرفتهشدۀ سیاسی در یک نظام مبتنی بر ارزشهای مردمسالارانه است؟ بدون شک این برخورد نمیتواند برخوردی معقول و شایستۀ یک نظام دموکراسی باشد. این نوع برخورد بیشتر قلدرمآبانه و در خور نظامهای دیکتاتوری و خودسر است. نظامهایی که میگویند قیم خوب و بد مردم استند و هیچکسی حق ندارد در امور سیاسی کشور مداخله داشته باشد. آقای غنی با وجودی که سراسر عمرش را در کشورهای غربی زندهگی کرده، اما خوی دیکتاتورمنشانه همچنان در او باقی مانده است. استبداد رایی را که در مسایل سیاسی کشور او از خود بروز میدهد، حتا دیکتاتورترین رهبران کشور، بروز ندادهاند. او بیشتر از هرکسی در میان رهبران کشور، چه در گذشتۀ دور و چه در گذشتۀ نزدیک، خوی و اخلاق مستبدانه دارد. برخوردهای او در نشستهای کابینه و حتا نشستهای عام این خاصیت مستبدانۀ او را برملا میسازد. گفته میشود که او حتا رفتار خوبی با معاونان و همتیمیهایش ندارد و گاه آنها را چنان بهباد سرزنش میگیرد که بیا و تماشا کن. هشدار و تهدید احزاب سیاسی که یک چیز پیش پا افتاده است و آقای غنی این بار اول هم نیست که با احزاب سیاسی چنین برخورد میکند. او یکبار پیش از این نیز وقتی احزاب سیاسی تهدید کردند که اگر خواستههای آنها در مورد انتخابات برآورده نشود، آنرا تحریم خواهند کرد، با غضب فراوان گفت که این احزاب چه کارهاند که چنین تهدیدهای میکنند و چقدر پشتوانۀ مردمی دارند؟ او پس از گفتن این حرفها فورا کارنامۀ خود را به رخ کشید و گفت که یگانه کسی که با پشتوانۀ مردمی در بلندترین کرسی تصمیمگیری در کشور قرار دارد، فقط و فقط شخص خودش است و لاغیر. برخورد آقای غنی با طرح احزاب سیاسی که طرح غیرمعقولی هم نیست و میتواند بخش بزرگی از مشکلات انتخابات پیشرو را حل کند، کاملا مستبدانه و از روی یک نقشۀ از قبل طراحیشده میتواند باشد. اگر چنین نمیبود و آقای غنی در کار انتخابات مداخله نمیداشت، حل چنین معضلی به نهادهای انتخاباتی مربوط میشود و نه شخص خودش. و از جانب دیگر اگر او تهدید منحلساختن احزاب سیاسی را واقعآ عملی سازد، چه کسی در این میان متضرر واقعی خواهد بود؟ آیا با صادرکردن یک فرمان مبنی بر منحل ساختن احزاب سیاسی او قادر خواهد بود که بساط احزاب سیاسی موجود در کشور را با زور قوۀ قهریه برچیند؟
Comments are closed.