احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 24 میزان 1397 - ۲۳ میزان ۱۳۹۷
این روزها به نظر میرسد که ایالات متحدۀ امریکا عزمش را جزم نموده که پروسۀ صلح با طالبان را با گفتوگوهایِ مستقیم و رو در رو با نمایندهگانِ این گروه به نتیجه برساند؛ نتیجهیی که در آن همۀ نیروهای طالب از سنگرهایِ جنگ جمع گردند و امریکاییها با خیالِ راحت بتوانند از افغانستان بیرون شوند.
آقای خلیلزاد به عنوان نمایندۀ ویژۀ وزارت خارجۀ امریکا برای صلح افغانستان، در مأموریتی دهروزه برای به ثمر رساندنِ برنامۀ صلح با طالبان به کشورهای پاکستان، عربستان و قطر سفر کرده و در پایان، با سفر به کابل، گزارشی از تلاشهای صلحخواهانهاش را به آقای غنی ارایه نموده است.
ارگ ریاستجمهوری با نشر خبرنامهیی، از گفتوگوهایِ آقای خلیلزاد با نمایندهگانِ طالبان در قطر استقبال کرده و خاطرنشان ساخته است که آقای غنی از هر تلاش و اقدامی که منجر به صلحِ پایدار در افغانستان گردد، حمایت میکند.
این تلاشها و اعلامِ حمایتهایِ صلحخواهانه که از کاخ سفید سرچشمه میگیرد و پس از گذشتن از چندین کشورِ منطقه به ارگ ریاستجمهوری در کابل میرسد، همه درحالی صورت میگیرند که اولاً هیچ اجماعِ ملی و سیاسیِ فراگیری در داخلِ افغانستان پیرامونِ چگونهگیِ صلح با طالبان صورت نگرفته؛ ثانیاً حکومت افغانستان در زمینۀ تحققِ صلح پایدار صاحبِ هیچ صلاحیت و خلاقیتِ خاصی نیست؛ و ثالثاً صلح در تلقی حکومت و همکارانِ بینالمللیاش، به جمعشدنِ طالبان از سنگرهای جنگ به دیوانهای اداری و دولتی تنزل یافته است. حال آنکه برای تحققِ یک صلح پایدار اولاً باید حکومت و کشورهایِ کمککننده بر شکلگیریِ یک اجماع ملی و سرتاسری در افغانستان تأکید داشته باشند، اجماعی که در آن همۀ احزاب و جریانهای بزرگ و کوچکِ سیاسی افغانستان شامل باشند؛ ثانیاً بهجای آنکه همۀ صلاحیتها و ابتکاراتِ صلحخواهانه در بیـرون از مرزهای افغانستان پراکنده باشد، باید در داخلِ کشور و در چهارچوب نظام سیاسی و اجتماعیِ افغانستان تمرکز یابد؛ و ثالثاً تلقی نادرست از صلح به معنای پیوستن طالبان به حکومت، به صلح به معنای برچیده شدنِ بسترهایِ تقابل و خشونت در تمامِ عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و به عبارتی، محو شدنِ منطقِ جنگ از ذهن و عین اصلاح گردد.
مسلماً با محو منطقِ جنگ است که میتوان اُمید به تحققِ «صلح پایدار» داشت؛ در غیر این، هر صلحی «سطحی، مقطعی و ناپایدار» خواهد بود. برای درکِ بهترِ این مطلب باید خاطرنشان ساخت که گروه طالبان درحالیکه برای نخستینبار دیدار نمایندهگانشان را با نمایندۀ ویژۀ امریکا برای صلح تأیید میکنند که همچنان از واژۀ «اشغال» برای توضیحِ وضعیتِ افغانستان سود میجویند و همه چیز را به «پایان اشغال» وامیگذارند!
ادبیاتِ طالبان بهروشنی میتواند این نکته را بازگو کند که رسیدن به صلح پایدار، آگاهی عمیق، تلاشِ مستمر و حوصلهیی فراخ میطلبد تا صلح از واژهیی شکننده، به فرهنگی مستحکم تبدیل گردد. یکی از انحرافاتِ بزرگی که در تلاشهای صلحخواهانۀ اخیر دیده میشود، تقلیلِ صلح به پیوستنِ طالبان به نظام سیاسی است؛ درحالی که طالبان فقط یک عنوان و بهانه برای ظاهرشدنِ جنگ در افغانستان اند و اگر با کشاندنِ صرف و بیپشتوانۀ آنها به دفاتر سیاسی و دولتی، این عنوان و بهانه حذف شود، بهزودی عنوان و بهانۀ دیگری میتواند جای خالیِ آنها و ادامۀ منطقِ جنگ را پُر کند.
«صلح پایدار» به صلحی اطلاق میگردد که به همۀ ابعادِ سختافزاری و نرمافزاریِ جنگ بپردازد و با برچیدنِ همۀ آنها، فرهنگِ صلح را با همۀ نمودهای مادی و معنویاش وارد جامعه سازد. غفلت از این مهم و پرداختنِ عجولانه و تقلیلنگرانه به صلح، واکنشهایی از این دست را ظاهر میسازد که اگر قرار است امریکا و برخی کشورهای منطقه و ارگ ریاستجمهوری، افغانستان را زیر نامِ صلح به مدیریتِ طالبان بسپارند، باید «حوزۀ مقاومت آمادهگیها را برای دفاع از وقار مردم افغانستان که در برابر هراسافکنیِ طالبان ایستادهاند، آغاز کنـد»!
Comments are closed.