احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یکشنبه 25 قوس 1397 - ۲۴ قوس ۱۳۹۷
دومین نشستِ سهجانبهیی که روز گذشته (شنبه ۲۴ قوس) میان افغانستان، چین و پاکستان در سطح وزرای خارجۀ سه کشور در کابل برگزار شد، به نحوی از انحاء ارادۀ چین در ایفای نقشِ پُررنگ در تحولاتِ افغانستان را به نمایش گذاشت. در این نشست، نمایندهگانِ هر سه کشور روی مسایلِ عمدهیی چون تأمین امنیت و مبارزه با هراسافکنی، توسعۀ اقتصادی و اتصالِ منطقهیی و اجماع در روند صلح به رهبری و مالکیتِ مردم افغانستان تمرکز کرده و تفاهمنامهیی را در این زمینه به امضا رساندند.
اگر از گزینههایی چون توسعۀ اقتصادی و اتصالِ منطقهیی بگذریم، اینکه چین در میانۀ افغانستان و پاکستان از «صلح به رهبری مردم افغانستان» سخن میگوید را میتوان واکنشی خفیف ولی ریشهدار نسبت به فعالشدنِ امریکا و سایر قدرتهای منطقهیی در بازیِ صلح تعبیر کرد. برای درک این نکته باید یادآوری نمود که افغانستان کانونِ بحرانزایی است که هر نوع تغییرِ بنیادی در آن میتواند سلسلهیی از قدرتها و بازیگرانِ بیرونی را در نقطۀ تعامل یا تقابل با هم قرار دهد.
در بازی صلحِ اخیراً بهراه افتاده در افغانستان، به نظر میرسد که ورودِ همراه با ضربالاجلِ امریکا تکانههایِ قابل ملاحظهیی را بر رویکرد کشورهایی نظیر روسیه و چیـن و هند و ایران و پاکستان نسبت به افغانستان وارد کرده است. چین یکی از مهمترین کشورهاست که قطبنمایِ روابطش با افغانستان، عمیقاً به نوعِ تعاملِ امریکا با قضایایِ این کشور حساس است؛ بهویژه اینکه فعالیتِ امریکا در صلحِ افغانستان بخواهد نظم و الگوی تعاملِ موجود میان پاکستان و هند و چین را برهم بزند و الگویِ جدیدی را به تعریف بگیرد. توضیح اینکه: افغانستان عمقِ استراتژیکِ پاکستان در جدال با هند است و هند رقیبِ اصلی قدرتِ چین در آسیاست و چین ابرقدرت و رقیبِ در حال ظهورِ امریکا در سطحِ جهان است و افغانستان همان کانونِ بحرانزاییست که در پوششِ جنگوصلح میتواند این نظم و الگو را درهم بریزد.
بر اساسِ این معادله و با عطف به استراتژی جدیدِ امریکا در جنوب آسیا، پاکستان در صلحِ افغانستان با امریکا همراه شده تا فضـا به نفعِ هند اشغال نشود و چین در صلحِ افغانستان با پاکستان همکاری نشان داده تا امریکا و هند مشترکاً صلحِ افغانستان را به زیانِ چین و پاکستان مصادره نکنند.
چین به عنوان یک غولِ عظیمِ اقتصادی اگرچه بر اساس احساسِ خطر در منطقۀ سینکیانگ از ناحیۀ اسلامگرایان و ثروت و منابعِ عظیم در آسیای مرکزی، خواهانِ آرامش و ثبات در افغانستان است و به همین دلیل کمکهای قابل توجهی را در اختیار افغانستان میگذارد؛ اما به عنوان یک ابرقدرتِ در حالِ ظهور اجازه نمیدهد که پاکستان از معادلاتِ قدرت در منطقه حذف و مسیرِ تکتازی هند و متحدانِ جهانیاش هموار گردد.
«صلح به رهبری مردم افغانستان» که هر سه کشور لفظاً روی آن تفاهم کردهاند، در ذهنیتِ هر سه طرف معناهای خاصی را تداعی میکند. حکومتِ افغانستان صلحی را میطلبد که طرف و بازیگرِ اساسی آن، خودش باشد و پاکستان صلحی را میطلبد که طالبان را در دایرۀ مدیریتِ اسلامآباد مستحکمتر بسازد؛ اما چین صلحی را میطلبد که دستکم معارضِ نیازهای جهانیِ «چینِ درحالِ ظهور» نباشد. همین نکته بهتنهایی میتواند دلایلِ علاقهمندی چین به افغانستان، مشارکت در بازسازی و نوسازی، حضور در روند صلح و همکاری با پاکستان در معادلۀ صلح را تبییـن کند.
اگر حکومت افغانستان و دستگاه تصمیمگیرندۀ آن بتواند این پیچیدهگیها را درک کنـد، بهرغم دشواریها میتوان از انگیزهها و پتانسیلهای بزرگِ سیاسی و اقتصادیِ چین در راستایِ ثبات و توسعۀ کشور سود جُست.
Comments are closed.