احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نوروز حمیـد/ یکشنبه 16 جدی 1397 - ۱۵ جدی ۱۳۹۷
افغانستان در وضعیتِ کنونیاش متأسفانه هنوز آمادهگیِ عینی و ذهنی برای تحقق نظام سیاسی فدرالی ندارد و اگر تلاشی در این راستا صورت هم بگیرد، منطقاً به شکست مواجه خواهد شد. ساختار نظام فدرالی بر این مبناست که هر ایالت در عین حال که عضو متحد و متعهد نظام فدرال است، دارای نظم پارلمانی، انتخابات صدارتی، شوراهای شهری، صلاحیتهای دخل و خرچ مالی، حیثیت و هویتِ مستقلانۀ زبانی و فرهنگیِ منحصر بهخود نیز میباشد. به عبارت دیگر، هر ایالت تحت شرایط نظام فدرالی، دارای قوای ثلاثۀ مقننه، مجریه و قضاییه است. این اتحاد و تعهد میان ایالتهای مختلف، نه در اثر زور و فشار فکری و فیزیکی، بلکه باید در پرتو رضایت کامل، ضرورت و قناعتِ متقابل و با در نظرداشتِ خیر و مصلحتِ عمومی صورت گیرد؛ چون هر ایالت بهتنهایی قادر نخواهد بود همهگونه نیازهای علمی، دفاعی، اقتصادی، فرهنگی و… اش را به نحو کاملاً مستقلانه مرفوع سازد. اگر اتحاد ایالتها و قرار دادنِ آنها بر محور یک دولت مرکزی فدرال، به گونۀ داوطلبانه، رضامندانه و آگاهانه صورت نگیرد، ساختار و ماهیتِ سیاسی ـ جغرافیایی اجباری، غیرمنطقی و شکننده را به خود اختیار خواهند کرد و چه بسا که هر ایالت در صورت تنها ماندن و یا تکتازیهای سیاسی- اقتصادی، عاقبت لقمۀ سهلالهضمی برای همسایهگانِ قوی و گرسنه میگردد. مسالۀ مهمِ دیگر در متن نظام فدرالی این است که دولت مرکزی هیچگاه میان ایالتها تبعیض و تفاوت قایل نمیشود. برای برقراری این فضا دولت مرکزی باید روی پایههای منافع شخصی، خانوادهگی، قومی، سمتی، زبانی یا فکری استوار نبوده و به بیماری ویرانگرِ حبوبغض مبتلا نباشد.
حالا بیاییم و بیطرفانه بررسی کنیم که از مجموع شرایطی که در بالا برای برقراری یک نظام فدرالی شمرده شد، چه مقدارِ آن در افغانستانِ امروزی سراغ شده میتواند؟ در وضعیتی که ما هنوز فاقد یک دولتِ مقتدرِ مرکزیِ قانونمحور استیم که بتواند امنیت جانی و مالی شهروندانش را تأمین کند، به صدها هزار میل سلاح ثقیل و خفیف در دستِ افراد و گروههای خودسر است، دموکراسی وجود ندارد، کسی به قانون اساسی ارزشی قایل نیست، تخریبات و تبلیغاتِ دشمنان خارجی برای ایجاد افتراق قومی و زبانی گسترش یافته، نظام اقتصادی توام با تولید، تقسیم، صادرات و عواید کافی در کشور سراغ نمیشود، جنگ مسلحانه و تجاوزکارانه ادامه دارد و بالاخره افغانستان هنوز تحت کنترول نیروهای خارجی قرار دارد؛ چگونه ممکن است به سوی تأسیس نظام فدرالی در کشور رفت؟
حول مسالۀ تعدیل در ساختار نظام سیاسی افغانستان باید با دقت، با مسوولیت، با دلسوزی، دور از حُبوبغض، به گونۀ ژرف، منصفانه، روشنگرانه و واقعبینانه و با سعۀ صدر صحبت کنیـم. برخورد تقلیلگرا، شعاری و رمانتیک با مسأله گرهِ مشکلِ ما را نمیگشاید. طرح نظام فدرالی در افغانستان، در ردیفِ سایر طرحها و نظریهها میتواند همیشه به تحلیل و بررسی گرفته شود. موقعیت حساسِ جیوپولتیک و جیواکونومیک افغانستان، موضع و موقفِ همسایهگانِ طماع و روحیۀ سرکش و خودفروش حاکمیتِ کنونی، ما را به این نتیجه میرساند که برای کشور جنگزده و فقیر و متلاشیِ ما در قدم اول، یک دولتِ آزاد و نیرومند مرکزی در زیر چتر قانون اساسی متمدن، عادلانه و دموکراتیک با صبغۀ ملی- مردمی و برخوردار از بازوی قوی نظامی و اطلاعاتی، مناسبترین نوعِ نظام سیاسی خواهد بود.
به باور من، اولتر از همه باید بستر ایجاد، پرورش و گسترش نظام فدرالی در کشور را از طریقِ حصول تربیت خاصِ اجتماعی توأم با درک مسوولیتهای متقابل، گریز از وابستهگی و اسارت سیاسی و اقتصادی، ایجاد ارتش قوی، منظم و واقعاً ملی، ترویج مفکورۀ زیستِ باهمی و بالاخره سرکوب احساسات بیگانهپرستی و قطع روابط جانیان از ارتکاب جنایتها مساعد بسازیم. فدرالیسم در کشورهایی مُدلِ موفق بوده است، اما هرچند تجربۀ کشورهای دیگر برای ما بسیار راهگشا است، اما نباید فراموش کنیم که ما نیز در این راستا به راهِ ویژۀ خود نیاز داریم. مشکل افغانستان در چند دهۀ اخیر، نبود یک دولت مقتدر مرکزی بوده، و نه برعکس آن. فرماندهانِ سنتی در همۀ این سالها قدرتهایِ پراکنده بودهاند، در حالی که افغانستان به یک حکومت قابل و مقتدر نیاز داشت. حالا هم که در این وضعیت تغییر و بهبودی محسوس نیست، این نگرانی وجود دارد که فدرالیسم تداعیگرِ اتفاقات بالکان شود و اساساً باعث گردد که در داخل افغانستان مرزبندیها بیشتر و تنشها روزافزونتر شوند.
افغانستان هنوز کشوری ضعیف با زیرساختهای ویران و همسایهگانیست که آشکارا به دنبالِ نفوذ در آن هستند. فدرالیسم میتواند موجب گسترش نفوذ کشورهای همسایه و پیچیدهتر شدنِ شرایط کشور شود. ملاک مقایسۀ اغلبِ ما دربارۀ سیستم فدرالیسم، کشورهای غربی است. اما این مثالها نمیتوانند نمونۀ عملی برای افغانستان باشند. نمونههای موفقِ فدرالیسم در کشورهایی صورت گرفته که تجربۀ نهادینهشدنِ دموکراسی در آنها وجود دارد.
در کشور چندقومی و چندینزبانی مثلِ افغانستان که دههها درگیر جنگهای داخلی بوده و کشورهای خارجی بهوضوح در آن دخالت داشتهاند، فدرالیسم میتواند باعث پراکندهگی هرچه بیشتر شود. این نکته را هم در نظر بگیریم که فدرالیسم در افغانستان در قامتِ چهرههای موجود، نمایندهگان سیاسیِ خوبی ندارد. غرب و کشورهای همسایۀ ما چون پاکستان و ایران که خود کشورهای چندقومی اند، گمان نمیرود که با سیستم فدرالی در افغانستان موافق باشند، چون تجزیۀ احتمالی افغانستان بهآسانی میتواند به کشورهای دیگر، به ویژه پاکستان هم سرایت کند. ایضاً مُدلهای پیشنهاد شدۀ فدرالیسم در افغانستان بیشتر بر اساس قومیت و زبان هستند. اما تقسیم فدرالی افغانستان بر پایۀ قومیت و زبان تقریباً غیرممکن است، چون تاجیکها از ولایت کاپیسا تا هرات در غرب افغانستان پراکنده هستند، هزارهها از غزنی تا وردک و ارزگان در کنار پشتونها زندهگی میکنند، ازبیکها در کنار تاجیکها، هزارهها، ترکمنها و پشتونها در شمال افغانستان زندهگی میکنند. بر مبنای قانون اساسی اما میتوان چیزی میان فدرالیسم و مرکزیت ایجاد کرد. مثلاً میتوان اختیارات ولایتهای مختلف را افزایش داد، تا این ولایتها صلاحیت قانونگذاری بیشتری پیدا کنند، شهردارها و والیها انتخابی شوند، و نه از طرف حکومتِ مرکزی منصوب گردند.
Comments are closed.