مفهوم حاکمیت ملی در گفتمـان آقـای کرزی

گزارشگر:احمد عمران - ۰۲ دلو ۱۳۹۱

سخنان رییس‌جمهوری در ماه‌های اخیر، موضوع حاکمیت ملی را در سطح نخبه‌گانِ کشور به بحثی داغ تبدیل کرده است. دیدگاه‌ها هرچند در این خصوص متفاوت است، ولی نشانه‌های بارزِ یک دگردیسیِ نظری را در سطح جامعه می‌توان شاهد بود؛ دگردیسی‌یی که به هر صورت برای کشوری مثل افغانستان تبعات مثبتی در پی خواهد داشت. نیاز مطرح شدنِ این‌گونه بحث‌ها در واقع از زمانی به وجود آمده که افغانستان چالش‌های سیاسی و امنیتی را در سطح کلان تجربه می‌کند؛ چالش‌هایی که با حضور سربازان خارجی آغاز شده و حالا در آستانه خروج آن‌ها بالا گرفته است.
رییس‌جمهور کرزی از چندسال به این‌سو هر از گاهی که خواسته بر سر جامعه جهانی عقده‌گشایی کند، به مساله حاکمیت ملی اشاره کرده و تأکید ورزیده که افغانستان در راه حصول حاکمیت ملیِ خود از هیچ تلاشی دریغ نمی‌‌کند. گویا آقای کرزی می‌خواهد بگوید که در حضور نظامیان خارجی آن‌چه که به خطر افتاده، موضوع حاکمیت ملی افغانستان بوده است. اما در گفتمان سیاسی آقای کرزی، مولفه‌های حاکمیت ملی مشخص نیست و گاهی چنین حدس و گمان‌های به وجود می‌آید که مبحث حاکمیت ملی با منافع شخصی در درونِ این گفتمان گره خورده است. بنابراین، برای رسیدن به نتیجه دقیق، خوب است در وهله نخست ببینیم که مفاهیمی چون حاکمیت، ملت و در مجموع حاکمیت ملی چیست.
حاکمیت همان قدرت برتر و عالیه‌یی است که در هر جامعه، بلامنازع و مافوق همه قدرت‌هاست و دارای دو بعد اساسی است: نخست، بعد ملی آن که موجب اطاعت مردم از این قوه برتر می‌شود، و دیگری بعد بین‌المللی آن است که بر اساسِ آن کشورهای دیگر حاکمیت یک کشور را به رسمیت می‌شناسند. ملت به مجموعه انسان‌هایی که در یک سرزمینِ واحد زنده‌گی کرده و حاکمیت سیاسیِ واحدی را مبتنی بر آرای جمعی به وجود آورده‌اند، اتلاق می‌شود. حاکمیت ملی در مفهوم جدیدش بار حقوقی داشته که بعد از مشارکت آزادانه مردم در انتخابات و تراکم آرای اکثریت، اتوریته اعمال قدرت سیاسی، به شخص و یا نهادی موقتاً تفویض شده و آن شحص یا نهاد، به منزله مظهر و نماد اراده و خواست مردم، قدرت اجرایی حاکمیت را در جغرافیای معین به‌دست گرفته، هم در سطح ملی و هم در عرصه بین‌المللی، روابط داخلی و خارجیِ دولت را تبیین کرده و حاکمیت ملی را رهبری می‌کند. با این تعریف از حاکمیت ملی، مشخص می‌شود که حاکمیت به ملت تعلق دارد و دولت صرفاً وظیفه تعمیل اراده ملت را عهده‌دار می‌باشد. در قانون اساسی کشور نیز به مساله حاکمیت ملی از این منظر توجه شده و آن را حق مطلق مردم دانسته است. اما مشکل زمانی بروز می‌کند که تعبیر دقیقی از این مفاهیم در میان دولت‌مردان کشور دیده نمی‌شود و گاه تعبیر و تفسیرها به میزانی از افتراق آرا خبر می‌دهند که فکر می‌شود مثلاً فروش ارزهای خارجی نیز می‌تواند حاکمیت ملی را خدشه‌دار کند.
از آن‌جایی که بحث‌هایی چون حاکمیت ملی به دلیل سیال بودن مفهومی آن‌ها همواره در معرض تعابیر متفاوت می‌توانند قرار گیرند، کاربردهای عملیِ آن‌ها نتایج زیان‌باری را بر جامعه تحمیل می‌کند. به گونه نمونه؛ وقتی آقای کرزی به دلایل کاملاً نامشخص با جامعه جهانی از در ستیز برخورد می‌کند، مفهوم حاکمیت ملی حربه‌یی می‌شود که در این کارزار می‌تواند او را کمک کند. آقای کرزی همواره با توسل به این‌گونه مفاهیم سیاسی که بار عاطفی نیز با خود دارند، تلاش می‌ورزد که حقانیت خود را به اثبات برساند. هرچند که گاه ممکن است به دلیل استفاده‌های ابزاری از مفهوم حاکمیت ملی و یا منافع ملی، هیچ دینی را هم در حق این مفاهیم ادعا نکرده باشد.
امروزه حتا برخی اندیشمندان علوم سیاسی، مفهوم حاکمیت ملی را مفهومی برساخته و جعلی می‌دانند که از قرن‌های شانزده و هفده میلادی در جهان غرب رواج یافته است. این اندیشمندان باور دارند که مفهوم حاکمیت ملی با به وجود آمدنِ دولت ملت‌ها در اروپا آغاز شده و به ناسونالسیم افراطی در این کشورها در قرن‌های نوزده و بیست منجر شده است. به هر حال، امروزه نمی‌توان کاملاً از مفهوم حاکمیت ملی در درون یک جغرافیای سیاسی سخن نگفت، ولی هم‌چنان نمی‌توان از آن به عنوان یک مفهوم غیرقابل توسعه تعبیر کرد.
مفهوم حاکمیت ملی در عصر جهانی شدن، بار مفهومیِ تازه‌یی یافته که ضمن تأمین هویت ملی کشورها، تلاش دارد در روابط جهانیِ آن‌ها نیز اثرگذار باشد. امروزه حاکمیت ملی بدون روابط بین‌المللی، مفهومی بدون مصداق پنداشته می‌شود درحالی‌که در آغاز پیدایی دولت ملت‌های جدید، بحث حصارکشی به دور یک جغرافیایی سیاسی، از اساسی‌ترین مولفه‌های آن بود. از جانب دیگر، مشروعیت سیاسی در بحث حاکمیت ملی از اهمیت ویژه برخوردار است. دولت‌هایی که با عدم مشروعیت سیاسی و کاهشِ آن روبه‌رو می‌شوند، به گونه اولی حاکمیت ملی را تمثیل کرده نمی‌توانند.
اما چرا دولت‌مردان کشور عمدتاً بر جنبه خارجیِ حاکمیت ملی توجه نشان می‌دهند و جوانب داخلیِ آن را یک‌سره به فراموشی می‌سپارند؟ دلیل آن روشن است؛ چون جنبه داخلیِ حاکمیت ملی با مشروعیت سیاسی معنا می‌یابد و از این منظر، طرح هر پرسشی را دولت‌مردان کشور به سود خود نمی‌بینند.
آقای کرزی ده‌سال پیش زمانی که تازه به قدرت سیاسی دست یافته بود، این‌همه دغدغه حاکمیت ملی را نداشت؛ اما در سال‌های پسین که روابط او با همکاران بین‌المللی افغانستان دچار افت‌وخیزهایی شده، بحث حاکمیت ملی نیز در بیشتر صحبت‌های او رخ می‌نماید. این‌جاست که باید جانب احتیاط را رعایت کرد و نگذاشت که مبحث حاکمیت ملی به حربه سیاسیِ یک فرد تقلیل پیدا کند. افغانستان زمانی به حاکمیت ملی کامل دست می‌یابد که در روابط داخلی و خارجیِ خود بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. نارضایتی مردم از کارکرد حکومت، عملاً به مشروعیت‌زدایی قدرت منجر می‌شود که برای دولت‌مردان کشور کمتر مطرح بوده است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.