گزارشگر:پوهنمل عبدالبشیر فکرت بخشی، استاد دانشکدۀ شرعیات دانشگاه کابل - ۰۱ دلو ۱۳۹۷
بخش چهارم و پایانی/
بدینسان، زرتشت وجودِ حقیقی را یگانه میداند و تاریکی را تابعی از نور میانگارد. مانند سایه که تابعِ شخص است. خداوند ابتدا نور را آفرید و سپس سایه به تَبَع آن بهوجود آمد. گفته میشود که زرتشت دارای کتاب منزلهیی به نام «زندِ اوستا» است که بر بنیاد آن عالم به دو دسته: ۱- مینه (عالم اصلی و روحانی) و ۲-گیتی (عالم مادی و جسمانی) تقسیم میشود؛ کما اینکه آنچه در عالم است، به دو دسته تقسیم میشود: ۱- بخشش که همان تقدیر است و ۲- کنّش که مراد از آن فعل (عمل) است. سپس نوبت به حرکات انسانی و موارد تکلیف میرسد و آن را به سه دسته: ۱- منش، ۲- گویش و ۳- کنش تقسیم میکند. زرتشت مدعیِ معجزاتِ زیادی است که از آنجمله گفتهاند: بر نابینایی گذشت و گفت: گیاهی را بگیرید، گیاه را وصف کرد و گفت: آب آن را بر چشم آن نابینا بفشارید، بینایی مییابد. وقتی چنین کردند، نابینا بینایی یافت.
این و شواهد دیگری از این دست دایر بر آن است که زرتشت یکی از پیامبران الهی بوده است. آنچه که این گمانه را قوّت بیشتری میبخشد، برخی آموزههای بنیادینِ آن از جمله سه آموزۀ اصلیِ: ۱-گفتار نیک، ۲-پندار نیک و ۳-کردار نیک است که اسلام نیز به آن توصیه میکند . وجود کتاب آسمانی، بهشت و دوزخ، پل صراط، ابلیس و شیاطین (اهریمن و دیوها)، فرشتهگان، عالم شهادت و غیب (جهان گیتی و جهان مینو)، عبادتهای پنجگانۀ همهروزه، تقرّب ایزدی (فرّ ایزدی)، حرمت تندیس و… آموزههایی در دین زرتشتیاند که با اسلام شباهت نزدیکی دارد و ایدۀ الهی بودن این دین را برجستهگی میبخشد. با این وجود، مخالفان الهی بودنِ این دین نیز دلایلی دارند که عجالتاً نمیتوان وارد آنها شد.
القصّه اینکه: پژوهشهای تاریخی در باب ادیان پیشااسلام – البته ادیانی که اسلام بر الهی بودن آنها تصریح نکرده است – همواره با امکان و احتمال مواجه بوده است. اصولاً بسیار بهسختی میتوان در باب حوادث و مسایل تاریخی (آنهم تاریخ باستان) به مورد یقینی دست پیدا کرد. آنچه که دستیابی به یقین را نامحتملتر میسازد، افزون بر فاصلۀ زمانی ما با گذشته، تعدد و چه بسا تناقضِ روایتهای تاریخی است. گزارشهای تاریخی از آموزههای بنیادین ادیان و حتا وجود شخصیّتی به نام زرتشت گاه چندان مهآلود و ناروشن است که نمیتوان از آن نتیجۀ قاطعی بهدست داد. از این گذشته، کتابهای دینی هندویی، بودایی، زرتشتی و… نیز چندان دستخوش نابودی، تغییر و تحریف شدهاند که استناد به آنها نیز نمیتواند یقینآور باشد. از اینجهت، نمیتوان با ضرس قاطع در باب آموزههای بنیادین دینهای پیشگفته متکی بر دلایلی از درون آنها قضاوت کرد. زیرا چنین استنتاجی منطقاً نارواست و به معنای نتیجۀ قطعی برآوردن از مقدماتی است که خود محتملاند.
تقسیم ادیان به ادیان پیشااسلامی و پسااسلامی
در یک دستهبندی دیگر – اگر چنانکه ظهور اسلام را به عنوان مبدأ در نظر گیریم – ادیان به دو دسته: ۱- ادیان پیش از اسلام و ۲- ادیان پس از اسلام تقسیم میشود. در این دستهبندی، مسألۀ اصلی نه بر سر ادیان پس از اسلام است و نه هم بر سر ادیان پیشااسلامیییکه اسامی پیامآورانِ آنها در متون اسلامی تذکر رفته است؛ بلکه اصل مسأله بر سر ادیان پیش از اسلامییی است که بهدرستی روشن نیست آیا واضعانِ آنها پیامبران الهی بودهاند یا خیر؟. علیالاصول تقریباً قریب به اتفاق ادیان، متعلّق به عصر پیشااسلامی است. اسلام پارهیی از ادیانِ پیش از خود را مانند: یهودیّت، مسیحیت، صائبین و… دارای منشای الهی تعریف کرده و از اینرو، – چنانکه گفته آمدیم – تردیدی در الهی بودن آنها باقی نمیگذارد. در اسلام، مسألۀ الهی بودن شماری از ادیان دیگر مسکوتعنه گذاشته شده و بهدرستی روشن نیست که آیا چنان ادیانی دارای منشای الهیاند و یا خیر؟. فیالمثل در باب الهی یا وضعی بودن ادیانی چون: هندوییسم، بودیسم، آیین زرتشتی و… نمیتوان با ضرس قاطع به نتیجه رسید. در نسبت به ادیان پسااسلامی، از آنجاییکه اسلام دین خاتم است و سلسلۀ نبوّتها با پیامبر اسلام پایان یافته است، به یقین میتوان چنان ادیانی را وضعی (غیرالهی) در نظر آورد. روی این بیان، ادیانی چون: آیین سکهی (آنهم اگر سکهیسم را دین در نظر آوریم نه مذهب)، آیین بهائیّت (اگر آن را دین در نظر آریم) و… را میتوان متکی بر اصل خاتمیّت در اسلام بهطور حتم از دایرۀ دینهای الهی بیرون ساخت. در این میان، مسألۀ اصلی بر سر ادیانی است که پیش از اسلام ظهور کردهاند و تذکّری در باب الهی بودن و یا پیامبر بودن آورندۀ آنها در متون دینی ما نمیتوان یافت. این شمار از ادیان را بایستی قلمرو خاکسترییی در نظر آورد که تعیین وضعی یا الهی بودنِ آنها با پرسشهای عدیدهیی مواجه است.
نتیجهگیری
با توجه به آنچه گفته آمدیم، شاید عجالتاً توقف و یا لاادریگری در باب الهی بودن چنان دینهایی مرجّحتر به نظر آید، مادامی که یکی از دو سویۀ الهی یا وضعی بودن آنها با دلایلِ دستکم مرجّح ثابت نگردد. راه دیگری که برای ترجیح یکی از دو امکان الهی یا وضعی بودن یک دین فراروی ما قرار دارد، تعیین این نکته است که اصل بر الهی بودن ادیان است یا وضعی بودن آنها. اگر چنانکه اصل را بر الهی بودن ادیان بگذاریم، در آنصورت، تا آنگاه که وضعی بودن دینی ثابت نگردد، اصل مزبور به قوّت خود پابرجا خواهد ماند. خلاف آن، اگر اصل را بر وضعی بودن ادیان بگذاریم، آنگاه الهی بودن هر دینی باید با دلایل قاطع و یا دستکم مرجّح به اثبات برسد. اسلام علیالظاهر با دیدگاهی که اصل را بر الهی بودن و حتا توحیدی بودن ادیان مینهد، همدلی بیشتری دارد. زیرا حضرت آدم که ابوالبشر لقب گرفته، خود یکی از پیامبران الهی بوده است و از اینرو، ابتدای پدیدۀ دین با وحی الهی آغاز میشود. ادیان بعدی نیز عمدتاً توسط پیامبرانِ پرشمار الهی به مردم عرضه شدهاند و هرازگاهی که یک دین الهی از آموزههای بنیادین آن به انحراف رفته است، پیامبر دیگری برگزیده شده تا انحرافها را رفع و دین مزبور را دوباره به مسیر اصلیاش برگرداند. این در حالیست که دینداری در سیر طبیعیاش علیالظاهر از شرک به ترجیح و از ترجیح به توحید ره میگشاید. در این نگاه، شرک بر توحید پیشقدم شناخته میشود و بر پایۀ آن میتوان اصل را بر شرکی بودن – البته نه توحیدی بودن – ادیان بنا نهاد. این در حالیست که سیر دینداری در اسلام – خلاف آنچه که علّامه سلجوقی پنداشته است – از توحید آغاز میشود و در حرکت تاریخیاش، افتوخیزهای زیادی را تجربه میکند . از این جهت، ایدهیی که اصل را بر توحید میگمارد تا شرک و ترجیح، در اسلام برتری مییابد. روی این بیان، در صورتیکه دلایلی دایر بر الهی بودن یا نبودن یک دین موجود نباشد، و یا با وجود دلایل نتوان یکی از طرفها را ترجیح داد، در آنصورت بایستی برحسب اصل عمل کرد و آن دین را الهی بهشمار آورد، مگر اینکه خلاف آن قاطعانه ثابت شود. این رویکرد، به سبب آنکه اصل را بر الهی بودن ادیان میگذارد، دایرۀ شمول ادیان الهی وسعت بیشتری مییابد و زمینه برای تعاطی افکار و تساهل عملی میان پیروان ادیان مختلف فراهمتر میشود.
با این وجود، اگر چنانکه فرض را بر الهی بودن چنان ادیانی بنهیم، بازهم دینهای پیشگفته، الهی باقی نماندهاند. برای توضیح بیشتر، بایستی میان الهی بودن یک دین و الهی ماندنِ آن تفکیک قایل شد. اسلام خلاف ادیان دیگر، افزون بر آنکه دارای منشای الهی است و آورندۀ آن یکی از پیامبران خداوند بهشمار میرود، الهی باقی مانده است و مصادر اولیۀ اسلام از دستبرد مصون بودهاند. این مدعا هم با قرآن و هم با شواهد بسیار تاریخی پشتوانی میشود. نسخههایی از قرآنکریم که اخیراً در برخی نقاط جهان بهدست آمدهاند، با نسخههای امروزی آن تطبیق میکند و این واقعیّت، وثاقت تاریخی و اِسنادی قرآن را بیش از پیش قطعیّت میبخشد؛ این در حالیست که مصادر اصلی هیچ یک از ادیان پیشااسلامی از تحریف و تغییر در امان نبودهاند و افزون آنکه شواهد تاریخی غیرقابل انکاری نیز بر این واقعیّت دلالت دارند و پیروان آن دینها نیز اعم از: مسیحیّت، یهودیّت، زرتشتی، هندویی، بودایی و… نیز چنین ادعایی ندارند. اینجاست که ضرورت به تجدید نبوّات و آمدن پیامبران بعدی فراهم آمده و سرانجام اسلام به عنوان دین خاتم به ظهور میرسد تا بر سلسلۀ نبوات عامه مُهر خاتمیّت بنهد.
منابع
۱) قرآن کریم
۲) إبن عطیه، أبومحمدعبدالحقبن غالب بن عبدالرحمنبن عطیۀ الأندلسی(۱۴۲۲ ه)، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق: عبدالسلام عبدالشافی محمد، ج۳، (درالکتب العلمیۀ- بیروت)
۳) ابن کثیر، أبوالفداء إسماعیلبن عمر: ۱۴۲۰هـ-۱۹۹۹م، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: سامی بن محمد سلامۀ، ج ۲، الطبعۀ الثانیۀ (دار طیبۀ للنشر والتوزیع).
۴) أحمد، د. الشفیع الماحی: ۱۴۲۲هـ-۲۰۰۱م، زرادشت والزرادشتیۀ، (حولیات الآداب والعلوم الاجتماعیۀ)
۵) پترسون، مایکل و دیگران. ۱۳۸۹ هـ ش: عقل و اعتقاد دینی. ترجمه: ابراهیم سلطانی و آرش نراقی، چاپ هفتم. تهران: طرح نو
۶) تالیافرّو، چارلز. (۱۱۳۸۲ هـ ش): فلسفۀ دین در قرن بیستم. چاپ اول. ترجمه انشاءالله رحمتی. تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی
۷) توفیقی، حسین: بت، آشنایی با ادیان بزرگ، (ایران: ناشر چاپی: مرکز جهانی علوم اسلامی و ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانهیی قائمیه اصفهان)
۸) جهنی، حمّاد ، ۱۴۲۰ ق، الموسوعۀ المیسّره فی الأدیان والمذاهب والأحراب المعاصرۀ، ج۲، الطبعۀ الرابعۀ( دارالندوۀ العالمیه للطباعۀ والنشر والتوزیع)
۹) حلمی، مصطفی: ۱۴۱۱ هـ-۱۹۹۰م، الإسلام والأدیان، الطبعۀ الأولی (اسکندریه- دارالدعوۀ للطبع والنشر والتوزیع)
۱۰) سلجوقی، صلاحالدین: ۱۳۸۷هـ، تجلی خدا در آفاق و انفس، چاپ سوم ( ایران: تهران- محمد ابراهیم شریعتی افغانستانی)
۱۱) شهرستانی. أبیالفتح محمدبن عبدالکریم: ۱۴۱۴-۱۹۹۳م، الملل والنحل، تحقیق: أمیرعلی مهنا و علی حَسَن فاغور، ج۱، الطبعۀ الثالثۀ (لبنان: بیروت- دارالمعرفه)
۱۲) العقل، ناصربن عبدالله القفاری و ناصربن عبدالکریم، ۱۴۱۳ هـ-۱۹۹۲م، الموجز فی الأدیان والمذاهب المعاصرۀ، الطبعۀ الأولی (ریاض- دارالصمیم للنشر والتوزیع)
۱۳) کاظمی، رضاشاه، بت: زمینه مشترک بین اسلام و آیین بودا، مترجم: م. یاری،
۱۴) مالک، مالکبن انس، الموطأ، ج۱، حدیث رقم۷۵۶
۱۵) مناهج جامعۀ المدینۀ العالمیۀ: بت، الأدیان و المذاهب، ج۱، (ریاض: جامعۀ المدینۀ العالمیۀ)
۱۶) هیوم، رابرت ا، ۱۳۸۶هـش، ادیان زنده جهان، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، چاپ شانزدهم، (تهران: نشر علم(
۱۷) Collection of Authors: Encylopaedia Britannica, Article: Religion
۱۸) Michael Peterson and others: Reason and Religious Belief, New York Oxford University Press, 1991
Comments are closed.