احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عزیز آریانفر - ۱۴ دلو ۱۳۹۷
چنین بر میآید که ارگ هنوز هم در خواب عمیقی فرو رفته باشد.
گمان میرود که شاید امریکا از سر ناگزیری و درماندهگی، ناچار با پاکستان بر سر تقسیم حوزههای نفوذ در افغانستان به توافق نهایی دست یافته باشد. معامله احتمالاً چنین میتواند باشد که پاکستان به امریکا اجازه میدهد تا در افغانستان پایگاههای خود را داشته باشد؛ اما تنها در شمال و مناطق غربی. در عوض، عجالتاً امریکا کنترل ولایات پشتوننشین منهای هلمند و قندهار را تا کنرها به پاکستان میسپارد. در کابل هم بخش بزرگی از قدرت به طالبان سپرده میشود. در این حال، رییس دولت آینده را امریکا از جمع دست نشاندهگان خود با توافق پاکستان بر خواهد گزید. اما این بار چهرۀ جوانی را خواهند آورد که هم گوش به فرمان امریکا و هم مورد تایید طالبان و پاکستان باشد. ار چند طالبان و پاکستان پافشاری دارند که در رأس نفر خودشان باشد.
اما پاکستان تنها با یک کارت بازی نمیکند. اسلامآباد همین گونه با مسکو نیز بر سر تقسیم گسترههای نفوذ در افغانسان در گفتوگو است. در این حال، باز هم تاکید بر سر سپردن کنترل مناطق پشتوننشین یعنی جنوب هندوکش به دست پاکستان است. باز هم در کابل باید یک دولت ایتلافی تشکیل شود. در واقع سخن بر سر تشکیل نوعی کنفدراسیون است. استدلال چنین است که امریکاییها بیگانه اند و از آن سوی اقیانوسها آمدهاند و ناگزیر روزی خواهند رفت. اما روسیه و پاکستان جایی رفتنی نیستند و باید مناطق زیر نفوذ خود را در افغانستان دادگرانه تقسیم کنند. روشن است، هیچکدام در مواضع خود صداقت ندارند. ظاهراً مسکو چارهیی جز از سر کشیدن این جام زهر ندارد. سپردن کنترل مناطق پشتوننشین افغانستان به پاکستان، کابوسی است که همواره خواب آرام مسکو را برهم میزند. از همین رو، مسکو میکوشد، تا جای امکان از این کار جلوگیری کند، در اوضاع و احوال کنونی، چارۀ دیگر جز کوتاه آمدن در برابر پاکستان ندارد.
سیاستمداران زیرک و زرنگ پاکستانی عین موضعگیری را در مواجهه با ایرانیان نیز دارند. ایرانیها گسترۀ پیشین دولت صفوی یعنی سیستان و زابلستان را حیات خلوت خود میپندارند. از این رو، پاکستانیها میپذیرند که گسترهیی از قندهار تا هرات، به شمول هزارستان حوزۀ نفوذ ایران است؛ اما در برابر از ایران میخواهند تا گسترهیی از قندهار تا کنرها را گسترۀ زیر نفوذ پاکستان بشناسد.
اگر نیک بنگریم، گسترۀ افغانستان در عمل به شرایط دورۀ پس از فروماشی امپراتوری تیموری بر میگردد. شمال در آن هنگام اسماً زیر نفود خان نشینهای آسیای میانه، کابلستان زیر نفوذ هند بابری و غرب و جنوب غرب زیر نفوذ ایران صفوی بود.
در این حال، استراتژی پاکستان در گام نخست اعمال کنترل بر ولایات جنوبی و شرقی را به وسیلۀ طالبان، حزب اسلامی، داعش، گروه پیر گیلانی و دیگر گروههای دست نشانده، مد نظر دارد. برای روسها نیز گسترۀ شمال همچون گسترۀ بوفر برای تأمین امنیت آسیای میانه اهمیت دارد. ایران نیز راهی جز از پهن ساختن گسترۀ نفوذ خود در ولایات غربی برای دفاع در برابر وهابیسم و اخوانیسم و نفوذ اعراب و پاکستان ندارد.
در این حال، سیاستمداران ما در ارگ بر بسترهای پر قو غنوده و هر باری که هم بیدار میشوند، با سر دادن شعارهای کودکانه و هنگامهسازی چنان معرکه بر پا میدارند که گویی امر بر فلک و ناز بر ستاره میکنند.
سخن کوتاه، وضعیت فوقالعاده خطرناک و انفجارآمیز شده است. وقت آن رسیده که ارگ برای نجات کشور گامهای استوار و قاطعانه بردارد.
نخستین گام در این راستا برگزاری یک لویه جرگه اضطراری است که در آن باید از شورای امنیت سازمان ملل، ناتو و شانگهای و سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی خواسته شود تا کشور ما را به عنوان یک کشور بیطرف شناخته و این وضعیت را تضمین کنند.
در ضمن باید قانون اساسی کنونی ملغا اعلام و ساختار نظام اصلاح شود و بیدرنگ کمیسیونی برای تسوید قانون جدید گماشته شود. باید به وضعیت انحصارگرایانه غیرعادلانه کنونی پایان داده شود. باید کشور به چند زون تقسیم و در همه ولایات انتخابات ارگانهای محلی قدرت صورت بگیرد و امنیت بومی شود.
انتخابات قلابی ریاستجمهوری و پارلمانی دردی را در اوضاع دوا نمیکند. داد و فریاد کردن و سر دادن شعارهای کودکانه و هنگامهسازی هم سودی ندارد.
اگر این اقدامات صورت نگیرد، بخشهایی از خاک ما عملاً به دست پاکستان خواهد افتاد و دیگر پشیمانی سودی نخواهد داشت.
طالبان نوکران زر خرید پاکستان اند. سپردن کنترل ولایات جنوبی و مشرقی (بگذار منهای جلالآباد)، و سپردن نیمی از قدرت در کابل به طالبان طبق سناریوی واشنگتن ضایعه جبران ناپذیری است.
در صورت بیطرفی، میتوان به حمایتهای روسیه و ایران و هند برای خنثا ساختن توطیههای پاکستان حساب کرد.
دو راه بیش نمانده است: یکی این که ارگ تن به معامله امریکا و پاکستان بدهد و این این یک معاهده دیورند دیگر است. در این صورت کنترل شماری از ولایت به طالبان و در واقع پاکستان سپرده خواهد شد و بخش بزرگی از قدرت در کابل به طالبان سپرده خواهد شد.
راه دیگر این است که با برگزاری لویه جرگه اضطراری، کشور بیطرف اعلام گردد و ارگنشینان دست از انحصارگرایی برداشته، زمینه را برای مشارکت دادگرانۀ همه لایههای جامعه در مدیریت کشور فراهم بسازند. در این صورت مردم از دل و جان به دفاع از دولت خواهند برخاست.
شاید اشرف غنی احمدزی بکوشد، با نزدیک شدن به هند و ایران؛ تا جایی از فشار امریکا و پاکستان بکاهد. زیرا دهلی و تهران نظر مساعدی به معاملۀ امریکا و پاکستان مبنی بر آوردن طالبان ندارند. بی چون و چرا دهلی خواهد کوشید از نفوذ بیش از حد پاکستان در افغانستان جلوگیری کند؛ اما به تنهایی کار از دستش بر نمیآید. از همین رو، میکوشد مواضع خود را با تهران هماهنگ گرداند.
دیپلماسی ایران هم به گونهیی است که جداگانه با مسکو، دهلی و اسلامآباد بر سر افغانستان گفتوگو میکند تا بتواند منافع خود را حفظ کند. روشن است تا مسایل بنیادی کشور مانند مشی سیاست خارجی و اصلاح ساختار نظام حل نشود، بحران به گونۀ بنیادی حل نخواهد شد و تنها به روی آتش فروزان خاکستر پاشیده خواهد شد.
Comments are closed.