احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:مهندس توریالی غیاثی - ۲۷ دلو ۱۳۹۷
قوای اتحاد شوروی از کشور رانده شده است، شتابزدهگی در میان سران گروهها در «پیشاور» و«قم» آغاز میشود. هر کدام عمر رژیم کمونیستی کابل را از روی احساسات، سادهاندیشانه پیشبینی میکنند. یکی سه روز تا یک هفته، دیگری دو هفته یا یکماه و آن یکی دیگر تا سه ماه، داکتر نجیب رییس حکومت کابل را مهلت حیات و بقا میدهند. چون اطلاعات و ارزیابیشان از توانایی رژیم و جبهات خودشان غیرواقعی و تهی از هر نوع بینش عمیق سیاسی و نظامی بود، لذا انتظار معجزه را داشتند. ولی مردی از تبار آرش و از سلاله حمزه، از درهها و کوه پایههای هندوکش اندیشمندانه فریاد برکشید که نه! «روس ها مجاهدین را غافلگیر کردند ما حداقل به سه سال دیگر نیاز داشتیم تا رژیم را از پا در آوریم و روسها واقعاً مجاهدین را با این خروج ناگهانیشان در وضعیت نامساعدی قرار دادند مجاهدین نیروهای آماده برای ادارۀ شهرها ندارند و خود را نساخته اند، ما وارد مرحلۀ جدیدی شدهایم که تمام مجاهدین کشور آمادهگی ورود به این مرحله را ندارند. شیوههای جنگ باید تغییر بخورد. {مراد از مرحلۀ جدید مسوولیتپذیری و نظام و دولتسازی است} مجاهدین نیاز به تعلیم و تربیه دارند تا اوضاع و شرایط جدید به آنان تفهیم گردد. وظایف و مسوولیتهای خود را که با توجه به تصرف مناطق وسیع، شهرهای ولایات و ولسوالیها و اماکن دولتی و عام منفعه، تغییر میکند، درک کنند و آن را بشناسند*».
چنانچه گواه بودیم که عمر رژیم نجیب به طول انجامید. سرکوب کودتای تنی- گلبدین، ناکامی مجاهدین، عربها و پاکستانیها در جنگ جلالآباد به رژیم کابل ثبات بخشید و روحیه افراد آن را بالا برد، داکتر نجیب کمربند امنیتی شهرهای مهم کابل، هرات، قندهار، مزار شریف و جلالآباد را گسترش داد و مجاهدین را در چند حلقه امنیتی به عقب کشید، مشی مصالحه ملی نجیب، شمار از فرماندهان و سران گروههای جهادی را که به اثر ناکامی جنگ جلالآباد مأیوس شده بودند اغوا کرد و تمکین سیاسی و نظامی را از آنان ربود.
بینان سیوان بیباکانه و بیتوجه به مبارزات چندین سالۀ ملت افغانستان و پیام این مبارزه در صدد ابقای رژیم نجیب و نوعی ایتلاف مجاهدین با او بود. در واقع این کار شیوه «بینان سیوان» شک و تردیدهای فراوانی را میان مجاهدین داخل کشور، پدید آورد. بویژه رهبری شورای نظار سابق شهید مسعود، در این طرح افق روشن و صداقت لازم را نمیدید و آیندۀ آن را به نفع رژیم کمونیستی و سرکوبی نهضت مقاومت مردم، استهزاء و تشهیر انقلاب اسلامی افغانستان تلقی میکرد. مشی مصالحه ملی داکتر نجیبالله آنقدر پیش رفته بود که حتا کشورهای همسایه و حامی مجاهدین را به خود باورمند ساخته بود. تا حدی که به گروههای تحت فرمان و مستقر در کشورهای خویش دستور داده بودند تا در چارچوب مشی مصالحه ملی در ساختن یک حکومت ایتلافی با داکتر نجیب شریک شوند. که در پی آن مذاکرات مستقیم بین نمایندهگان رژیم نجیب با نمایندهگان بعضی از گروههای جهادی در دمشق تحت نظر ایران و در بغداد تحت نظر پاکستان آغاز گردید.
در عین حال، در اواخر سال ۱۳۷۰ که حکومت داکتر نجیب در پی تلاشها و فعالیتهای سیاسی اطلاعاتی شورای نظار و پیوستن سازمانیافته و روز افزون نیروهای نظامی، سیاسی و استخباراتی رژیم، وادار به تسلیمدهی قدرت و حکومت به مجاهدین میشود در این بحبوحه در نخستین روزهای سال ۱۳۷۱ شورای نظار تحت ریاست احمدشاه مسعود طرحی را مبنی بر ایجاد حکومت عبوری ۱۸ ماهه به ریاست حضرت صبغتالله مجددی، از طریق استاد ربانی رهبر جمعیت اسلامی به شورای قیادی مجاهدین مستقر در پشاور، تقدیم نمود. این حکومت وظیفه داشت تا قدرت را به صورت مسالمتآمیز از حکومت داکتر نجیب تحویل بگیرد، حافظ ثبات و امنیت باشد، جلو سرازیر شدن بیرویۀ نیروهای مسلح مجاهدین را به شهر کابل بگیرد، و از همه مهمتر انتخابات ریاستجمهوری را برگزاری کند.
اما این طرح از سوی isi سبوتاژ گردید و به جای آن طرح پوشالی، مغرضانه و منازعه برانگیز خود مبنی بر ایجاد دولت مماثل دوماهه تحت ریاست صبغتالله مجددی و حکومت ۴ ماهه عبوری/ موقت به ریاست استاد ربانی، را بالای شورای قیادی که متشکل از سران تنظیمهای جهادی بود بقبولاندند که در واقع منشأ بیثباتی سیاسی و اختلافات در ساخت قدرت سیاسی و روند دولتسازی در کشور گردید.
در پی آن دولتهای همسایه سیاست خصمانهیی در پیش گرفتند و هر کدام مأمورین و وابستگان خویش را یکبار دیگر مورد نوازش و تفقد قرار داده سلاحهایشان را پر از باروت و کیسههایشان را پر از پول، نمودند – چنانچه مصداق عینی آن را امروزه نیز مشاهده میکنیم – تا کابل زیبای وطن را بسوزانند آنچنانی که «جنرال اختر» گفته بود چنان هیزمی فراهم ساختند و از آن آتشی در آشیان من و تو افروختند که کماکان تا هنوز به خاموشی نگراییده است.
چونکه این بار لباس تجاوزگر، لباس اسلام همرنگ لباس خودش و پایگاهش مسجد، بود. مردم همیشه فکر میکردند که لباس تجاوز سرخ است و پایگاهش کرملین و کلیسا است. اما کمی دیرتر پی بردند، که نه!؟ لباس تجاوز میتواند به رنگ سبز، سیاه، سفید هم باشد و پایگاهش هم مدرسه. و این تعادل خود آگاهی دینی و خود آگاهی ملی میان مردمان آگاه این مرز و بوم، اندیشه مقاومت ملی را، پدید آورد که منجر به ایجاد جبهه مقاومت ملی برای دفاع از افغانستان، گردید.
بیگمان باید گفت که جنگها در افغانستان ظاهراً در شعاع اختلافات گروهی شکل گرفت و اصل کار اهداف و منافع نامشروع و پشت پردۀ همسایههای مداخله گر – مانند امروز – بود، که بعدها به تجاوز آشکار و بیشرمانه همسایۀ جنوب شرقی ما به کشور انجامید.
خلاصه مرحله آستانۀ پیروزی به لحاظ سیاسی دشوار گذارترین مرحله بود که انقلاب اسلامی به اثر جنگهای تحمیلیی سازمان یافته رنگ و بوی جنگ داخلی را به خود گرفته بود نتوانست به سلامت و با صلابت از آن عبور کند انقلاب و به وادی دولتسازی ماوا گزیند.
گویی سرنوشت کشوری بهنام افغانستان از بدو تأسیس در دایرهالمعارف الهی مصداق این بیت حضرت حافظ رقم خورده است:
جام می و خون دل هریک به کسی دادند
در دایـرۀ قسمت اوضــاع چنین باشــد
Comments are closed.