کاریکاتور هنر است یا نه؟

گزارشگر:صـالح تسبیحی - ۲۷ حوت ۱۳۹۷

mandegarکاریکاتور چیست؟ از کجا آمده؟ کاربرد آن چیست و کجاست و برای چیست؟ آیا تغییر خواهد کرد؟ تا کی هست و نیش می‌زند و می‌خنداند؟ به چه چیز وابسته است و از چه مستقل است؟ چطور باید کاریکاتور را نمایش داد؟
این‌ها و سوال‌های متعددِ دیگر پرسس‌هایی هستند که یک نفر محقق خیلی بهتر می‌تواند پاسخ‌شان را پیـدا کند. اما ما کمی فکر می‌کنیم و می‌گذریم. برای آن‌که بدانیم قضیه از چه قرار است؛ یک راه، بسط دادنِ تاریخی ماجراست. به شأن نزولش، به دلیل آمدنش به عرصۀ بشری. و این‌که بدانیم اصلاً در پاسخ به کدام سوال و برای برآوردن کدام نیاز به وجود آمده است.

۱
کاریکاتور چیست و از کجا آمده؟… قضیۀ کاریکاتور منطق لاینحلِ مرغ و تخم مرغ نیست. و روشن و واضح است و نو و جدید است. و در کتاب‌های تاریخ خودش، نوشته شده که اول چه بوده و چه نبوده. کارتون کشیدن و کاریکاتور (که اصطلاحِ دومی عموماً برای مضحک جلوه دادنِ چهره استعمال می‌شده) در بستر تحولات اجتماعی پس از رنسانس و در غالب زبان‌های گوناگون ادبیات عصر روشن‌گری به وجود آمده. «انوره دومیه» و دیگران که کمابیش نقاط آغازین جریان (اقلاً به لحاظ تاریخ هنری) هستند، در وهلۀ اول دنبال خـلق اثر و نشان دادن در گالری نبوده‌اند. کارتون کشیدن نیشی بوده که نمی‌شده با کلمه زد. با تصویر می‌زدند و می‌زنند. کاریکاتور یعنی کشیدن چهرۀ فرد به شکلی متغیر شده (دفرمه) که آن آدم خنده‌دار جلوه کند. یعنی شما بخندی. یا با اغراق‌های مفهومی بفهمی طرف مثلاً دروغ‌گوست (چون بینی‌اش مثل پینوکیو دراز شده). نمونۀ جالب توجه این نوع از کاریکاتور را می‌شود نزد «دیوید لوین» سراغ گرفت. در مقابل، اعمال تکنیکی کاریکاتوریست‌هایی که بیشتر به ظریف‌کاری می‌ماند تا عمل هنری، و تنها به تغییر شکل‌های مبتنی بر جمجمۀ سوژه بسنده می‌کند. «لوین» با اشاره‌هایی ریز و ظریف، خلق‌وخو یا شأنیت شخص را به نمایش می‌گذارد. از ایرانی‌ها هم هنوز کاریکاتورهای «بزرگمهر حسین‌پور» (به خصوص آن‌ها که از «گاندی» کشیده بود) واجد این حالت هستند.

۲
کاربرد و دیگر قضایا، مطبوعات و دیگر هیچ. تا دوران «گورمه لن» و دیگران، کاریکاتور تاریخ پیش‌رونده‌یی ندارد. ابزاری است مطبوعاتی که هنوز و همیشه بنا بر جریاناتِ روز پیش رفته است. آنچه امروز«کارتون ادیتوریال» می‌نامیم، تا سه دهه پیش تقریباً همه کاریکاتور بوده، نه شاخه‌یی از آن. درست است که کاریکاتوریست از جنبۀ تکنیکی طراحی و نقاشی استفاده می‌کند، اما نمکِ طنزی کمابیش همه‌فهم، آن را در همین جایگاه نگه می‌دارد و نمی‌گذارد به حیطۀ پُرطمطراق «هنرهای تجسمی» وارد شود. این محدود کردن را من و شما معین نمی‌کنیم، بی‌مهری معمولاً از جانب منتقدان هنری، نقاش‌ها، طراح‌ها و مخاطبانِ پول‌دار و بی‌پول حراجی‌ها اعمال می‌شود. بی‌توجهی تعمدی به کاریکاتور و به رسمیت نشناختن آن به عنوان هنری در هنرهای دیگر، البته مشخصاً به ماهیت تاریخیِ آن بازمی‌گردد.
کاریکاتور عملی است تکنیکی هنری که جایگاه مشخصی در مطبوعات دارد. اما کاریکاتوری که صرفاً در صفحاتِ روزنامه‌ها متوقف و فراموش نمی‌شود، از کجا شروع شد؟… در دوران جنگ سرد و توفان طولانی سوسیالیسم جهانی که با خود جهانی رنگارنگ از اندیشه‌ها و هنـرها پدید آورد، مطبوعات روشن‌فکری بنا به خواست اندیشه‌یی که تبلیغ می‌کردند، تمام زیرشاخه‌های خود را تحت‌الشعاع این جهش‌ها درآوردند. در نتیجه همچنان که در مقابل طنز هجوآمیز سرمایه‌داری سنتی، طنز متعهد خالی از هجو بروز کرد، همچنان که ادبیات پیرزن‌پسند و لحن فاخر رمانتیسیستی رو به زوال رفت و جا داد به ادبیاتی صریح و خلاق و پرهیزکننده از شکوه و شادی؛ در مطبوعات نیز ستون‌های کاریکاتور توسط روشن‌فکرانی پُر شدند که هنرِ خود را در لوده‌گی و تشبیه شاه و شازده به کور و کچل تباه نمی‌کردند. آن‌ها همچون یک نقاش، به خط ارزشی قائم به ذات می‌دادند. رنگ دیگر فقط به کمک چاپ نمی‌آمد. عنصری بصری و حاوی معنا بود. چنان که در نقاشی هست و به کاریکاتور هم وارد شد. آن‌ها نتیجۀ کار خود را با سینمای «مهر هفتم» برگمان مقایسه می‌کردند. آثار خود را در مطبوعات نه به عنوان عنصری کمکی، که به عنوان تصویری مستقل، میخکوب‌کننده و تکان‌دهنده ارایه دادند. از قدیمی‌ترها همان «گورمه لن» و از جدیدترها «براد هلند» و در مطبوعات ایرانی «اردشیر محصص» به عنوان پایه‌گذار و بعد «داوود شهیدی» و دیگران را می‌شود نام برد. این آثار با عنایت به «مضحک قلمی» معروف، بدون آن‌که بکوشند «پیام‌دهی» را که در ذات کاریکاتور نهفته است از بین ببرند، تصاویری شدند فراتر از همۀ این بحث‌ها. کاریکاتور نمایشگاهی در همین نقطه شکل می‌گیرد. در همین سبک کاری پا می‌گیرد و بالا می‌رود. که اگر تکنولوژی به جایی برسد که تو ایده‌ات را بدهی برای تو به کارتون تبدیلش کند، طراح حذف شود. (این «تو» را حزب صاحب روزنامه بگیر. پدرخواندۀ یک نشریۀ بازاری بگیر. و دولتی بگیر که دارد مطبوعه بیرون می‌دهد و بد یا خوب می‌خواهد خودش را تبلیغ کند.) این نقطه‌یی روشن در تاریخ کاریکاتور است که بنا را بر مؤلف اثر می‌گذارد. نقطه‌یی آزاد از کار سفارشی. و آن آدمی که این طرح را کشیده؛ اندیشه‌اش، شعورش و برخورد بصری‌اش مهم است و مورد احترام است. او دستگاه تکنیکی روزنامه نیست. او روشن‌فکری است آزاد که جای رسم معمول، کلمه را ابزار ابراز نظر نکرده است. تصویر است که چکیدۀ اندیشۀ اوست. اندیشه‌یی ناب و شخصی که در برخورد با آن، اثر بی‌امضا را می‌شناسی. و این در مقابل کارتون‌بازی لوسِ تکنیکی قرار می‌گیرد که «هرکه بلدتر بهتر!». آثار کاریکاتور هنری بعد از آن‌که پیام‌رسانی کردند و تاریخ مصرف اولیۀشان تمام شد، تازه فضاسازی و تکنیک‌شان نموده می‌شود و تو نمی‌توانی کاغذ واجد طرح‌هایی این‌چنینی را به‌راحتی آن‌چنانی‌ها مچاله کنی و بیندازی دور. نباید فراموش کنیم که همۀ این کارها پیش از آن‌که در نمایشگاه به نمایش درآیند، به دامان مادر کاغذی خود (نشریه) فروغلتیده و به طبع می‌رسیدند.

۳
نمایش دادن کاریکاتور. بنا بر این‌ها، نمایش دادن کاریکاتور به شکلی که مطبوعات را دور بزند و قاب شود و به دیوار آویخته شود، تنها دربارۀ آثاری مجاز بوده است که حداقل وابسته‌گی را به تکنیک، سوژه‌یابی یا اجرا از جنبۀ هنری داشته باشند. پس نمایش دادن کاریکاتورهای «مضحک قلمی» صرف با مضامین سرراست و همه‌فهم، با رنگ‌بندی‌های «چاپی» در نمایشگاه بی‌مورد است.

۴
جست‌وجوی اول. همۀ این‌ها را گفتم تا به این‌جا برسم که اصلاً کاریکاتور نمایشگاهی مستقل از مطبوعات چیست؟ آیا کاری من‌درآوردی نیست که با برگزار کردن افتتاحیه و قاب و دعوت‌نامه، تمایل حقیرانه‌یی را ارضا می‌کند که از نقاشی یا عکاسی که هیچ، از خلق کاریکاتور هنری (که بحثش رفت) نیز عاجز است. شاید مسأله به نمایشگاه‌ها یا مسابقه‌های کاریکاتور در سطح بین‌المللی مربوط بشود.

۵
جست‌وجوی دوم. بحثی داغ کاریکاتور عالم خودش را دارد. مسابقات آن از نظر «هنرهای تجسمی» عموماً بی‌اعتبارند چرا که برگزارکننده‌گان آن‌ها یا شهرداری‌ها و نهادهای دولتی هستند یا روزنامه‌ها. یا «ان جی او»هایِ متمول (که راه دیگری برای اثبات هنردوست بودن‌شان نیافته‌اند). یا مؤسسات خصوصی متفرقه که می‌خواهند بدون دردسرهای برخورد با هنرمندهای مدرسی، دستی بر آتش داشته باشند و در دلی جا کنند. بنا بر همین اصل هم است که جوایز نمایشگاه کاریکاتور بعضی اوقات از سینما هم گران‌قیمت‌تر از آب درمی‌آید. و گاه کتاب‌های‌شان با تیراژ و کیفیت بالا چاپ می‌شود. تو خود کلاه قاضی کن؛ نمایشگاهی که عنوان هنر داشته باشد، کمی هم بار روشن‌فکری به دوش بکشد (به‌خاطر خاطرۀ جمعی مشترک بین مطبوعات و کاریکاتور) و یک مثلاً وزیر را هم جذب کند، آیا می‌تواند نمایشگاه معتبری باشد؟… از این‌ها که بگذریم، آدم‌هایی در جاهای مختلفِ دنیا هستند و در مملکتِ ایران هم کم نیستند که با شرکتِ دایم در این نمایشگاه‌ها راهی برای پول درآوردن پیدا کرده اند و مفتخر هم هستند که «حرفه‌یی» نام دارند. به گمان من، کاریکاتوریستِ حرفه‌یی یعنی کسی که کارش در مطبوعات چاپ شود و مخاطب او را لابه‌لای ستون‌های حقوق و اقتصاد و حوادث به جا بیاورد. کاریکاتوریست حرفه‌یی کسی است که از راه کاریکاتور مطبوعاتی پول دربیاورد.

۶
آب سردی بریزیم. این حرف‌ها بیشتر ارایۀ سوال اند و باز کردن و باز گذاشتن مسأله. و وقتی نوشته را بازخوانی کردم، آن را گرفتار در مباحث شُل و ولِ تاریخ هنری و مرزبندی‌های آن‌چنانی دیدم. اما جای مباحثه باز است و امید به چرخش قلمِ اهل فن دارم.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.