گزارشگر:خواجه بشیراحمد انصاری ۲۸ حوت ۱۳۹۷
در هیاهوی تحریم و تحلیل نوروز، از برخی دوستان خواستم تا مهمترین پرسشهایِ مربوط به این جشن را از لابهلای ادبیاتی که نوروز را «حـرام» میشمارد، بیروننویس کنند که در اینجا به آنها پرداخته شده است و امیـدوارم مطبوعاتِ کشور و رسانههای اجتماعی در زمینۀ نشر آن توجه فرمایند.
***
سوال ۱: آیا نوروز ریشـۀ دینی دارد؟
انصاری: نوروز را خیلی ادیان و مذاهب به خود نسبت میدهند ولی این جشن مربوط به هیچ دین و مذهبى نیست. با آنکه زردشتىها آن را از خود مىپندارند ولى آثار تاریخی بینالنهرین و مصر و جاهایِ دیگر شهادت میدهند که این جشن قرنها پیش از زردشت وجود داشته است. با آنکه پاپهاى مسیحى از سال ۳۱۳ میلادى تا سال ۱۶۲۲ به مدت بیش از ۱۳ قرن این روز را تجلیل نمودند و مسیحىهاى مصر تا همین حالا نوروز را به نام جشن «شم النسیم» برگزار مینمایند اما نوروز ارتباط خاصى با آیین مسیحیت هم ندارد. مسلمانان نیز روایتهایی در جهت تقدیس نوروز بافتهاند، غافل از اینکه نوروز فراتر از تاریخ و مذهب است و ریشههاى آن در ژرفناى تاریخ و فراتاریخِ منطقه فرو رفته است.
نوروز با آنکه امروز در تمامی نقاط دنیا و از سوی فرهنگها و تمدنهای گوناگونی از جاپان و چین و هند گرفته تا پرتگال و امریکای شمالی و لاتین به بهانهها و زیر نامهای گوناگونی تجلیل میشود، هیچ اصلِ دینی ندارد.
سوال ۲: کتاب زردشتیان در مورد نوروز چه میگوید؟
انصاری: در تمامى اویستا یکبار هم از نوروز نام برده نشده است.
سوال ۳: آیا در دو مصدر اساسی اسلام، قرآن و سنت یادی از نوروز شده است؟
انصاری: نه در قرآن و نه هم در سنت نامی از نوروز برده شده است. آنچه در تفسیر یکی ـ دو متن قرآن و سنت از نوروز یاد شده، نظر برخی دانشمندان است که مبنایش ظن و گمان بوده و نمیتواند اساسی برای تحریم و تحلیل قرار گیرد. در پهلوی آن، روایات صریحی هم در صدد بزرگداشت از آن نقل شده است که آنهم چندان معتبر نبوده و نمیشود حکم سنت و یا استحباب و تحریم را از آن استنباط نمود. خلاصۀ سخن اینکه در رابطه با پیوند نوروز به ادیان دیگر و سپس تحریم آن، نه متنی قطعیالثبوت و قطعیالدلاله در دست داریم و نه هم سندی معتبر و تاریخی.
سوال ۴: در میراث فقهی مسلمانان، آثار فراوانی موجود است که یا صراحتاً و یا عبارتاً و یا اشارتاً و یا کنایتاً مشعر حرمتِ نکوداشتِ نوروز است. به گونۀ مثال امام بیهقی از عبدالله بن عمرو بن العاص نقل میکند که هرکس در بلاد مجوسیان بزیید و در جشنهای نوروز و مهرگان آنان شرکت کند و خود را به ایشان شبیه سازد، در روز قیامت در شمار آنان حشر میشود.(نگا: شعب الایمان، جلد ۴ صفحه ۴۳) افزون بر این، ابنابیشیبه در مصنّف خود، روزهگرفتن در روز اولِ نوروز را مکروه دانسته و شارح آن روایت، به علت تشبیه با مجوس، روزۀ روز اول حمل را ناجایز گفته است.(مصنف ابنابیشیبه، جلد ۲ صفحه ۵۱۱) علاوه بر این، تعداد زیادی از فقها، روزه گرفتن روز نخست حمل را به علت همزمان بودن با نوروز، مکروه دانسته و ترک آن را اولی و الزم گفتهاند.(نگا: هدایه جلد ۱ صفحه ۱۶۵؛ ردالمحتار، جلد ۷ صفحه ۳۲۹؛ مراقی الفلاح صفحه ۲۴۰) با اینحساب، چگونه میتوان حکم حلّت و عدم حرمتِ چنین مناسبتی را صادر نمود؟
انصاری: صغرای این قیاس منطقی درست نمیباشد و نمیتوان از صغرایی نادرست، نتیجۀ درستی بهدست آورد. به این مفهوم که نوروز مربوط به زردشتیها و یا به گفتۀ فقهاء “مجوسی ها” نیست تا این حکم سنگین را بر آن تحمیل نمود. شبیهسازی هم دو شرط دارد؛ یکی اینکه عنصر دینی در آن دخیل باشد نه دنیوی، و دیگرش اینکه از روی نیتی معطوف بر دین صورت گیرد.
سوال ۵: برخی فقهای متأخرِ ما مانند ملا علی قاری و ابن عابدین و حاشیهنویسان فتاوای فقهی، نوروز را سنتی زردشتی خوانده، حتا دادن هدیه در این روز را مساوی به کفر دانستهاند. نظر شما در خصوصِ این فتوا چیست؟
انصاری: نخست اینکه ما از امامان بزرگ فقه سخنی در این رابطه نداریم. نزدیکترین روایت مربوط به نوروز همان حکایتی است که امام بخاری در ادب مفرد خویش روایت نموده که جد امام اعظم برای حضرت علی در روز نوروز فالوده تقدیم نمود و امام علی فرمود، هر روز ما نوروز و در روایتی پیروز باد! با آنکه این حکایت باری مثبت دارد ولی بازهم ما نمیتوانیم نوروز را رنگی اسلامی دهیم. دیگر اینکه ما چیزی در رابطه با نوروز از زبان امام ابوحنیفه و یا امام ابویوسف یا محمد بن حسن شیبانی یا سرخسی و امثال ایشان نداریم.
اما در عصر انحطاط، فقهای ما فتاوی را از همدیگر نقل مینمودند و یا به عبارت امروزی مسایل را cut و paste میکردند، و از همین لحاظ وقتی کتابهای مختلف فقهی را ورق میزنیم، همان عبارات و حتا همان مثالها را مییابیم که بار بار تکرار میشوند.
این نکته را نیز باید به یاد داشت که فقیه به کسی گفته میشود که قادر به استنباط احکام شرعی فرعی از منابع فقه اسلامی و ادلۀ تفصیلی آن باشد. اینکه آیا نوروز ریشهیی زردشتی داشته است و یا خیر، وظیفۀ فقیه نیست بلکه مسوولیت تاریخنویسان و انسانشناسان و باستانشناسان است. اگر متنی در قرآن و یا حدیث در رابطه با نوروز وجود میداشت، در آن وقت وظیفۀ فقیه و مجتهد بود تا در رابطه با آن نظر دهد. ما باید ساحۀ تخصص هر رشتهیی را احترام نماییم. همانطوری که برای درد معده و دندان نزد فقیه نمیرویم، در مسایل تاریخی هم باید حرفِ اول را مؤرخان گویند و در قضایای فقهی و ادله و براهین اجتهادی آن فقهاء. یکی از مشکلاتی که امروز مسلمانان با آن روبهرو اند، عدم هماهنگی میان فقه و فقها و رشتههای دیگر علوم انسانی بوده است. نوروز را حرام قرار دادن بر مبنای صغری و کبرای نادرستی صورت گرفته است، چون اساساً این یک مناسبت دینی نیست. حکایت میکنند پس از کودتای هفت ثور فرزند یکی از فقهای نامدار کشور را که عضو حزب دموکراتیک خلق بود، به آلمان شرقی میفرستادند تا تحصیلات خویش را در رشتۀ فلسفۀ مارکس تکمیل نماید. هنگام خداحافظی پدرش پرسیده بود: فرزندم! آیا در آنجا بخاری شریف و فقه هم خوانده میشود؟… آخر فقیه باید بداند که در دنیا چه میگذرد!
در اینجا یک نکتۀ خیلی مهم را باید فراموش نکرد و آن اینکه فقهای ما از چندین نوروز یاد نمودهاند، مانند نوروز عامه و نوروز خاصه و نوروز سلطان و نوروز دهقان و نوروز اعاجم و نوروز مجوس. اینهمه هیاهو امروز بر محور نوروز اخیر میچرخد، درحالی که نوروز ما را “نوروز دهقان” خوانند که بر مبنای تاریخ هجری استوار بوده است.
سوال ۶: در یکی از احادیثی که آن را ابوداود در سنن خویش روایت کرده آمده است؛ «زمانى که پیامبر (ص) وارد مدینه شد، دید که مردم دو روزى داشتند که در آن دو مناسبت به بازى مىپرداختند. پیامبر فرمودند: این چه روزهایى است. گفتند: ما در دوران جاهلیت در این دو روز به بازى و سرگرمى مىپرداختیم. پیامبر خدا در پاسخ فرمودند: خداوند دو روزِ بهترى را جاگزین آنها کرده است: عید قربان و عید فطر».
برخی شارحان این دو روز را نوروز و مهرگان تصور نمودهاند. نظر شما چیست؟
انصاری: هیچ سند تاریخییی در دست نداریم که ثابت سازد فرهنگ نوروزی در آن زمان تا مدینه رسیده بوده و تا این اندازه در میان ساکنانِ آن رواج داشته است. در آن زمان مکه و مدینه شهرهایی بودند که از سوی قبایل آزاد آن اداره میشدند و هیچ سند معتبر تاریخی وجود ندارد که گویا ایرانیها و یا زردشتیها تا آن حد در یثرب نفوذ داشته و توانسته باشند نوروز و مهرگان را به حیث دو عید عام در آن شهر رایج سازند، به فرض اینکه نوروز و مهرگان را مناسبتهایی زردشتی بدانیم. بزرگداشت از مناسبتی چون نوروز و مهرگان نیازمند سیطرۀ فرهنگی سنگینی در یک جامعه است که بر مبنای اسناد و شواهد تاریخی و متون دینی با جرأت تمام میتوان ادعا نمود که فرهنگ نوروزی در آن دوران فاقد سلطهیی به این سویه در شهرهای مکه و مدینه بود. به هر حال، خواننده میتواند برای دانستن ابعاد مختلف این حدیث به مبحث «نوروز در اسارت زمستان اندیشه» از همین نویسنده مراجعه کند.
گروهی شاید بگویند آیا ازین حدیث نمیتوان استنباط کرد که یگانه دو روزی را که مسلمانان اجازه دارند تجلیل کنند، عید اضحی و عید فطر است و فراتر از آن، تجلیل از هرگونه مناسک و مناسبتهای فرهنگی مردود است. برای آنها میخواهم عرض کنم که نوروز عید نیست و عید به مناسبتهایی اطلاق میگردد که سرشتی دینی داشته باشند. پیامبر اسلام پیش از بعثت خویش در جشن سوق عکاظ اشتراک نمود و پس از بعثت هم در مورد صحنههایی از آن که طبیعت دینی نداشت با دید مثبت میدید؛ همانطوری که در مقالۀ «نوروز و سوق عکاظ» آمده است. اگر مناسبتهای فرهنگی یک ملت را غیرمشروع اعلام کنیم، این به معنی کشتن هویت یک گروه اجتماعی است که اسلام آن را جایز نمیداند.
سوال ۷: شما حدیث ابوداود در رابطه با عید فطر و اضحی را بررسی نموده و نکات مهمی را برجسته ساختید که حرمت نوروز را منتفی میسازد. سوالی که مطرح میگردد: آیا این حدیث از طرق کتابهای دیگر و راویانی دیگر روایت نشده است؟
انصاری: اینجا چند نکته را باید در نظر داشت:
• علتی که این حدیث را انتخاب نمودم، بهخاطر آن بود که تقریباً همۀ کسانی که نوروز را تحریم مینمایند به همین حدیث ابوداود استناد میورزند.
• امام ابوداود این حدیث را در سیاق نوروز نه بلکه در زمینۀ اهمیت عیدها و آنهم در کتاب “الصلاه” باب “صلاه العیدین” سننِ خویش روایت نموده است. ما چیزی به نام باب نوروز در کتب ششگانۀ حدیث نداشته و پیامبر اکرم هیچگاه یادی از نوروز نکرده است.
• اگر همین حدیث از طریق صد راوی و در تمامی کتب حدیث هم آمده باشد، بازهم نمیتواند دلیلی بر حرمت نوروز بوده باشد؛ چون در متن حدیث نامی از نوروز برده نشده است. پرسشی که مطرح میشود: چه کسی و در چه زمانی و بر مبنای کدام دلیل این حدیث را به نوروز پیوند داده و دلیل ایشان چه بوده است؛ سوالی که هیچکس تا هنوز نتوانسته آن را پاسخ دهد.
• حرام آن است که شارع (خدا و پیامبر) به صورتِ حتمی و الزامی از مکلف بخواهد که از امری خودداری کند و دلیل آن قطعی باشد، طوری که احناف باور دارند. در تحریم غالباً از صیغههایی در متن استفاده میشود که لفظ آن دلالت بر تحریم دارد مانند ورود الفاظ “نهی” و “اجتناب” و”تحریم” و امثال آن.
بر مبنای دلایل فوق، این حدیث و احادیث مشابه به آن نمیتوانند بر حرمت نوروز دلالت نمایند.
سوال ۸: یک گروه از مدافعان تجلیل نوروز کسانی هستند که به نوروز صبغۀ مذهبی داده و مراسمی که در بلخ و زیارتگاههای مشخصی در شهرهای مختلف برگزار میشوند را همانند مراسم خاصی توام با دعا که جزو عبادات هست برگزار میکنند. تحلیلِ شما از این دیدگاه (حلیت تجلیل نوروز با صبغۀ مذهبی) چیست؟
انصاری: مردم عادت دارند در آغاز هر سالی آمال و آرزوهایشان را در جایی که برایشان ارزش معنوی داشته است، تحکیم بخشند و برای ایجاد تحولی در خویش تعهد نمایند. اگر چنین مکان مقدسی هم وجود نداشت، سمبولی برایش میآفرینند. من در اینجا در صدد توجیه این عملکرد نیستم.
یکی از عنعنات نوروزی رفتن به گورستانها است و این بدان خاطر است گه جای خالی مردهگان در مناسبتهای خوشی بیشتر احساس میشود. ادیان مختلفی در مسیر تاریخ چیزهایی بر نوروز افزودند که از آن جمله زردشتیها روز نوروز را نوروز مردهگان میگفتند که به گمان اغلب پیوند میان گورستان و نوروز ریشهیی زردشتی داشته است. از سوی دیگر، مردم عادت نمودهاند تا این جشن را در کنار “مزار”ِ یکی از شخصیتهای بزرگ دینی جشن گیرند و اگر مزاری هم نیافتند، آن را بیافرینند و برایش تاریخ خلق کنند. نوروز مناسبتی دینی نیست و از همین لحاظ نباید آن را به دین و زیارت بزرگان دین پیوند داد.
سوال ۹: شما گفتید که برگزاری جشن نوروز صبغۀ شرعی نداشته و از همینرو برگزاری آن اشکالی ندارد؛ ولی مخالفان ادعا دارند هر عملی که پیامبر اکرم و یارانش آن را انجام ندادهاند، انجام آن حرام میباشد. نظرتان در مورد این برداشت چیست؟
انصاری: ما در شریعت یک قاعده و فورمول داریم که میگوید “الأصل فی الأشیاء الاباحه” به این مفهوم که همه چیز در این دنیا حلال است جز آن چیزی که خدا و پیامبر آن را حرام قرار دادهاند. اگر بگوییم هر عملی که پیامبر و یاران او انجام ندادهاند حرام است، پس باید از خوردن برنج و کچالو و لوبیا و بامیه و امثال آن دست برداریم، چون پیامبر و یاران ایشان چنین چیزهایی را نخورده بودند. و یا اینکه از پوشیدن پیراهن و کلاه قرهقل و پکول و برگزاری شب خینه و روز استقلال و امثال آن اجتناب ورزیم، چون پیامبر و یاران ایشان چیزی را به این نام نمیشناختند.
برخی میگویند اینهمه منکراتی که در نوروزها انجام میگیرد، آیا کافی نیست که دروازۀ نوروز را ببندیم و بر این منکرات هم نقطۀ پایان بگذاریم. برای این گروه میخواهم بگویم اگر انجام منکرات در مناسبتهای اجتماعی راه را برای تحریم آن مناسبتها باز مینمود، پس باید محفلهای عروسی و شیرینیخوری را قبل از هر مناسبت دیگری تحریم مینمودند که نکردند. اینهمه اسراف و بچهبازی که در عروسیها دیده میشود، در هیچ نوروزی دیده نمیشود. نوروز حرام نیست ولی بچهبازی و اسراف و بدعتهای دینی حرام است.
اگر با این دید و منطق با قضایا برخورد نماییم، دیگر هیچ چیزی را در این جامعه حلال نخواهیم یافت، نه هوتلی، نه تلویزیونی، نه لودسپیکری، نه رادیویی، نه کمپیوتر و نه هم مناسبتهای مهم اجتماعی چون تعزیت و امثال آن.
سوال ۱۰: سالی را که ما در نوروز آغاز میکنیم، یادگار کدام دورۀ تاریخی است؟
انصاری: آنچه به نام «نوروز» در تقویمِ ما تجلیل میشود، پیش از آنکه میراث هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان و دیگران باشد، از یادگارهای خجستۀ شاهی خردمند و مسلمان یعنی ملکشاه سلجوقیاست؛ شاهی که وزیری چون خواجه نظامالملک داشت و نظامیههای او در بغداد و هرات و بلخ تا هنوز خاطرهها را نوازش میدهد؛ شاهی که دانشمندانی چون غزالی و خیام در سایۀ او زیستند و شهکارهای بدیعِ خویش را آفریدند. ملکشاه سلجوقی و وزیر وارستۀ او خواجه نظامالملک چون میدیدند که تقویم دولتِ ایشان مبنایی علمی ندارد، گروهی از دانشمندان چون خیام و دیگر دانشمندان فلک دوران خویش را فرا خواندند و از آنها خواستند تا نوروز را بر بنیادی صحیح، علمی و ثابت قرار دهند. آن گروه تقویم ملکشاهی را پیشنهاد نمودند که مبدای آن، هجرت پیامبر اسلام به مدینه بوده و نوروز آن متطابق با اولِ برج حمل میباشد که آن را اعتـدالِ بهاری و یا به گفتۀ سعدی «بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار» خوانند، و آن تقویم از روز جمعه نهم رمضان سال ۴۷۱ هجری تا امروز ادامه داشته است.
این تقویم هم در ایران و هم در افغانستان رواج داشته است، با فرقِ اینکه ایرانیها در سال ۱۳۰۴هجری شمسی نام ماههای ساسانی را قانونی ساختند؛ ماههایی که دارای مفاهیم سنگین زردشتی بودهاند. ولی در افغانستان تقویم را بر اساس برجها قرار دادند؛ برجهایی که از قرنها بدینسو در تمدنهای مختلفی رایج بوده و حتا امروز جزوِ تقویم امالقرای عربستان سعودی میباشد.
Comments are closed.