احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۳۰ حمل ۱۳۹۸
لغو و یا تأخیر در برگزاری نشست دوحه نشان میدهد که هنوز فکر منسجم در میان سیاسیون کشور برای صلح به وجود نیامده است. این نشست که قرار بود در این هفته برگزار شود، به دلیل آنچه که از سوی گروه طالبان ترکیب نامتجانس و غیرعادی هیأت افغانستان خوانده شد، ظاهراً لغو شده است. اما با این هم انتظار میرود که در روزهای آینده با پادرمیانی جناحها و کشورهای قدرتمند دخیل در مسألۀ افغانستان بنبست فعلی شکستانده شود. اما دو مورد را باید در رابطه به گفتوگوهای صلح در نظر داشت، یکی شهروندان عادی کشور اند که همواره قربانی مناسبات و دیدگاههای مختلف شده و بیشترین قربانی را در چهل سال گذشته متقبل شده اند و دوم، سیاسیونی اند که زیرنام مصالح مردم و کشور از فضای موجود به نفع خود استفاده کردهاند. جنگ افغانستان یکی از طولانیترین جنگهای است که تا امروز تاریخ تجربه کرده است. این جنگ حدود چهاردهه پیش با کودتای هفت ثور به وسیلۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان که از حمایت قدرت بزرگی چون شوروی پیشین برخوردار بود، آغاز شد و تا امروز با وجود این که در برخی از برهههای تاریخی شرایط برای پایان یافتن جنگ مهیا شده بود، ولی به دلایل داخلی و خارجی همچنان ادامه پیدا کرد. دلایل داخلی ادامۀ جنگ عمدتاً در همین فکتور منافع سیاسیونی قابل پیگیری است که در تبانی با کشورهای بیرونی جنگ را به عامل رسیدن به خواستههای خود مبدل کرده اند. اگر در میان سیاسیون کشور عقلانیت سیاسی وجود میداشت، جنگ افغانستان پس از خروج نیروهای شوروی سابق باید به پایان میرسید و کشور در سایۀ یک نظام مردمسالار به امنیت و ثبات دست پیدا میکرد. ولی چنین نشد و پس از خروج نیروهای شوروی و پایان یافتن سلطۀ حزب دموکراتیک خلق نیز بهانههای مختلف برای جنگ باقی ماند. حالا هم که پای امریکا به جنگ افغانستان کشیده شده، بازهم شرایط برای تأمین صلح و امنیت همچنان تاریک و مبهم به نظر میرسد. امریکا ظاهراً تلاش دارد که راه حلی میانه برای مشکل افغانستان با قناعت دادن طرفهای درگیر سراغ کند، اما طرفهای درگیر چنان در رقابتهای سیاسی میان خود غرق اند که هیچکسی به اصل معضل کشور فکر نمیکند.
وقتی روسیه طرفهای مختلف و از جمله طالبان را در مسکو گردهم آورد، واکنش حکومت افغانستان در برابر آن چنان شدید و غیرقابل پیشبینی بود که فکر میشد، هرگز گفتوگویی میان دو طرف شکل نخواهد گرفت. حکومت نشست مسکو را حقارتآمیز و شرمفرانس نام گذاشت و کسانی را که در آن شرکت ورزیده بودند فرصتطلبانی خواند که میخواهند با گروه طالبان برای سقوط نظام فعلی تبانی کنند. البته امریکاییها نیز به دلیل میزبانی روسیه از چنین نشستی چندان راضی به نظر نمیرسیدند. اما، چندی بعد که میانه امریکا با ارگ به دلایل مختلف برهم خورد، حکومت از همان «فرصت طالبان» سیاسی دعوت کرد که تیم واحد و مشترکی را به کنفرانس بعدی که قرار بود در دوحه برگزار شود، بفرستند. پس از رایزنیهای زیاد و جار و جنجالهای فراوان سرانجام تیم ۲۵۰ نفری حکومت و سیاسیون کشور برای نشست دوحه اعلام شد. اما ترکیب این هیأت از همان لحظات اول با واکنشهای زیادی روبهرو شد. برخی اعضای هیأت از شرکت در کنفرانس انصراف دادند و طالبان نیز با نشر اعلامیۀ هجوآمیز هیأت افغانستان را به باد تمسخر گرفت. در اعلامیه گروه طالبان گفته شده است که کنفرانس دوحه محفل عروسی و یا ختنهسوری نیست که ۲۵۰ نفر در آن شرکت کند. این یعنی چه؟ یعنی این که حکومت افغانستان با وجود آن که خود را حکومتی مقتدر و دارای فکر بزرگ سیاسی میداند و بزرگترین «متفکر جهان» در رأس آن قرار دارد، هنوز نمیداند که برای یک نشست ساده که هیچ نتیجه و پیامدی هم به دنبال ندارد، فرستادن ۲۵۰ نفر رسوایی بیش نیست. این یعنی این که هنوز سیاسیون افغانستان نمیدانند که منافع گروهی خود را از منافع عمومی جامعه تفکیک کنند. در رسیدن به صلح باید شتاب کرد اما این طور هم نگفته اند که هنوز هیچ گپی ناشده و آب را نادیده موزهها را بکشید. در مورد ترکیب هیأت حرف و حدیثهای زیادی وجود دارد. برخیها چنین ترکیب دوصدوپنجاه نفری را بازتاب صدای کُل شهروندان کشور میدانند و از آن در برابر ترکیب ۲۵ نفری هیأت طالبان دفاع میکنند، اما برخی دیگر چنین ترکیبی را نشانۀ اختلاف و عدم هماهنگی میان قشر سیاسی کشور و به خصوص ارگ عنوان میکنند. ارگ، اما از این فضا میخواهد به نفع خود بهرهبرداری کند. اعلامیۀ ارگ در رابطه به لغو کنفرانس دوحه منتشر شده بیان کننده دو موضوع است، یکی این که ارگ میخواهد به هر شکل ممکن که شده، اختلافات موجود میان خود و سیاسیون دیگر را پنهان کند و چنین نشان دهد که هیأت تشکل شده کلاً برآمده از یک اجماع سیاسی اند. که البته چنین نیست و حتا افراد نزدیک به آقای غنی که در تیم انتخاباتی او حضور دارند، مثل امرالله صالح از رفتن به کنفرانس دوحه انصراف داد. دوم این که افزون بر پاکستان حالا قیم دیگر نیز برای طالبان به وجود آمده و آن کشور قطراست. به نظر میرسد که رابطه ارگ با شیخ نشینان قطر برهم خورده و دلیل لغو کنفرانس دوحه را ارگ اعمال نفوذ قطر در مورد ترکیب هیأت میداند. دلیل لغو کنفرانس دوحه هرچه باشد نمیتواند مانع چشمپوشی بیبرنامهگی ارگ در مورد صلح شود.
ارگ جایگاه خود را در مورد روند صلح چنان باخته که به مشکل بتوان دوباره آن را زنده کرد. از طرف دیگر، کنفرانس قطر، از اهمیت آن چنانی برخودار نبود که ارگنشینان چنین دچار واهمه و تشویش شوند. این کنفرانس حتا بدون حضور نمایندهگان شخصی آقای غنی هم میتوانست برگزار شود، بدون آن که هیچ پیامد خاصی به دنبال داشته باشد. همانگونه که سالهاست در مورد صلح افغانستان کنفرانس و نشستهای خُرد و بزرگ برگزار میشود. ارگ اگر واقعاً خود را صدای همه مردم کشور میدانست، از ترکیب هیأت قبلی بدون افراد خود هم باید واهمه نمیداشت.
Comments are closed.