احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۴ اسد ۱۳۹۸
پرسشِ بالا در کشورهایی که استعمار یا تحتالحمایهگی را تجربه نکردهاند و یا اگر هم در گذشته تجربه کردهاند، اکنون از آنوضع به سلامت عبور نمودهاند، احتمالاً پرسشی مزخرف و هجوآمیز به نظر میرسد؛ چرا که از نظرِ آنها بدیهیست که رییسجمهورِ هر کشوری را مردمِ آن کشور انتخاب میکنند. اما چنین پرسشی مخصوصِ کشورهایی چون افغانستان است که اولاً حافظۀ تاریخیِ آنها انباشته از دخالت و دستاندازیِ بیگانهگان در امور داخلی و خارجیست و ثانیاً «توهم توطئه» در روان جمعیِ جامعه موج میزند.
لازم نیست که از دوران طولانیِ دخالت و دستاندازیِ روسها و انگلیسها در این کشور سخن بگوییم، چرا که همۀ آن ماجراها به گونۀ علمی ثبتِ تاریخ شده و حتا خود این کشورها به آن معترف استند. اما آنچه لازم است از آن سخن گفت، توهمِ توطیهییست که به احتمالِ قوی بهدلیلِ همان مداخلات طولانی بیگانهگان، در روان جامعۀ افغانستان رخنه کرده و هرکدام از ما بهنحوی تمایل داریم بهجای مطالعۀ ظاهر رسمیِ رویدادها و راهیافتنِ منطقی از این ظاهر به عمق و باطن حوادث، خود را اسیرِ خیالات و شایعاتِ وهماندودی سازیم که ضمنِ اینکه میتواند هیجانِ بیشتری خلق کند، بارِ مسوولیت را از شانههایمان خالی و آن را بر دوشِ دیگرانِ توطیهسازی میاندازد که هرچه بدبختی داریم از شرارتِ آنهاست!
اما با نهایتِ تأسف باید گفت که این روحیه، مشخصۀ جوامعِ عقبمانده است و این عقبماندهگی به موازاتِ تداومِ این روحیه تمدید خواهد شد. پس به پرسش اساسیِ این مطلب اینگونه باز میگردیم: «رییسجمهورِ افغانستان را چه کسی انتخاب میکند؟»
لازم نیست که بیخود جوزده شویم و همانندِ آقای غنی با غیرتِ افغانی و صدایِ بلند پاسخ دهیم که بله، مردم افغانستان آن را انتخاب میکنند و به هیچ نیروی خارجییی حقِ تعیین سرنوشتشان را نمیدهند!. چرا که دستکم تا کنون تجربه نشان داده که دستِ خارجیها در تعیین رییسجمهورهایِ افغانستان دخیل و قوی بوده است. اما این نیز کفر و ظلم و حقارتِ محض است که بگوییم: واللهبالله رییسجمهور افغانستان را امریکا انتخاب میکند. فرضاً اگر چنین چیزی را بپذیریم، پس نقشِ ما مردم که خود را «سلحشور» نیز میخوانیم، در انتخابات و در تحولات سیاسیِ کشورمان چه بوده است؟
مسلماً دنیایی که ما در آن زندهگی میکنیم، خیلی پیچیده است و ارجاعِ همۀ حوادث به امریکا، نوعی سادهسازی مسایل و در نهایت خیالبافی و عافیتگزینی است. پس باید از زاویهیی دیگر به قضایا نگریست. در دو انتخابات ریاستجمهوری گذشته، قضاوتِ ما این بود که اکثرِ مردم رایشان را در صندوقهایِ رای به نفع کسی ریختند که او فردِ مورد نظر و حمایتِ امریکاییها نبود؛ از اینرو در نهایت همان کسی را رییسجمهور ساختند که رایِ موافقِ امریکا را با خود داشت.
اما در همین قضاوت نیز نقشِ مردم برجسته است؛ مردم به کسی رای دادند که اولاً او را اصلح تشخیص کرده بودند و ثانیاً امید داشتند که او توانایی پاسداری از آرایشان را دارد. اینکه آن فرد در واقعیت و میدانِ عمل چه ثابت شد و چقدر جسارتِ پاسداری از آرای مردم را داشت، بازهم به ماهیتِ انتخابِ مردم و ضریبِ درستیِ انتخابشان برمیگردد. اینکه کسانی از سرِ دوستی بگویند امریکاییها او را تهدید کردند و یا فلانیها وی را فریب دادند، و یا هم کسانی از سرِ قهر بگویند او از ابتدایِ امر خاین بوده و مردم را فریب داده است، همه باز به مردم و نتیجۀ انتخابشان بازمیگردد.
مردم باید کسی را انتخاب کنند که او را به تمامِ معنا بشناسند؛ «به تمام معنا» یعنی اینکه بدانند صاحب چه طرح و ابتکار و برنامهیی است و از آن گذشته، چقدر جنم و جسارت برای رهبری دارد. در انتخابات پیشرو نیز همان خطراتِ گذشته، از مداخلۀ بیگانهها تا ضعف و تسلیمِ خودیها محتمل است. بهرغم تمام مداخلاتِ بیرونی و حتا تلاشها برای تقلب، مردم باید به نقش تعیینکنندۀ خود در انتخابات واقف باشند؛ چرا که آنها هستند که با انتخابِ درستشان میتوانند مداخلههای بیرونی را خنثا و تلاشها برای تقلب را رسوا بسازند. در میان نامزدان ریاستجمهوری، مردم باید با تحقیق و تفحص شخصی را انتخاب کنند که با اتکا به نیروی جامعه، تواناییِ رویارویی با هر موجِ مخالفی را داشته باشد.
Comments are closed.