احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:مسعود فولادفر - ۰۴ سنبله ۱۳۹۸
سعدی در عصر رواجِ تملق و چاپلوسی ـ زمانی که سنت ادب پارسی وسیلۀ کسب نامونان و هجواییِ آن است و زورمندان تهی از دانش، به قصاید بلند مدح و ستایش خو گرفتهاند ـ با حقگوییِ گستاخانهیی که ملک مسلم اوست، توانایان عصرِ خود را درس رهبری مبتنی بر انسانیت میدهد. قصاید فارسی نخستین باب گلستان ـ که در سیرت پادشاهان است ـ و همچنین باب اول بوستان ـ که در آن در زمینۀ هوش و تدبیر و رای سخن رفته ـ آیین مملکتداریِ ویژهیی پیشنهاد میکند. پاسداری، رفاه مردم، تأمین امنیت، نظام استخدامی، تدابیر جلب مسافر و جهانگرد، نظارت بر کارگزاران، آموزش شغلی، دادورزی، حقپذیری، نصحیتنیوشی و آیین جنگ و تدبیرِ سپاه را بهروشنی بیان و با آوردن داستانهای مناسب، مطلب را رساتر میکند.۱
در این مورد باید گفت نظریات اجتماعی و سیاسی سعدی بیش از آنکه متأثر از آرمانگرایی یا برخاسته از عواطف و احساساتِ شاعرانه باشد، از مصلحتاندیشیِ او سرچشمه میگیرد و بر ادراک و حسابگری استوار اند.
آیین کشورداری
آیین کشورداری در نظرِ سعدی بر اصول و موازینی استوار است که اهمِ آن به شرح زیر است:
۱٫ رعایت عدالت و دادگری
اساس عالم مطلوب سعدی، عدالت است و دادگستری. به همین سبب نخستین و مهمترین باب بوستان خود را بدین موضوع اختصاص داده است. وی فرمانروایی میپسندد که روی اخلاص بر درگاه خداوند نهد، روز، مردمان را حکمگذار باشد و شب، خداوند را بندهیی حقگذار؛ زیرا معتقد است کسی که از اطاعت خداوند سر نپیچد، هیچکس از حکم وی گردن نخواهد پیچید. جهانداری موافق شریعت، مطلوب سعدی است و کشتن بدکاران را به فتوای شرع روا میداند.۲
اگر شرع فتوی دهد بر هلاک
الا تا نداری ز کشتنش باک۳
سعدی معتقد به وجود نظام در کاینات و حکومت عدالت بر آن است. در این نظام بین پدیدهها، از جمله رفتار انسان، رابطۀ علی برقرار است. از دیدگاه وی، هر کنش در روابط انسانی، واکنش متناسب با وی را در پی خواهد داشت. پس، به یک معنا، هر آنچه برای آدمی پیش میآید، چیزی جز نتیجۀ اعمال او در این دنیای قانونمند نیست و هر کس شایستهگی آن چیزی را دارد که به آن میرسد.۴
«گفتهاند هر که خدای عزوجل را بیازارد تا دل خلقی بهدست آورد، خداوند تعالی همان خلق را بر او برگمارد تا دمار از روزگارش درآرد.»۵
سعدی در جهان ایدهآل خود سیرۀ حکمرانیِ کسانی را میستاید که همه به زیردستان میاندیشند و رعایت جانب آنان. چنانکه از فرماندهی دادگر یاد میکند که همیشه قبای ساده داشت و بیش از هر چیز به فکر آسایشِ دیگران بود.
شنیدم که فرماندهی دادگر
قبا داشتی هر دو رو آستر
یکی گفتش ای خسروی نیکروی
ز دیبای چینی قبایی بدوز
بگفت اینقدر ستروآسایش است
وزاین بگذری زیب و آرایش است۶
در مورد پادشاه احادیثی نیز وجود دارد از جمله: «السلطان ظل الله فی الارض یا وی الیه کل مظلوم». یعنی پادشاه دادگر، سایۀ خداوند بر روی زمین است که هر ستمدیدهیی به او پناه میبرد.۷
سعدی بر این این عقیده است که پادشاه عادل بهخاطر رعایت دادگری و پاسبانی از ممالک خویش، باید حاضر به تهی شدن خزینهاش باشد اما رعیتش آزردهخاطر نگردد:
عدل و انصاف و راستی باید
ور خزینه تهی بود شاید
نکند هرگز اهل دانش و داد
دلِ مردم، خراب و گنج، آباد
پادشاهی که یار درویش است، پاسبان ممالک خویش است.۸
هرقدر دادگری در جهانِ اندیشۀ سعدی مطلوب است و سودمند، بیداد زشت است و زیان زفیر. جامعۀ عدالتپیشهیی که سعدی آرزومند است، وقتی انسانی جلوه میکند که عاقبت بیدادگری در نظر گرفته شود. از اینرو، گاه از سرنوشت دو برادر سخن
میرود: یکی عادل و دیگری ظالم، که اولی پس از مرگ پدر به واسطۀ عدل و شفقت در جهان نامور شد و دیگری ستم ورزیده و دشمن بر او دست یافت.۹
به طور کلی باید گفت «هدف نهایی سعدی از بیان این داستانها این است که میخواهد پادشاه و یا امیر و حاکم و سلطان را نصیحت کند و او را به امور دنیوی و تدبیر شئون ملکداری و رعیتداری، آشنا کند و در این راه از هیچ کوششی باز نمیایستد و گاه خود نیز چیزی برای رسیدن به هدف، ابداع میکند تا که به نتیجۀ معهود برسد».۱۰
در مجموع، در حالی که برای سعدی از نظر اصولی، عدالت یک معنا بیشتر ندارد و آن همانا، همسانی زندهگی اجتماعی با قانون فطرت و به طور اخص، اطاعت از احکام الهی است، در عمل و زندهگی سیاسی، عدالت معانی متعدد دارد. از یک بُعد، عدالتْ شناخت و ایفای وظیفه و انجام آن به وجه احسن است. از بُعد دیگر، عدالت حق به حقدار رساندن و یا ایفای وظیفۀ اجتماعی در رابطه با دیگران است. و بالاخره از بُعد دیگر، عدالت احسان و برآوردنِ نیاز دیگران است.۱۱
۲٫ رازداری در مسایل سیاسی
سعدی توجه میکند که در مسایل جنگ و حکومت باید رازدار بود و اسرار نظامی را منتشر نساخت و در نهان به چارۀ کار پرداخت و تدارکات جنگی را از همهگان پوشیده داشت.۱۲
به تدبیر جنگ بداندیش کوش
مصالح بیاندیش و نیت بپوش
منه در میان راز با هرکسی
که جاسوس همکاسه دیدم بسی۱۳
۳٫ وحدت حکومت
ادوارد براون در کتاب خود زیر عنوان تاریخ ادبی ایران مینویسد:
سلطانمحمد عثمانی در پاسخ نامۀ شاهرخ در عذرخواهی از قتل سه برادر خود، به سخن سعدی استشهاد میکند که: «ده درویش در گلیمی بخُسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند».
عبارت بالا موجزترین عبارت حکمتآمیزی است که گوهر زندهگی سیاسی را از دید سعدی نشان میدهد.۱۴
مسلم است که در هر مملکتی تنها یک پادشاه میگنجد و وجود «دو پادشاه اندر ولایت» غوغا و فتنه به پا خواهد کرد؛ زیرا پادشاهان، ظالم و زورگو هستند و دو فرد زورگو نمیتوانند در یک جا زندهگی کنند.۱۵
۴٫ مردمنوازی
سعدی بر این نظر است که گنج و خزانه پادشاه باید بر «طفل و درویش و پیر» وقف شود. نیز باید به جای جمع گنج، به جمعیت خاطر دوستان کوشید و برای آسایش خلق، خزینه را تهی کرد.۱۶ زیرا کلید خزینه همیشه در دست نیست.
پریشان کن امروز گنجینه چیست
که فردا کلیدش نه در دست توست۱۷
مردمنوازی یکی از عوامل مهم پیروزی سلاطین بوده است «چنان که اسکندر رومی هر مملکتی را که میگرفت، رعیتش را نمیآزرد و نام پادشاهان جز به نیکی نمیبرد و همین عامل مردمداری و مردمنوازی او، سبب تسلط امر بر دیار مشرق و مغرب» گردید.۱۸
در جایی دیگر، سعدی از زبان وزیر پادشاهی بیان میکند «پادشه را کَرَم باید تا خلق بر او گرد آیند و رحمت تا در پناه دولتش ایمن نشینند.»
وگرنه در روز سختی، دوستدارش دشمنی زورآور خواهد شد، چنانکه آن «ملک را پند وزیر ناصح، مخالف طبع مخالف نیامد و به زندانش فرستاد و طولی نکشید که گروهی به منازعت برخاستند و خلق که از دست تطاول او به جان آمده بود، آن گروه را تقویت کردند تا ملک از تصرف این پادشاه بهدر رفت.۱۹
سعدی، حاکم و مردم را پناه و حامی یکدیگر معرفی میکند:
نبایدت که پریشان شود قواعد ملک
نگاه دار دل مردم از پریشانی
چنان که طایفهیی در پناه جاه تواند
تو در پناه دعا و نماز ایشانی۲۰
۵٫ سپردن سلطنت به جانشین
طبق سنت دیرینه، هر پادشاه قبل از مرگ خود، فرد مناسبی را جانشین خود قرار دهد که این مقامِ نیابت در درجۀ اول از آن پسرِ پادشاه خواهد بود. همچون آلب ارسلان که پسرش بعد از وی تاج شاهی را بر سر نهاد، و یا همانند ابوبکر سعد که بعد از پدرش، سعد زنگی، به حکومت پارس رسید. گاهی نیز «سلطنتران صاحب شکوهی» همچون «در دوره قایم مقامی» نداشته است، کشور را به شیخی میسپارد.۲۱
۶٫ مجازات خرابکاران و مفسدان
سعدی برای خرابکارانی که در مملکت، آشوب و نفاق انگیزند، دو نوع مجازات پیشنهاد میکند:
غریبی که پر فتنه باشد سرش
میازار و بیرون کن از کشورش
وگر پارسی باشدش زادبوم
به صنعاش مفرست و سقلاب و روم
همآنجا امانش مده تا به چاشت
نشاید بلا بر دگر کس گماشت
که گویند برگشته باد آن زمین
کزو مردم آیند بیرون چنین۲۲
در واقع از دیدگاه سعدی، مجازات ستمکار نوعی عدالت محسوب میگردد. دکتر فرهنگ رجایی در این باره معتقد است که از نگاه سعدی «تعریف عدالت با حق در ارتباط مستقیم است. اگر با «جفاپیشهگان» درگیری هست، عدالت عبارت است از «ستم» در حق ستمپیشه و اگر سروکار با بیچارهگان است، عدالت است از «لطف».۲۳
۷٫ بهکارگیری دیانت و درایت در کشورداری
ملکداری به دیانت و فرهنگ و هوش نیازمند است، پس پادشاه مست و غافل، لیاقت حکمرانی را ندارد؛ زیرا او پاسبان رعیت و مسوول حفظ جان و مال مردم است؛ بنابراین خفتن و غفلت پادشاه به هنگام حراست، شرط کشورداری نیست.۲۴
سعدی در قصیدهیی که در مدح «انکیانو» دارد، میگوید:
هیچ میدانی خرد به یا روان
من بگویم گر بداری استوار
آدمی را عقل باید در بدن
ورنه جان در کالبد دارد حمار
ملکبانان را نشاید روز و شب
گاهی اندر خمر و گاهی در خمار۲۵
پینوشتها
۱- ذکر جمیل سعدی (مجموعه مقالات)، گردآوری کمیسیون ملی یونسکو- ایران، ص٢٣٢
۲- مقدمۀ تصحیح بوستان، یوسفی، ص٢٠
۳- بوستان، باب١، ص٢٢١
۴- شناخت مفاهیم سازگار با توسعه در فرهنگ و ادب فارسی (سعدی)، گروه پژوهشگران پژوهشکدۀ علوم اجتماعی، ص٣٠
۵- گلستان، باب ١، حکایت ٢٠
۶- بوستان، باب١، ص٢٢١
۷- بوستان، باب١، ص٢٢١
۸- مثنویات، ص٨۴٧
۹- ر.ک: بوستان، باب١، صص٢٣١- ٢٣٠
۱۰- ذکر جمیل سعدی (مجموعه مقالات)، گردآوری کمیسیون ملی یونسکو- ایرن، جلد سوم، صص۶٩- ۶٨
۱۱- مقدمهیی بر اندیشۀ سیاسی و اجتماعی سعدی، دکتر فرهنگ رجایی، مجلۀ کیهان، شماره ۵٠
۱۲- ذکر جمیل سعدی (مجموعه مقلات)، گردآوری کمیسیون ملی یونسکو- ایران، جلد سوم، ص٧٨
۱۳- بوستان، باب ١، ص ٢۵٣
۱۴- مقدمهیی بر اندیشۀ سیاسی و اجتماعی سعدی، دکتر فرهنک رجایی، مجله کیهان فرهنگی، شماره ۵٠
۱۵- ر.ک : غزلیات، ص ۵٣١
۱۶- بوستان، باب ۶، ص٣٣٩
۱۷- همان، باب٢، ص ٢۵۴
۱۸- گلستان، باب١، ص ۶٩
۱۹- همان، ص ۴۴
۲۰- قطعات، ص ٨٣٩
۲۱- بوستان، باب ۶، ص ٣٣٩
۲۲- بوستان، باب ١، ص ٢١٣
۲۳- مقدمهیی بر اندیشۀ سیاسی و اجتماعی سعدی، دکتر فرهنک رجایی، مجله کیهان فرهنگی، شماره ۵٠
۲۴- قطعات، ص ٨٢٩
۲۵- قصاید فارسی، ص ٧٢۴
Comments are closed.