احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:فرهاد فرامرز - ۰۵ سنبله ۱۳۹۸
نهادسازی و فعالیتهای گروهیِ منظم و مداوم از ویژهگیهای جوامع پویا و دارای ارزشهای انسانی است که پس از نظام طالبانی در دهۀ هشتاد و با فراهم شدن زمینههای کار در عرصههای گوناگون، بهویژه در بخش کار فرهنگی، کشور ما نیز دست کم توانست در این راه برود و یا به عبارت دیگر، تمثیلی از جوامع رو به پیش را داشته باشد: نهادها و مراکز زیادی زیر عنوانهای مختلف در گوشه و کنار افغانستان شکل گرفت که امیدواریهای زیادی خلق کرد، اما این نهادها، به جز تعدادی معدود، پابرجا نماندند، هر یکی پس از مدتی رو به خاموشی نهاد که دلیل روشن دارد: با کمرنگ شدن امکانات و پولهای بیشمار خارجی که توسط موسسهها و نهادهای وابسته به آنها مصرف میشد، کمر این نهادها نیز شکست.
کابل منحیث پایتخت کشور و مرکز تحولات بزرگ سیاسی فرهنگی بهخصوص در دو دهۀ اخیر، سر قطار شکلگیری نهادها در بخشهای مختلف بود: انجمنها، کانونها، جریانهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی و … شکل گرفتند و شروع به کار کردند.
ناگفته نباید گذاشت، این نهادها، هرچند پایدار نماندند، اما توانستند موجی از فرهنگ و فرهنگیان را در دل کابل خسته از جنگ، ایجاد کنند. نشریههای فراوانی تأسیس شد، کتابهای قابلتوجهی به چاپ رسید، مکاتب، دانشگاهها و مراکز علمی فراوانی دست به کار شدند که همه شاهد آنیم.
اما در این میان، حوزۀ خیرخانه، نسبت به دیگر نقاط کابل دچار برخوردهای متفاوت بوده است: وجود ظرفیتهای سرشار این منطقه کابل در هر عرصهیی، سبب شده به ویژه استفادهجویان سیاسی، بیشتر توجه سودجویانه سیاسی داشته باشند تا دیدی سازنده و فرهنگی. همین برخوردها سبب شد که این منطقه، گاهاً در برخوردهای منفی سیاسی مشهور و زبانزد باشد، به حدی که حتا خوبیها و شایستگیهایش را نیز زیرسایه گرفت.
با وجود این که در سالهای گذشته، نهادها و جریانهای زیادی در این حوزه(خیرخانه) ایجاد شد، مراکز تعلیمی و تحصیلی خصوصی فراوانی تاسیس شد و شروع به کار کردند، اما در بخش فرهنگ، هنر و ادبیات، کارهای شایسته و پیگیری صورت نگرفت.
چه انگیزه شد؟
پس از مرگ استاد محب بارش در سال ۱۳۹۵، درست زمانی که او را در قبرستان«۵۰۰» فامیلی به خاک سپردیم، فکری شکل گرفت که باید در خیرخانه نیز «آدرسی» برای کارهای ادبی- فرهنگی ساخته شود، از یکسو بتوانیم از بزرگان ادبیات و فرهنگ ما گرامی داشت کنیم و از سوی دیگر، نشانییی بسازیم برای نسلهای آینده تا دست کم آنها زمانی که قد بلند میکنند، شور و اشتیاقی برای فرهنگی شدن میداشته باشند، از داشتن آدرسی که دستگیری شان کند، محروم نمانند و انگیزه شان خاک نشود.
بنابراین، در مشورت با دوستان، تصمیم ایجاد «کانون فرهنگی خیرخانه» را گرفتیم که متاسفانه با دلایلی که فرصت بیانش اینجا نیست، نتوانستیم موفق به راه اندازی این کانون فرهنگی شویم، هرچند جسته و گریخته برنامههایی در تبانی با دانشگاه کابل و نهادهای دیگر داشتیم که پایدار نبودند.
اما این انگیزه با همان شور و حال فوقالعادهاش، زنده ماند تا این که در آغازین روزهای ماه سرطان سال روان، با یک جمعی از عزیزان فرهیخته، دوباره برای راهاندازی «انجمن ادبی خیزخانه» اقدام کردیم و دست به برگزاری نخستین برنامه یازیدیم.
دنبال چه هستیم؟
تقویت، پاسداری و تعریف درست ارزشهای فرهنگی، از مسوولیتهای کسانی است که بیشتر خودشان را اهل فرهنگ میدانند. ما در انجمن ادبی خیرخانه، با امکانات دست داشته، برنامهها و پشتکاری که داریم، در پی آنیم که خورشید فرهنگ را به خیرخانه برگردانیم. تا نسلهای امروز و فردا از روشنایی آن فیض ببرند و هیچ غباری نتواند چهرۀ زیبا و درخشانش را بپوشاند. هرچند این یک ادعای کلان و شاید هم شاعرانه است، اما بهخاطر این که تعهد به کار داریم و ظرفیتی را که شکل دادهایم و شور حالی را که اعضای انجمن دارند، خواستم این گپ کلان را بگویم.
ساختار
برای تنظیم و برنامهمحورسازی فعالیتهای انجمن ادبی، این بخشها را در نظرگرفتیم: بخششعر، داستان، موسیقی، نقاشی، فیلمنامه نویسی و … که هر کدام، دارای تشکیلات و برنامههای مشخص میباشند. اما برای فعلاً، تنها بخش آموزش شعر(وزن شعر) و نقد را فعال کردهایم که در نشستهای هفتهوار، توسط اعضای انجمن اجرا میشود.
چه میکنیم؟
برنامههای فراوان کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، را در نظر داریم که با مساعد شدن زمینه و فرصت، عملی خواهیم کرد:
برگزاری برنامههای کلان در سطح مرکز: برنامههای گرامی داشت از کارکردهای ارزشمند اهل فرهنگ و ادب، یادبود از رفتهگان، طرح گفتمانهای فرهنگی در سطح ملی، تدویر و راهاندازی بحثها، کنفرانسها و سمینارهای علمی و فرهنگی…
انجمن ادبی در نظر دارد، برای شناختن و پیدا کردن چهرههای تازه و نوجوانِ فرهنگی و علمی، جشنوارههایی رقابتی را در زمینههای گوناگون در مکاتب، دانشگاهها و دیگر نهادها برگزار کند و از جمع اشتراککنندهگان، چهرههای جوانتری را شناسایی و دستگیری کند تا باشد که پس از چندسال فعالیت، نسلی پیشرو و متفاوت را به جامعۀ ادبی پیشکش کنیم.
در نظر است، در آینده مجله/ جریده و انتشاراتی را از آدرس انجمن ادبی خیرخانه فعال سازیم، تا توانسته باشیم فعالیتهای خود را بیشتر مکتوبی در دسترس مخاطبان قرار بدهیم. برنامههای عملیاتی دیگری نیز داریم که از توضیحش میگذرم. گذشته از اینها، پیش از این که درب این نوشته را ببندم، میخواهم به مهمترین بخش این نوشته بپردازم:
چه داریم؟
ما تا حال هفت برنامه را در هفت مکان جدا داشتهایم، برای برگزاری این هفت برنامه، از هفتخوان رستم گذشتهایم: کولهبارمان به پشت، به چندین هفت دروازه رفتیم تا اجازۀ برگزاری برنامه را در دانشگاه، مکتب و یا جایی دیگر دریافت کنیم…، با این حال، ما در کمال ثروتمندی، نیازمندیم: در خیرخانه دانشگاههای فراوانی تأسیس شده است، مکاتب فراوانی وجود دارد، بلند منزلهای فراوانی ساخته شده، ثروتمندان زیادی اینجا سکونت دارند، اما چیزی که اینها ندارند، آن دلسوزی و شهامت کار فرهنگی است.
ما در طول نزدیک به سه ماه کار فرهنگی در خیرخانه، با خیلی از این بزرگوان صاحب امکانات دیدارهایی داشتیم، آن هم با اصحاب مکاتب و دانشگاهها، برداشتی که این دیدارها برای ما دادند، این بود که اکثریت این بزرگوارن به همه چیز، از دید تجاری محض و سودجویانه میبینند، تا ارزشی و مسوولانه…
حرفی از قهرمان ملی افغانستان به یادم میآید: در سفر اروپا، کسی از شهید احمدشاه مسعود پرسید: شما با امکاناتی که در دست دارید، در مقایسه با امکانات طالبان، خیلیها ناچیز است، چقدر مطمین به پیروزیتان در این نبرد هستید؟
او گفت: در جنگ همه چیز سلاح نیست، تصمیم و حقانیت ما در مقاومت، مهمترین سلاح و وسیلۀ پیروزی به شمار میرود.
بنابراین، با وجود بیچارهگیهای ما از رهگذرِ امکانات و نبود مکان مشخص و دایمی که تطبیق برنامهها و فعالیتهای ما به نحوی به آنها بستگی دارد، اما متعهد به کار فرهنگی هستیم و خودمان را برحق میدانیم و به پیروزی باورمندیم.
Comments are closed.