گزارشگر:عبدالکبیر ستوده - ۲۵ سنبله ۱۳۹۸
گفته اند کسی که درک دارد درد دارد. این سخن را هم از مولانا نقل کردهاند و هم دکتر شریعتی بزرگ در این باب سخنانی دارد. آگاهی از وضعیت بشر، موجب میشود که آدم درد ببیند و رنج ببرد. کیست که از جهل و فقر و فلاکت و گرسنگی و مرض و… چیزی بداند و هنوز هم بر وضع سابق خود باشد و تغییری در خود نبیند و اندوهی نخورد؟
این سخن خیلی زیباست، اما همیشه فکر کردهام که این سخن چیزی کم دارد. انسانهای زیادی اند که خیلی از چیزها را میدانند، اما هیچ رنج ندارند و اندوه نمیخورند. خیلی دور نمیرویم و به همین سیاستمداران و رهبراندینی و مخالفان کشور ما نگاه کنیم و ببینیم و از خود سوال نماییم: آیا اینها جاهل اند و چیزی نمیدانند؟ هر کدام اینها خیلی از چیزها را میدانند؛ در بارۀ مردم، در باره دین مردم و در بارۀ روحیه مردم، در بارۀ درد و رنج مردم، در باره جهان، در باره قدرت و ثروت، و…
کافی است که مدتی با آنها بگذرانی و ببینی که آنها بسیار میدانند. اما درد ندارند. نشانۀ درد نداشتنشان هم این است که چندین دهه است جوی خون را در این کشور راه انداختهاند و هنوز هم حاضر نیستند که این چرخهیی لعنتی خون و خشونت را توقف بدهند. اینها میبینند که روزانه صدها انسان در این مملکت میمیرد و میشکند؛ بهخاطر فقر، گرسنگی، بیکاری، بیبرنامهگی، جنگ، آتشافروزی، قدرتطلبی، تبعیض، تعصب، فزونخواهی، انحصارگرایی و… اما انگار نه انگار که چیزی دیده باشند و چیزی بدانند.
چیزی که این سخن بالا را کاملتر میکند، سخن زیبا و فوقالعادهیی کریستوفر همیلتن در کتاب «فلسفۀ زندهگی: تأملاتی در باب حیات، معنا و اخلاق» است که میگوید: «کسی که از لحاظ حساسیت اخلاقی به متنهای درجه رشد یافته باشد اغلب بیش از همه در زندهگی رنج میکشد. اخلاق هزینههای خود را دارد».
به درستی که این احساس و حساسیت اخلاقی و سنگینی وظایف اخلاقی است که انسان را درد و رنج میدهد. این علم نیست که شما را از خودخواهی و خودپرستیتان بیرون بیاورد و به «چهرۀ دیگری» آشنایتان بسازد، بلکه این حساسیت اخلاقی است که این کار را میکند. حساسیت اخلاقی از دو راه ما را رنج میدهد. یک راه این است که ما را در مسیرهای سخت انتخاب اخلاقی قرار میدهد که چه بسا با عواطف ما و خواستهای ما و نیازهای ما و مناقع ما و مطالح ما در تعارض باشد. راه دیگر این است که ما را در برابر انسانهای دیگر و مخلوقات دیگر و کل جهان طبیعت مسوول میسازد.
هدف ما این نیست که قدر علم را ندانیم یا علم را بیقدر بسازیم، بلکه میخواهیم صدای دیگری را هم بشنویم که چه بسا صدای رساتر از صدای ما و سخنی زیباتر از سخن ما باشد.
Comments are closed.