گزارشگر:ترتیبکننـده: ناجیه نوری/ دو شنبه 22 قوس 1395 - ۲۱ قوس ۱۳۹۵
بخش نخست/
یادداشت: کنفرانس «آجنـدای ملی» به رهبری احمدولی مسعود، سالهاست که به آدرسی برای رایزنی و چارهاندیشی میان نخبهگان و بزرگانِ کشور برای بیرونرفتِ افغانستان از نزاعها و ناکامیهایِ تاریخی تبدیل شده است. اما این آدرسِ مدنی اخیراً در ابتکاری تازهتر، دست به برگزاری سلسلهنشستهایِ مشورتیِ ماهوار و هفتهوار با جوانانِ فعال و آگاهِ کشور برای بررسیِ اوضاع نگرانکنندۀ افغانستان و دریافتِ راهحلهای علمیتر و بهروزتر در سایۀ اهدافِ عالیِ آجندای ملی زده است. روزنامۀ ماندگار به حمایت از این فعالیتهای ارزنده، این بخش از این صفحۀ خویش را به بازتابِ چکیـدۀ گفتههایِ جاری در این نشسـتها اختصاص داده است. پس با ما همـراه و همسـفر باشید.
***
احمدولی مسعود:
ما بارها تأکید کردیم که مشروعیت سیاسیِ دولت زیرسوال است و بیش از این نمیتواند کارآیی داشته باشد. اکنون فریاد مسوولینِ حکومتی بلند شده و همه میگویند که مشروعیت سیاسیِ حکومت زیر سوال قرار دارد. در حقیقت، مسوولانِ حکومتی اعتراف میکنند که توافقنامۀ سیاسی عملی نشده و نمیشود. این یعنی مواردی را که ما (تیم آجندای ملی) پیشبینی کرده بودیم، درست بوده و تحقق پیدا کرده است.
این دولت از ابتدا مشروعیتِ قانونی نداشت اما اکنون مشروعیتِ مردمی را هم از دست داده، مشروعیت خدمتگزاری به مردم را هم کسب نکرده و مشروعیتِ دولتی را هم فعلاً ندارد و تنها مشروعیتِ نیمبندِ خارجی باقی است؛ اما این نوع مشروعیت، هرگز دردِ مردم را دوا نمیکند.
دولتها باید مشکلات را حل کنند، اما در افغانستان خود دولت به یک مشکل تبدیل شده و به بنبست رسیده؛ یعنی دولت به جای اینکه مشکل مردم را حل کند، خود به یک مشکلِ جدی بدل شده. با این حساب، ریشۀ مشکل در خودِ دولت است.
مشکل اصلی در چند مورد است:
اول اینکه دولتمردان از ذهنیتِ سنتی بیرون نشدهاند. من همیشه گفتهام که یکی از مشکلاتِ کلانِ افغانستان، رجعت به گذشته و پیشتازی به آینده است. کسانی هستند که تلاش میکنند افغانستان را به گذشته ببرند، اما جوانان کوشش میکنند که افغانستان را به آینده ببرند.
مشکل دوم، تاریکاندیشی، ندانمکاری، تبارگرایی و قومگراییِ دولتمردان است که برای افغانستان مشکل خلق کرده و باعث شده ساختارهای فعلیِ نظام با بافتِ اجتماعی و تنوع قومیِ کشور موافقت و مطابقت نداشته باشد.
مشکل سوم اینکه سیاستِ ملی وجود ندارد، انحصارگرایی و تمرکزگرایی بیداد میکند، آجنداهای شخصی بهجای سیاستِ ملی تعقیب میشوند، زعامتِ ملی وجود ندارد، توافق با نخبهگان وجود ندارد و فردمحوری و تمامیتخواهی در اوج قرار گرفتهاند. اگر زعیم ملی وجود داشته باشد، ما میتوانیم رییسجمهور، صدراعظم و کابینۀ قانونی داشته باشیم؛ اما از آنجا که در کشورهای بحرانزده نمیتوان یکشبه به زعیم ملی دست پیدا کرد، باید تیم زعامتِ ملی ایجاد شود تا آنها کشور را از بحران بیرون بکشند.
مسالۀ آخر، سوءمدیریت در حکومت است؛ به این معنا که رهبریِ سالم برای پاسخگویی به مشکلات وجود ندارد.
راه بیرونرفت
برای رسیدن به ثبات سیاسی و صلح پایدار، افغانستان به تعادل ضرورت دارد؛ تعادلِ خارجی و تعادل داخلی. تعادل داخلی به این معنا که قدرت میان اقوام افغانستان عادلانه تقسیم شده باشد و همه خود را در تصمیمگیریهای سیاسی شریک بدانند. تعادل خارجی نیز به این معنا که کشورهایی که در محور افغانستان جمع شدهاند و منافع کلان دارند، توافق کنند که افغانستان را کمک میکنند، آن را میدان رقابت نمیسازند و مردم افغانستان قربانی نمیشوند. اما متأسفانه ما هر دو تعادل را برای رسیدن به ثبات نداریم. نمایندۀ خاصِ رییسجمهور میگوید تعادل نیست، معاون اولِ رییسجمهور میگوید تعادل نیست، رییس اجرایی میگوید تعادل نیست، وزیر خارجه میگوید تعادل نیست، و در نهایت نصفِ حکومت میگوید که تعادل نیست. بنابراین، یگانه راهحل، تطبیق توافقنامهیی است که بر اساس آن، حکومت وحدت ملی تشکیل یافته.
متأسفانه قبل از اینکه دولت وحدت ملی تشکیل شود، این نام (دولت وحدت ملی) بدنام شد، یعنی مبتکران و اندیشهورزانی که با ما یکجا در چهارچوبِ آجندای ملی کار کردند، میخواستند این حکومتِ تعریفشده را با مولفههای آن و به شکل بومی به افغانستان معرفی کنند و نامزدان محترم با آن توافق کنند که متأسفانه نکردند و در نهایت، کشور به بحران رفت و آقای جانکری نیز به خاطر مهار بحران، نسخۀ حکومت وحدت ملی را پیش کشید که متأسفانه بازهم عملی نشد. یعنی توافقنامه در طول دو سال تطبیق نشد و عمداً تطبیق نشد. یعنی تعدادی خواستند نظام فسـادپرور و بحرانزایِ فعلی ادامه پیدا کند. آنها توافقنامه را دور زدند و اینگونه مشروعیتِ دولت زیر سوال رفت. بنابراین اکنون برای بیرونرفت از بنبست و ایجاد سیستم جدید، فضای جدید، اعتماد جدید و دولتِ جدید و امیدواریِ جدید به مردم، برگزاری لویهجرگه حتمی است.
مکانیسـم عملی کردنِ توافقنامۀ سیاسی، آوردن لویهجرگۀ تعدیل قانون اساسی است. این لویهجرگه را باید دولت برگزار کند؛ اما اگر دولت برگزار نمیکند، باید نیروهای سیاسیِ بیرون از دولت یک اجماعِ مشروعیت بخش ایجاد کنند و لویهجرگۀ تعدیل قانون اساسی را فرا بخوانند. لویهجرگهها در افغانستان همواره از سوی حکومتها خواسته نشدهاند، بلکه نیروهای بیرون از دولت توانستهاند لویهجرگه را برگزار کنند. پس باید نیروهای سیاسی بینِ خود یک اجماع ایجاد کنند و به دولت بگویند که یا خودت لویهجرگه را برگزار کن و سیستم را تغییر بده، و یا اینکه ما خودمان لویهجرگۀ توافقنامۀ سیاسی را برگزار میکنیم.
اگر همین حکومت که مشروعیتِ سیاسیاش زیر سوال است و محبوبیت ندارد، تا انتخاباتِ بعدی ادامه پیدا کنـد، انتخابات آینده چه خواهد شد و کسانیکه قدرت را در اختیار دارند و کمیسیونهای انتخاباتی تحت کنترولشان است، با انتخابات چه خواهند کرد؟… مسلماً اگر این دولت ادامه پیدا کند و مسوولیت انتخاباتِ بعدی را داشته باشد، بحران افغانستان چندلایه خواهد شد. از اینرو میگوییم که یک اجماع مشروعیتبخش میان نیروهای سیاسی باید ایجاد شود و درصورتیکه حکومت لویهجرگه را برگزار نکرد، این اجماع لویهجرگه را برای تعدیل قانون اساسی فرا بخواند.
استراتیژی ما
چندین سال است که ما طرح آجندای ملی را پیشنهاد کردهایم. تمام تعریفِ آجندای ملی این بوده که چطور میتوانیم افغانستان را از مرحلۀ حساسِ بحران و آزمون، به مرحلۀ ثبات و کامیابی موفقانه گذر دهیم. بنابراین زمانیکه انتخابات نزدیک شد، ما دولت وحدت ملی را به همۀ نامزدان و جریانهای سیاسیِ نقشآفرین پیشنهاد کردیم. دولت وحدت ملی را به این خاطر پیشنهاد کردیم که میدانستیم در افغانستان بافتهای اجتماعی قسمی است، دموکراسی ما قسمی است و کمیسیونهای انتخاباتیِ ما از جریانهای قومی و سیاسیِ مختلف تشکیل یافته است. بنابراین ما پیشنهاد کردیم که نامزدان پیشاپیش روی چهارچوبِ دولت وحدت ملی توافق کنند، بعد هر کدام برنده شد، این چهارچوب را به نام دولت وحدتِ ملی پیاده کند تا اینگونه هم دموکراسی، هم انتخابات و هم دولت وحدتِ ملی موفق شود. اما متأسفانه این پیشنهاد را قبول نکردند و بعدتر با بروز جدالهای بحرانزا، جانکری به میدان آمد.
بحرانی که امروز شاهدش هستیم، از عدم تطبیق توافقنامۀ تشکیل دولت وحدت ملی به شکلِ واقعی و مطابقِ تعریفِ دولت وحدت ملی، ناشی
شده است. مسلماً دولت وحدت ملی چیزِ بدی نیست؛ اما رهبری و مدیریتِ سوء، این دولت را بد جلوه داده است. بنابراین، ما میخواهیم نظریاتِ نیکِ شما جوانان را پیرامونِ آنچه گفته شد، جویا شویم و آنها را به جلسهیی بزرگتر انتقال دهیم و در آنجا از چهرههای مطرح دعوت کنیم و یک فراخوان بدهیم و حاصلِ سخنانمان را با مردم افغانستان شریک بسازیم.
مسلماً سهمگیریِ شما جوانان در این پروسه بسیار مهم است؛ زیرا امروز و فردایِ افغانستان به شما تعلق دارد. شما نسل جوانِ افغانستان میتوانید دیوارهای قومی را بشکنیـد تا مشکلاتی را که ما تجربه کردیم، شماها نداشته باشید. میتوانید بینِ خود به یک توافق برسید و یک دیدگاهِ ملی ایجاد کنید. شماها این توانایی را دارید و باید به نیرویِ آگاهی و اندیشه در این راه پیشقدم شوید.
کنفرانس آجندای ملی با حوصلهمندی، بحثها و پیشنهادهایِ شما برای بیرونرفتِ افغانستان از بحران را میشـنود و به نتیجهگیری و دریافتِ راهکاری جامعتر دست مییازد و آن را به چاپ رسانده و در چهارچوبِ یک فراخوان و میثاقِ ملی به مردم افغانستان ارایه میکنـد.
Comments are closed.