احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:ضیاءالحق مهرنوش - ۳۱ سنبله ۱۳۹۸
کتاب «تفاوت و تساهل»، بهشمول دیباچۀ فاضلانۀ آن، نُه مقاله و شش گفتوگو را در گوشۀ پیراهنِ خود جای داده است که هریک از مقالهها، نقش و برجستگی ویژۀ خود را دارد. آنگونه که نویسنده یاد کرده است، مقالهها و گفتوگوهای تنظیم شده در کتاب، ارچند از نگاه ساختاری متفاوت بهنظر میآیند، اما در گوهر معنایی، بهدنبال کشف جهانِ کثرتگرا و سادهسازی مفاهیمی چون فلسفۀ «عدم خشونت»، «تفاوت و تساهل» و… اند. به سخن دیگر، مقالههایی که در این کتاب گِرد آمدهاند، بهگونهیی، پیوسته و دنبالۀ همدیگرند.
نویسنده، در دیباچۀ فشردهیی که بر این کتاب ـ «تفاوت و تساهل» ـ نگاشته است، مفهوم و معنای «تفاوت و تساهل» و شیوههای کاربستِ آن در گفتمانهای فکری ـ فلسفی، فرهنگی و سیاسی را کاویده و تمام زوایای تساهل و تفاوت را ارزیابی کرده است. از دیدگاه وی، رویکردهای تساهلگرایی، تساهلپیشگی، مداراگرایی و مسامحهباوری، به معنای محافظهکاری، نادیدهگرفتن و زیرپاگذاشتن آمال و آروزهای گروههای ویژه نیست، بل بهمعنای رسیدن به کثرت توام با وحدت است. دیباچۀ وی که مفهوممندی و معناگرایی تفاوت و تساهل را آیینهداری میکند، با سخنانی پُرمفهومِ آلبرت اینشتین در باب «تساهل» اینگونه آغاز میشود:
مهمترین نوع تساهل، تحمل فرد توسط جامعه و دولت است. زمانی که دولت تبدیل به مهمترین عنصر میشود و فـرد، بهعنوان ابزار آن، مورد استفاده قرار میگیرد، تمام ارزشها، خوب و نیک، از بین میرود[مقدمه].
از دید نویسنده، «تفاوت و تساهل»، دو مفهوم کلیدی در فلسفههای اجتماعی و سیاسی جهان حاضرند[مقدمه]. به باور وی، زمانی که فرهنگها، زبانها، آیینها، نژادها و اعتقادات اجتماعی و سیاسی گوناگون در کنار یکدیگر قرار میگیرند و همزیستی مسالمتآمیز دارند، مفهوم تساهل و تفاوت، مبنای فلسفی بسیاری از نهادهای حقوقی و مدنی جامعه را تشکیل میدهد. او که پژوهشهای ارزنده و درخور تأمل در باب «جامعۀ مدنی»، «ریشههای فلسفی حقوق بشر»، «فرهنگ»، «مدرنیته: دموکراسی و روشنفکران» و «فلسفۀ عدم خشونت گاندی» دارد، مینویسد که «روح تساهل، موجب شکوفایی تفاوتها میشود و وارونه، وجود تفاوتها و پذیرش اجتماعی و سیاسی آنها، افراد را با اندیشۀ تساهل و نهادیافتگی حقوقی ـ مدنی آن آشنا میکند[مقدمه، ۱- ۲-].
جهانبگلو، در دیباچۀ پرمایهیی که بر کتاب گرانسنگ خویش نگاشته است، نگاه ژرف بهمفاهیم تفاوت و تساهل انداخته و این دو مفهوم را از زاویههای گوناگون تعبیر و تفسیر کرده است ـ حتا در گفتوگوهایی که با اندیشمندانی چون آیزایابرلین، سامویل هانتینگتون، مایکل والزر، جان کنت گلبریث، ژرژ کاتب، نوام چامسکی و مایکل ساندل انجام داده است، بهگونهیی، مفهوم «تفاوت و تساهل»، «مداراگرایی» و «مسامحه» را زیر چشم داشته و گفتوگوهایش نهال نورُستۀ این اندیشۀ را آبیاری میکند.
از نظرگاه او، «تساهل به معنای تحمل و بردباری در برابر اندیشه و رفتاری است که با اندیشه و رفتار همیشگی ما متفاوت باشد.» از این رهگذر، «دلیل وجود تساهل، در [ذات] تساهل نیست، بل در موضوع تساهل است…»[مقدمه، ۲]. به سخن دیگر، مفهوم و باروری تساهل، در ساختار تساهل نیست، بل در فهم مفهوم تساهل است. به باور وی [جهانبگلو]، «هدف اصلی تساهل، فهم و درک(ولی نه موافقت) با آنهایی است که درکی از مفهوم تساهل ندارند. به سخن دیگر، وظیفۀ تساهل، گفتوگو با عدم تساهل است[همانجا].
آنگونه که از لابهلای تفسیرها و تعبیرهای وی از مفهوم تساهل برمیآید، نویسنده، تساهلگرایی را گونهیی مبارزه در برابر خشونت قلمداد میکند. پژوهشها و تحقیقاتی که دربارۀ فلسفۀ عدم خشونت گاندی به انجام رسانده است، گواه نغزیاند بر این سخن. او مینگارد: «خشونت، بدون فهم آن امکانپذیر نیست. آنهایی که تلاش میکنند خشونت را بدون درک آن از ببین ببرند، چارهیی جز تکرار آن ندارند.»[همان]. جهانبگلو به این اندیشه است که «… دفاع از اندیشۀ تساهل، بهمعنای دشمنی با متعصبان نیست، بلکه مبارزۀ فکری و فلسفی با اندیشهیی است که افراد را به تعصب و جزمگرایی وامیدارد[همان، ۲].
وی برای اثبات سخنان ژرف و شگرفِ خود پیرامون گفتمان تساهل، سخن نابی از اندیشمند سدۀ شانزدهم فرانسه، سباستین کاستهلیو را دستآویز قرار میدهد: «کشتن یکانسان بهمعنای دفاع از یک آموزه نیست، بلکه بهمعنای کشتن یک انسان است[مقدمه، ۳]. جهانبگلو، تساهلگرایی را دلیل کمنیرویی و ناتوانی نمیپندارد؛ بل آن را کنش مثبت، پویا و قدرتمند تعریف میکند. در نظریۀ رامین، «تساهل، رفتاری نیست که از روی ضعف و انفعال انجام گرفته باشد، بل عمل مثبت، پویا و قدرتمند است»[مقدمه، ۳].
او حتا تساهلگرایی هدفمند و سازمانیافته را دلیل رسیدن به کثرتگرایی فکری ـ فسلفی، فرهنگی و سیاسی میداند. به اندیشۀ وی، تساهل بهمعنای بیتفاوت بودن در قبال دیگران نیست، بل حرمت گذاشتن به تفاوتی است که کثرتگرایی فکری ـ فلسفی و فرهنگی و سیاسی همبود را شکل میبخشد. او در این کتاب، تفاوت و تساهل، برای سامانبخشیدن به اندیشۀ خویش، از اندیشههای اندیشمندانی چون هابز، فوکو، کانت، هگل، کلازویتس، پاسکال، گاندی ـ دومقاله ـ مارتین لوترگنیک و… یاری جسته و در لابهلای بحثها، در پهلوی اینکه سخنان خویش را با نقل گفتارهایی از چهرههای یاد شده رنگین نموده است؛ تفسیر، تعبیر و تأویل پُرجذبه و تأثیرگذار از گفتارهای آنها ارایه کرده است.
قسمت سومِ کتاب گفتوگوهایی با سامویل هانتینگتون ـ «بازبینی نظریۀ برخورد تمدنها» ـ مایکل والزر ـ «مسوولیت مدنی» ـ جان کنت گلبریث ـ «پایان قرن را خیلی جدی نمیگیرم» ـ ژرژ کاتب ـ «فلسفۀ سیاسی در جهان امروز» ـ نوام چامسکی ـ «نکات جالبی که هرگز نشنیدهاید!» ـ و مایکل ساندل ـ «تفاوت و خشونت» ـ انجام داده است. رامین، در گفتوگوهایی که با فلاسفه یادشده انجام داده است، تلاش نموده تا ژرفنای مسایلی را که مطرح میکند، بداند. حسب سخن نویسده، مجموعۀ گفتارهایی که در کتاب تفاوت و تساهل، زیور چاپ یافتهاند، سخنرانیها و گفتوگوهای بهظاهر متفاوت ولی دارای درونمایۀ یکسانیاند که در این کتاب گردآمدهاند. نویسنده، بهروشنی بیان میدارد: «البته من در این راه نه [قصد] جاهطلبی و نه دعوای ارایۀ راههای حل سریع و سهلالوصل برای مشکلات معاصر دارم، اما امیدوارم که بیان مسأله بتواند پیشرفت کوچکی در بلند بردن آگاهی ما از مسایل بهبار آورد»[جهانبگلو، ۹].
او به این باور است که «اگر ما تفاوت دیگران را به اندازۀ خودمان باارزش ندانیم، آنگاه تفکر ما، همچون تفکر فاشیسم، یکسانانگار خواهد شد. در این صورت، ما اَعمال و گفتار خودمان را به بهای دیگران ارج و منزلت خواهیم گذاشت»[همان، ۲۶- ۲۷]. به باور وی، همۀ اندیشمندانی که اندیشههایشان در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است، تلاشهایی برای رهایی بشر از قیدوبندهای سنت و رسیدن به زیست انسانی انجام دادهاند. او در این زمینه، از اندیشۀ مارتین لوتر کنیگ یاری جسته و مینویسد: «از دیدگاه کینگ، تساهل و عشق، دو نیروییاند که انسانها بهوسیلۀ آنها میتوانند بر یک جامعۀ درهمشکسته فایق آیند و به سمت یک سیمفونی برادری، پیش روند»[بگلو، ۳۰].
رامین، در ادامۀ بحثهایش پیرامون تفاوت، تساهل و کثرتگرایی، از اندیشههای آیزایابرلین سود میجوید و با نقل سخنان وی در در باب کثرتگرایی که «کشف جهان کثرتگرا، یک کشف واقعی است، نُخست بهدلیل این که نگرش و راههای گوناگونی وجود دارد که امکان درهمآمیختهگی ندارد و سپس برای اینکه آزادییی که شرط وجودی این نگرش است، بسیار با ارزش است»، اندیشههایش را سامانمند و یکدست میسازد.
نویسنده باور دارد که در قرن بیستم، گواه بیداری تدریجی فلسفه و سیاست عدم خشونت بودهایم. او تولستوی روسی، گاندی هندی، مارتین لوترگنیک امرکایی، نلسون ماندلایی آفریقایی، دالایی لاما در خاور دور و مبارک اود در خاور میانه را الگووارههای روشن سربرآوردن فلسفۀ عدم خشونت در جهان میداند. به اندیشه وی: «در قرن بیستم، ما شاهد بیداری تدریجی فلسفه و سیاست عدم خشونت بودهایم. گونههای بیشماری عدم خشونت در اقصانقاط جهان سر برآوردهاند»[همان، ۳۲] و چهرههای یادشده را نمونههای تأثیرگذار این اندیشه تعریف میکند.
رامین، در مقالۀ دومی کتاب خویش که «بهسوی فلسفۀ تساهل» نام دارد، به دنبال ریشهیابی و بازتفسیر فلسفۀ تساهل است. به اعتقاد وی، «تساهل در فلسفۀ مدرن، مفهوم است و از جملۀ اجزای بنانهادۀ همبودهای لبیرال و کثرتگرا شمرده میشود.»[همان، ۳۴]. نویسنده، ضمن «مهم خواندن مسالۀ تساهل»، به این اندیشه است: «در میان فرهنگهای امروزین، هیچگونه اتفاق نظر فراگیر و عمومی بر سر شکل و محتوای تساهل وجود ندارد.» از نظرگاه وی، «معنا، مبانی و حدود تساهل در فرهنگهای متفاوت، مورد اختلاف نظر و مجادلۀ ایدیولوژیک است[همانجا]. به اعتقاد وی، احترام به دیگران، تساهل را بهعنوان حق اخلاقی مطرح میکند که باید به همۀ اشخاص، بهخاطر شخصِ بودنشان پیشکش شود. تساهل این را به رسمیت میشناسد که اشخاص مختلف، برداشتهای مختلفی از زندهگی خوب دارند و میخواهند برداشتشان از لحاظ سیاسی و اخلاقی باارزش و محترم دانسته شود. حتا گاهی، نفس عمل احترام گذاشتن به دیگران، به ما یاری میکند که در اندیشیدن به حدود تساهل برای آنهایی که تساهل را رعایت نمیکنند، چنین حقی قایل شویم[همان، ۳۵]. از سوی دیگر، برای کسی که از واژگانی استفاده میکند که تحریکآمیز و خشونتبرانگیز است، معمولاً نمیتوان تساهل در آزادی سخن قایل شد[همانجا].
از دیدگاه وی، احترام به دیگران ـ بهاحتمال زیاد، منظورش احترام معرفتی ـ اخلاقی است ـ شیوهیی است برای در نظر گرفتن آنها بهعنوان عاملان اخلاقی خودمختار و خردمند. بگلو به ادامۀ دیدگاههای ارزندهاش در پیوند به فلسفۀ «تساهل»، تساهل را به معنای رعایت تعادل بین مجموعهیی از ارزشها، اصول و حقایق خود و تمایل به تحمل دیگران میداند که به باورهای گوناگون باور ندارند. به سخن ساده، به باور وی، «پذیرش تساهل به عنوان یک ارزش اخلاقی و سیاسی مثبت (نگرش رامین در باب تساهل، نگرش فلسفی ـ سیاسی است و از همین چشمانداز، به تساهل نگریسته است)، تلویحاً به معنای توانایی زندهگی با دیگران و شریکبودن در فرض بنیادین لیبرالیسم سیاسی است که خودمختاری فردی نتیجۀ تفاوت و تضاد این نیکیها و اهداف است.»[همان، ۳۶].
جهانبگلو، پس از مطرح کردن چنین پیشفرضی، میپردازد به توضیح اندیشۀ راولز در باب تساهل: «… مردم از این توانایی برخوردارند که بهمنظور زندهگی با دیگران، خودشان را به اصل تساهل متعهد کنند»[همانجا]. او، پس از نتیجهیی که از سخن راولز ارایه میکند، باور دارد که جان لاک، نخستین اندیشمند متفکری است که نخستین و عمدهترین کوشش را برای ایجاد یک بنیاد فلسفی مطرح کرده است.
دیدگاه خردمندانهیی که بگلو در باب تساهلگرایی حکومتها مطرح میکند، اگر پیاده شود، به ضرس قاطع میتوان گفت که مشکلات همبودهای عقبمانده و جهانی سومی، بهویژه همبودهایی که گرفتارهای قومی، مذهبی، زبانی، حزبی و ایدیولوژیک دارند، حل خواهد شد. او باورمند است «حکومتی که با کثرت باورهای مذهبی روبهرو است و به ابزاری علمی برای متمایزسازی آنها از یکدیگر مجهز نیست، باید برخورد تساهلگرایانه در پیش گیرد[همان: ۳۸]. ناگفته نباید گذاشت که وی، «بیتفاوتی مذهبی را» از تساهلگرایی دربارۀ مذهب جدا میکند و فرق میان تساهلگرایی و بیتفاوتی اختیار کردن در مقابل مذهب را میگذارد. وی، مسألۀ تساهل را مسألۀ سیاسی میخواند.
نویسنده پس از بررسی دیدگاههای جان لاک در باب فلسفه و کاربست تساهل که نتیجهیی خوب از دیدگاههای لاک ارایه میکند، به بررسی اندیشۀ ولتر در باب تساهل میپردازد. از دیدگاه نویسنده، ولتر، تکمیلکنندۀ اندیشۀ لاک در باب تساهل است. جهانبگلو، سخن ولتر را که «تساهل پیامد طبیعی انسانیت» دانسته است، صورت کامل و بهسامان اندیشۀ جان لاک میخواند. وی پس از بررسی اندیشههای جان لاک و ولتر، مینگارد: «اگر به توضیحات لیبرال و روشنگرایانۀ لاک و ولتر توجه کنیم، به درک مزایای ….سیاست …تساهلگرایانه میرسیم که …بهجامعهیی ارج میدهد که اعضایش ترجیح میدهند تفاوتهای یکدیگر را تحمل کنند، نه اینکه کمر به نابودی یکدیگر بربندند»[همان: ۴۱].
رامین، در پهلوی رفتار «اخلاقی» خواندن تساهل در اعصار گذشته، مینویسد که بیش از هر زمان دیگر، تساهل نیاز اصلی زمانۀ ماست. به اعتقاد وی، اگر اندیشۀ تساهلگرایانه را در پیش گیریم، میتوانیم به زیستی که میخواهیم نایل شویم. «شکی نیست که تساهل در همۀ اعصار اخلاقی است، اما شاید بیش از هر زمان دیگر، مناسب زمانۀ ما باشد.» به نظر وی، «درسی که تساهل به ما میدهد، درس نگرش انتقادی و شکگرایانه در برابر اندیشمندان آرمانشهرگرایانه است که دوست دارند در جامعهیی زندهگی نماییم که به ارزشهای کثرتگرایانه ارجی گذاشته نشود و نهادهای تشکیل شده مورد نقد و اصلاح قرار نگیرند[همان: ۴۲].
سرچشمه
جهانبگلو، رامین(۱۳۸۳)، تفاوت تساهل(گفتارهایی در تفکر سیاسی معاصر)، چاپ دوم، نشر مرکز: تهران.
Comments are closed.