گـزارش سـیگار و استـراتژی فـراموش‌شده

- ۱۱ عقرب ۱۳۹۸

روز گذشته بر اثر انفجار مینِ کارگذاری‌شده توسط طالبان در یکی از نقاط ولسوالی درقد ولایت تخار، ۹ دانش‌آموز که در حالِ رفتن به مکتب بودند، کشته و یک نفرِ دیگر از آن‌ها زخمی می‌شود. بر اساس اظهاراتِ پولیس تخار، این حادثه در منطقه‌یی رخ داده که به‌تازه‌گی از کنترلِ طالبان خارج شده است.
این خبرِ ناراحت‌کننده جدا از آن‌که از بالا بودنِ میزان تلفاتِ ملکی در مناطقِ ناامن خبر می‌دهد، بی‌پایه‌بودنِ منطقِ آغازِ دوبارۀ مذاکراتِ صلح را نیز تذکر داده است. مسلماً افزایش خشونت‌ها توسط طالبان، نمی‌تواند زمینه‌سازِ یک بستر سالم برای آغاز گفت‌وگوهایِ صلح باشد، آن‌هم خشونتی که برای مکاتب و مسیر ترددِ اطفالِ دانش‌آموز استثنایی قایل نمی‌شود.
این موضوع را باید به دو خبرِ دیگر از روزهایِ بسیار نزدیک ارجاع داد و از آن به منطقِ برخوردِ قاطع با پیکارجویان،‌ به‌جای استقبال از صلحِ بی‌قرینه، راه برد. خبرِ نخست این‌که سه روز پیشتر، نهاد سیگار به کنگرۀ امریکا گزارش داد که بیش از ۶۰ درصدِ تلفاتِ نیروهای امنیتیِ افغانستان در جریان دفاع در برابر حملاتِ گروه طالبان اتفاق افتاده است. خبرِ دوم هم این بود که مشاور شورای امنیت ملی گفت که طالبان گروهی یکدست و منسجم نیستند، بر جنگ کنترل ندارند، فاقد استقلال‌ در تصمیم‌گیری دربارۀ صلح اند، فرماندهانِ عمدۀ آن‌ها به داعش پیوسته‌اند و در صورت موفقیت برنامۀ صلح، داعش جایگزینِ آن‌ها می‌شود.
وقتی این‌ها را در کنارِ هم قرار دهیم و به وضعیتِ عینیِ جنگ در افغانستان نیز نگاهی عمیق‌تر بیندازیم، می‌بینیم که عقلِ سلیم اصلاً به صلح در یک چنین شرایطی حکم نمی‌دهد؛ بل شرایط حکم می‌کند که برنامۀ صلح در حالتِ تعطیل قرار بگیرد و برخورد قاطع و تهاجمی با معارضه‌جویان ـ چه طالب و چه داعش ـ تا زمانی در دستورِ کار قرار گیرد که اولاً آن‌ها در میدان جنگ ضعیف شوند و عملاً به صلح تمایل نشان دهند و ثانیاً مرزِ میان طالب و داعش برای حکومت واضح و مشخص شود و صلح طالبان با حکومت، با یک عالم هزینه و انرژی، فقط بر پهنای داعش در افغانستان نیفزاید.
آنچه تا کنون مشخص است این‌که: طالبان در سایۀ حمایت‌های بیرونی، در موضعِ بی‌رحمی و تهاجم در میدان‌های جنگ قرار دارند و تلفاتِ نیروهای امنیتی چنان بالاست که حکومت دو سال است که آمار دقیقِ تلفات و شمار نیروهای ارتش و پولیس افغانستان را «محرمانه» طبقه‌بندی کرده و به اطلاع عموم نمی‌رساند.
در این میان، اگرچه وزارت دفاع از موضع تهاجمیِ نیروهای دولتی در برابر طالبان خبر می‌دهد، اما واقعیت میدان‌های نبرد همان گزارش ادارۀ سیگار را تأیید می‌کند. این گزارش بیش از همه می‌باید این پیـام را به مقامات کاخ سفید منتقل کند که اکنون زمانِ مناسبی برای کلید خوردنِ دوبارۀ گفت‌وگوهای صلح نیست و در برابر گروهی به منش و کنش طالبان، سرکوب در میدان‌های جنگ بهترین دیپلماسی شمرده می‌شود. افزون بر این، راهبرد جدید ترامپ برای افغانستان و جنوب آسیا نیز بر قاطعیتِ فرماندهان نظامی و «رویکرد مبتنی بر شرایط» تأکید کرده بود. بر اساس این راهبرد، این جنگ است که می‌تواند زمنیۀ صـلح و در نهایت خروج آبرومندانه از افغانستان را فراهم کند.
با این اوصاف، بهترین گزینه برای امریکا، حمایتِ قاطع و گسترده از نیروهای دولتی در برابر طالبان و موکولِ برنامۀ صلح به زمانِ تضعیفِ حداکثری ماشین جنگی طالبان و تشکیلِ حکومتی برآمده از آرای مردم افغانستان است. حکومت فعلی، به هزار و یک دلیل، از مشروعیت و وجاهتِ لازم برای تصمیم‌گیری پیرامونِ صلح برخوردار نیست، اما می‌تواند تا روی کار آمدنِ اداره و حکومتِ جدید، با حمایت جامعۀ جهانی و امریکا، جنگ با طالبان را وارد فازِ تهاجم و سرکوب سازد. در غیر این، عجله در صلح نشانۀ عقب‌گردِ امریکا از راهبرد جدیدش در افغانستان، ناکامی در میـدانِ نبرد و ضعفِ سیاست خارجیِ این ابرقدرت تلقی می‌شود.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.