احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:پژوهنده: احمـد دانش، دانشآموختة کارشناسی ارشدِ زبـان و ادبیّـات فارسـیّدری دانشـگاه کـابـل - ۲۳ قوس ۱۳۹۸
بخش سوم و پایانی/
۶-۴٫ رویا و فضای ترس و وهم
ترس و وهم از ویژهگیهای دیگرِ رمان «کاکه ششپر و دختر شاه پریان» است. ترس از تجمع مردم به گِرد کاکه ششپر با برخوردهای عجیبوغریب، ترس از گوشهوکنار متفاوتِ شهر کابل، ظلمتِ شب و ترس از آن بیوهزنی که دست به گریبان کاکه ششپر شده است؛ همه حوادث و اتفاقاتِ شگفتآوریاند که کاکهششپر در قسمتهای اخیرِ داستان در خواب میبیند.
یکی از این نمونههای وهمناکِ این خواب هنگامیست که کاکه ششپر، بیوهزنی را که از بهر گرسنه ماندن فرزندانش کمک کرده بود، در خواب میبیند که دستهای آن زن، مانند پنجههای پولادین، به گریبانش شده و بهسوی مردم فریاد میزند: های مردم! همین مرد کودکانم را کشته است. کاکه ششپر خنجرش را میکَشد و به سینه زن فرو میبرد؛ زن گریبانش را رها میکند و چیغ میزند: آه مرا هم کشت؛ او را بگیرد و نزد امیر ببرید. کاکه ششپر وقتی پیکر خونآلود زن را بر روی زمین میبیند، بهسختی از میان مردم راهی باز کرده و فرار میکند. وقتی به عقب نگاه میکند، میبیند که همه به دنبال او افتادهاند(زریاب، ۱۳۹۳: ۲۲۱). کاکه ششپر با ترس و توهم زیاد، درحالی که قلبش بهشدّت میتپد و پشتش پُر از عرق شده است، بیدار میشود و شتابزده بر جایش مینشیند و میبیند که سپیده صبح دمیده است.
ترس از مرگ و وهمِ حاکم بر فضای داستان، از جمله ویژهگیهاییست که داستان را به ریالیسم جادویی نزدیکتر میسازد. کاکه ششپر چند بار دیگر نیز خواب میبیند که به باغ قاضی، به دیدار یارانش رفته است. امّا آنان کاکه ششپر را نمیشناسند. وقتی میگوید: من کاکه ششپر استم، یارانش حیرتزده بهسوی یکدیگر نگاه میکنند و میگویند: کاکه ششپر مُرد مَرد! او مُرده است؛ خودما گورش کردیم… (همان: ۲۲۲) استاد زریاب با این صحنهآراییها و حوادث شگفتانگیز، نخست میخواهد تغییر زندهگی کاکهششپر را نشان دهد. میخواهد نشان دهد که حالا دیگر آن کاکهششپری که به تفریحها میرفت، به مسابقات قچجنگی اشتراک میکرد و مست و ملنگ بود، مُرده است و چون حالا حکیم شده است، مردم او را نمیشناسند. دوم اینکه با درهم تنیدن خیال و واقعیت در عالم رویا، نشانههای علاقه خود را به ریالیسم جادویی برجستهتر میسازد.
۷-۴٫ دوگانهگی
منظور از دوگانهگی زیست همزمان عناصر متضاد در بستر داستان است. در این شیوه نویسندهگان ریالیسم جادویی، میکوشند تا صحنهها و عناصر ناهمگون، اندیشههای شهری و بومی، صحنههای واقعی و خیالی، طبیعی و مافوق طبیعی را در آثار شان بگنجانند. استفاده از این رویکرد، راهبرد خوبی برای به چالش کشاندن گفتمانهای نژادپرستانه و تمامیّتخواه هم است(پورنامداریان، ۱۳۸۸: ۴۵ – ۴۸).
از این منظر، رمان کاکه ششپر را میتوان نمونه خوبی از تقابلها و جدالِ شخصیّتها در موضوعات مختلف دانست. این تقابل را میشود در گفتوگوی دخترشاه پریان و کاکه ششپر در بحثهای سنّتزدهگی و بومیگرایی کاکه و رهنمایی او به افکار نو توسط دخترشاه پریان مشاهده کرد.
همچنان در جدالی که امیر حبیباللهخان روی مسایل تاریخ، سیاست، فرهنگ و زبان با دخترشاه پریان دارد، حبیباللهخان خود را شاه مقتدر و سیاستمدار و متمدّن میداند؛ امّا دخترشاه پریان با افشاگری رازهای پنهان او، و خندیدن به استعمال واژههای عربی و آنچه که حبیباللهخان آن را تمدّنی شدن میخواند، به سادهگی آن شاه تمامیّتخواه را به چالش میکشاند که روی این موضوع در بحث «بازخوانی تاریخ» همین نوشته بحثی داریم.
ریالیسم جادویی در صدد شکستن بسیاری از دوگانهگیهایی مثل فرهنگ عامیانه و فرهنگ فاخر، سنّت و مدرنیته، عقل و ماورای طبیعه و… بوده و هدف آن از شکستن این دوگانهگیها، جمع نمودن اضداد در یک جهانبینی جدید است که این موضوع، جایگاه خاصی در رمانهای ریالیسم جادویی دارد(حنیف، ۱۳۹۷ : ۷۴).
استاد زریاب در رُمان کاکه ششپر، به گونههای متفاوت در صدد شکستن پدیدههایی است که به ظاهر دوگانهگی دارند، اما یکی استند. مثلاً در فصل آخر رُمان میبینیم که دخترشاه به نقل از «هراکلیتوس» – فیلسوف یونانی – به کاکهششپر میگوید: اضداد با هم یکی استند. نیک و بد، یکی استند. زندهگی و مرگ، یکی استند. خواب و بیداری، یکی استند. جوانی و پیری، یکی استند. برای آنکه اگر بدی نباشد، نیکی را نمیدانیم. اگر مرگ نباشد، معنای زندهگی را نمیدانیم. اگرخواب نباشد، معنای بیداری را در نمییابیم(زریاب، ۱۳۹۳ : ۲۴۶).
۸-۴٫ بازخوانی تاریخ
نویسندهگان ریالیسم جادویی، به تاریخ و بازخوانی و بازنویسی آن توجه بسیار دارند. با در نظرداشت این موضوع، بسیاری از رمانهای ریالیسم جادویی را میتوان در زمره «ادبیّات داستانی تاریخی» یا «تاریخ فانتزی» قرار داد. نویسندهگان ریالیسم جادویی، با بازنمایی زاویههای پت و پنهان تاریخ ملّت خود، میخواهند نشان بدهند که تاریخ، برخلاف عقیده مردم، هیچگاه مجموعهیی از روایتهای بیطرف و صادقانهیی که زمامداران آن مینویسند، نیست. بدین ترتیب نویسنده ریالیسم جادویی، دست روی شکافهای تاریخی میگذارد(زرشناس، ۱۳۸۷ : ۱۲۵).
استاد زریاب، در جا-جایی از رُمان کاکه ششپر، گوشههای از تاریخ معاصر کشور را نیز روایت نموده است. او با بازنمایی زاویههای پت و پنهان زندهگانی شاهان گذشته، انگشت انتقاد روی شکافهای تاریخی میگذارد و از همینجاست که داستان رنگوبوی سیاسی– تاریخی بهخود میگیرد.
وقتی امیرحبیباللهخان، کاکه ششپر را با دخترشاه پریان در چمن حضوری میبیند، به کاکه ششپرمیگوید که جای این پرنده زیبا ارگ است. کاکه و پرندهاش با وجود آنکه از این تقاضای امیر راضی نیستند، اما از هراس اینکه امیر فرزند عبدالرّحمن خان است – عبدالرّحمن خانیکه مردمان را به توپ میبست؛ به سیاهچاهها میانداخت و گوش میبُرید و چشم کور میکرد – از ناگزیری خواهش امیر را میپذیرند.
هنگامیکه پرنده داخل ارگ میشود، میان او و حبیباللهخان گفتوگوی لفظی بهمیان میآید. پرنده به سیاستهای عبدالرّحمنخانی خُرده میگیرد. وقتی امیر ازاقتدار خود سخن میزند، پرنده به تاریخ آنها میخندد. پرنده میگوید: گوش کن امیر! این سرزمینیکه تو از آن سخن میگویی، یک ویرانه است؛ رعایای تو یک مشت مردمان گرسنه، بیمار و جاهل استند؛ در قلمروتو، مردمان دختران خود را به دهسیر گندم میفروشند؛ این برنج و گوشت و روغنی را که تو و درباریانت میخورید، مردمانی به شما میرسانند که خود شان گرسنه میمانند؛ کودکانشان گرسنه میمانند. پادشاهی بر این مردم بیچاره چی جای افتخار است؟ مردمان این سرزمین از ظلم عاملان تو فرار میکنند؛ هزارهها گروهگروه میگریزند؛ پیش از این هم به دست پدر تو، گروهگروه کشته شده بودند(زریاب، ۱۳۹۳ : ۱۶۶، ۱۷۴).
امیرحبیباللهخان، شخصی خوشگذران و عیّاش بود. او در باغ «چهلستون» حرمسرایی داشت که در آن کنیزکها را نگهداری میکرد و محفلهای عیش و عشرت با آنها برپا مینمود. فساد در حرمسرای او، روزتاروز گسترش مییافت. فرو رفتن امیر به لذتها و خوشگذرانیها، زمینه را حتّا برای قتل او فراهم کرد(طنین، ۱۳۸۴ : ۳۱).
در رُمان کاکه ششپر نیز از زبان پرنده رنگین پروبالِ رازدان «دخترشاه پریان» اشارههایی به این مکان ویژه حبیباللهخان شده است. وقتی پرنده از امیر میپرسد که چرا در گذر خرابات زنان را از آوازخوانی و رقاصهگی منع کردهای؟ امیر با تعجب پاسخ میدهد: آوازخوانی و رقاصهگی! آوازخوانی و رقاصهگی شرعاً ممنوع است شرعاً. پرنده با آواز پایینتر به امیر میگوید: امیر! این دخترکان زیباروی را که گماشتهگانت از سراسر کشور به «حرمسرای» تو میآورند، چی میگویی؟ آیا این کار شرعاً مجاز است؟ پرنده مانند آنکه رازی دگر را با او در میان بگذارد، میگوید: امیر! آن شبی را به یاد داری که خواهرت – هاجربانو – که به او لقب «اختالسّراج» را داده بودی، در کاخ چهلستون، مهمانییی برپا کرده بودی و دختران ماهروی را گرد آورده بودی و در میان آن زیبارویان عجب حالی داشتی؟ امیر شگفتیزده بر کرسی طلاییاش تکیه کرده و ازشگفتی افشای رازهایش نفسنفس میزد(زریاب، ۱۳۹۳ : ۱۷۷ – ۱۸۱).
از این گفتوشنود که میگذریم، موضوع زبان، فرهنگ و تمدّن بهمیان میآید. امیر حبیباللهخان با آموختن چند واژه عربی از زبان ملا و استعمال آنها بهجای واژههای فارسی، میخواهد تمدّن را در کشور بیاورد که با تمسخرِ دخترشاه پریان روبهرو میشود.
وقتی امیر خسته میشود، صدا میزند که این عصریه ما کجاست؟ پرنده فوراً از کنار پنجره صدا میزند: این عصریه چیست امیر؟ امیر میگوید: منظورم از عصریه چای دیگرانه است. پرنده میگوید که این چای دیگرانه چه عیبی داشت که آن را دور انداختی؟ امیر گفت: خوب میخواهم این کشور متمدّن شود و زبان مردم دربار باید از زبان مردم عوام فرق داشته باشد. پرنده خندهکنان میگوید: تمدّن را با این کلمات مُضحک میآوری؟ این اشراقیه چی است؟ این ضحوه چی است؟ این عشاییه چی است؟ این کلمات را کی به تو آموخته است؟ این کلمات از کدام زبان استند؟ امیر غبغبکنان میگوید: اینها کلمات زبان عربی استند؛ عربی زبان قرآن است. پرنده تمسخرآمیز میگوید: امیر، تو چرند میگویی چرند. این کلمات را از کجا آوردهای امیر؟ امیر: نمیدانم؛ این کلمات را مولوی آورده است. پرنده تمسخرآمیز میگوید: چه زندهگی شرمآوری داری امیر!(زریاب، ۱۳۹۳: ۱۶۷).
به این اساس، رُمان «کاکه ششپر و دختر شاه پریان» را میتوان خوانشِ دگری از تاریخ دانست. استاد زریاب، با اشاره به گوشههای تاریک و شرمآور تاریخ کشور، چهره واقعی شاهانی را نشان میدهد که میراث استبداد و تمامیّتخواهی آنها تا امروز عامل بدنامی کشور است.
۱٫ نتیـجه
بررسی رُمان کاکه ششپر و دخترشاه پریان رهنورد زریاب و جستوجوی مؤلفههای ریالیسم جادویی در آن نشان میدهد که بیگمان این داستان، در زمره داستانهاییست که به شیوه ریالیسم جادویی نگاشته شدهاست. نویسنده در این داستان، مانند سایر داستانهایش، ژرفساخت آفرینش این رُمانش را نیز مشکلات دینی، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی جامعه خود قرار داده و شیوه ریالیسم جادویی را برای بیان آن برگزیده است.
به این اساس، در رُمانِ کاکه ششپر و دخترِشاه پریانِ زریاب، شاخصههای ریالیسم جادویی، در تناسب به دیگر رُمانهای وی، پُررنگتر بوده و عناصری چون «وهم و خیال» و «فانتزی» پس از عنصر «واقعیّت»، شالوده داستان را شکل میدهد. افزون بر اینها، نویسنده از ویژهگیهایی همانند: «دوگانهگی»، «رویا»، «جن و جادو»، «دیو و پری»، «حوادث خارقالعاده» و «اسطوره و نماد» به عنوان عناصر ریالیسم جادویی بهره برده است.
درونمایه اجتماعی و رویکردهای انتقادی به تاریخ و سیاستهای عبدالرّحمنخانی، رسم و عنعنات بیجا و ناپسند و برون ریختن خرافات از حافظه مردم، از دیگر مؤلفههای ریالیسم جادویی در رُمان کاکهششپر است که در این میان، عناصر «وهم و خیال»، «حوادث خارقالعاده» و «فانتزی» پررنگتر جلوه دارد.
ضمناً استاد زریاب در لابلای داستان از توصیفهای نیمهواقعی و نیمهخیالی نیز بهره جسته و آخرین بندهای رُمان – هنگامیکه کاکه ششپر در نزدیکیهای کوه قاف، احساس میکند که دختر شاه پریان در ژرفناهای درونش نهان شده است – با گونهیی از توصیفهای ریالیسم عرفانی «وحدتالوجود» همراه است.
از بررسی این اثر و واکاویهای ویژهگیهای ریالیسم جادویی چنین برمیآید که ادبیّات عامیانه فارسی، باورهای مردمی و ریشهدار بودن اسطورههای کهنِ سرزمینِ ما، بستری خوبی برای پروراندن ادبیّات جادویی و فانتزی میباشد. استفاده از این کهنالگوها در ادبیّات میتواند واقعیّتهای مختلف را با هنجارهای نو، بازتاب داده و شکافهای جامعه را پُر نماید.
منـابع
کتابها
۱٫ حنیف، محمّد و حنیف، محسن (۱۳۹۷). بومیسازی ریالیسم جاویی در ایران، چاپ نخست، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران.
۲٫ زرشناس، شهریار (۱۳۸۷). جستارهایی در ادبیّات داستانی معاصر، چاپ نخست، انتشارات کانون اندیشه جوان، تهران.
۳٫ زریاب، رهنورد (۱۳۹۳). کاکه ششپر و دختر شاه پریان (رُمان)، چاپ نخست، انتشارات امیری، کابل.
۴٫ صدیقی، علی اصغر (۱۳۸۵). فانتزی در شاهنامه، چاپ نخست، انتشارات ترفند، تهران.
۵٫ طنین، ظاهر (۱۳۸۴). افغانستان در قرن بیستم، چاپ نخست، انتشارات عرفان، تهران.
مجلّهها
۱٫ پورنامداریان، تقی. بازتاب ریالیسم جادویی در داستانهای غلامحسین ساعدی، تهران، مجلّه زبان و ادبیّات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیّت معلم تهران، شماره ۶۴، صص ۴۵ – ۴۸، ۱۳۸۸ هـ خورشیدی.
۲٫ صفری، جهانگیر و دیگران. پیوند متون عرفانی با ریالیسم جادویی، مجلّه مطالعات عرفانی دانشگاه کاشان، شماره ۱۴، سال ۱۳۹۰، صص ۱۰۷ – ۱۱۵٫
۳٫ ناظمیان، رضا و دیگران، بررسی گزارههای ریالیسم جادویی در رمانهای «عزاداران بَیَل» غلامحسین ساعدی و «شبهای هزار شب» نجیب محفوظ، تهران، مجّله ادب عربی، دانشگاه علاّمه طباطبایی، ص ۱۵۹، شماره ۲، سال ۶، ۱۳۹۳ هـجری خورشیدی.
Comments are closed.