احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۳ جدی ۱۳۹۸
یک نهاد تحقیقاتی حقوق زنان و اطفال بر اساسِ نظرسنجیِ تازهیی که صورت داده است، میگوید که ۶۳ درصد دخترانِ افغانستان بین سنین ۱۳ تا ۱۵ سالهگی ترک تحصیل میکنند. این تحقیق که روز گذشته زیر عنوان «بررسی دسترسی دختران به تعلیم و تربیه، چالشها و فرصتها» به نشر رسید، نشان میدهد که هنوز دولتِ افغانستان در زمینۀ فراهمآوری زمینههای تحصیل برای دختران، قدمهای اساسی را برنداشته و شاید هم در این زمینه معرفتِ لازم را کسب نکرده است. آنچه دولت افغانستان در زمینۀ آموزش و پرورش و تحصیلات عالی به عنوان «دسـتاورد» از آن یاد میکند، اولاً بیشتر بر کمیت استوار بوده تا کیفیت و ثانیاً بیشتر روبنایی و شکننده است تا زیربنایی و پایدار. چنانکه ترکتحصیل ۶۳ درصدی دختران افغانستان، بهوضوح این نکته را بازنمایی میکند.
در ارتباط به نتیجۀ نظرسنجی صورت گرفته، شاید خیلی از موضوعات و عواملِ مرتبط را بتوان برجسته کرد و مورد مطالعه قرار داد، اما مهمترین پرسشی که در این رابطه و در این ستونِ کوچک ارزشِ مکث و تأمل را دارد، ایناست که چه عواملی باعث ترکتحصیلِ دخترانِ افغانستان و در نهایت بیسوادی یا کمسوادیِ آنها میشود؟
در پاسخ به این سوال، میتوان عواملی چون جنگ، فقر، فرهنگِ مردسالار، جامعۀ زنستیز و افراطیت را ذکر کرد. اما پرسشِ مهمتر از پرسشِ اول ایناست که کدام دلیل از میان دلایل متعدد، محوری محسوب میشود و به عبارت دیگر، کدام دلیل میتواند سرچشمۀ دلایلِ دیگر برای محرومیتِ زنان و دخترانِ افغانستان از تحصیل باشد؟ آیا این جنگ است که بیسوادی را به بار مینشاند یا این بیسوادی است که جنگ و فقر و سایر ناهنجاریها را به بار میآورد؟ چرا که فهمِ این پرسش و یافتن پاسخ لازم به آن، میتواند دولت را در برنامهریزی و سازماندهیِ نیروها به گونۀ مثمر یاری برساند.
بسیاریها در افغانستان میگویند بهدلیل وجود جنگ و ناامنی و همینطور حضور نیروهای افراطگرا، نمیتوانند دخترانشان را پس از رسیدن به سن بلوغ به مکتب بفرستند. اما آیا این جنگ و ناامنی، وجودی مستقل از بیسوادی دارد یا خود متغیر وابستۀ جنگ است و آیا افراطیت در خلأ بهوجود آمده و یا اینکه بیسوادی بستر زایش و بالندهگیِ آن بوده است؟
در پاسخ به این سوالها باید گفت که جنگ، فقر، افراطیت، زنستیزی و بیسوادی، همه در یک پیوستار و مجموعۀ همبند قرار میگیرند که هر یک در رابطۀ منطقی با دیگری بهسر بردهاند، بهنحوی که نمیتوان هیچکدام را جزیی مستقل از دیگری تشخیص کرد. اما با اینهمه اگر در یک سوی این پیوستار جنگ قرار داشته باشد، در سوی دیگر حتماً بیسوادی قرار دارد و برعکس اگر آغاز این پیوستار را بیسوادی قرار دهیم، پایانِ آن را میباید جنگ در نظر گرفت. معنایِ این ادعا ایناست که جنگ ــ بیسوادی و بیسوادی ــ جنگ، یک چرخۀ باطل و تکرار شونده محسوب میشود که بیرون شدن از آن، بیش از هر امکان و وسیلهیی، به فهمِ این دور باطل نیاز دارد.
دخترانِ افغانستانی که بهدلیل جنگ و ناامنی خیلی زود ترکتحصیل میکنند؛ خیلی زود نیز شوهر میکنند، به گونۀ طبیعی به مادرانی تبدیل میشوند که برای دخترانشان تحصیل را ضروری نمیشمارند و بهتدریج در مقامِ عضوی مولد در چرخۀ جنگ و بیسوادی ظاهر میگردند. دختری که نتواند به تحصیلات عالی دست یابد، فهم و توان و درایتِ لازم برای تشویقِ فرزندانش به تحصیل را از دست میدهد و دختران و پسرانِ چنین مادری هم، شانس کمی برای موفقیت در تحصیل و بیرون شدن از چرخۀ جنگ و بیسوادی خواهند یافت.
افزون بر این، وزارتهای معارف و تحصیلات عالی اگرچه وزارتهای کلیدی در ارتباط با تعلیم و تحصیلِ دختران و زنان محسوب میشوند؛ ولی برای شکستاندن چرخۀ باطلِ جنگ و بیسوادی در محور زنان و دختران، یک عزم و بسیج ملی لازم است تا با تجمیعِ همۀ نیروها و ظرفیتها در هر ارگان و ادارهیی بتوان دختران و مادران را به نیروهای مولدِ دانش و امنیت تبدیل کرد.
Comments are closed.