احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:جیسون هیکل/ برگردان: مهدی مازرونی - ۲۱ جدی ۱۳۹۸
در سالیان اخیر، کارشناسانی سرشناس، از استیون پینکر و جردن پیترسون، تا بیلگیتس همواره پیشرفت جهانی در عرصۀ میانگین عمر (و امید به زندهگی) را طرح میکنند تا در برابر موج روزافزون منتقدان از نظام سرمایهداری دفاع کنند.
بیشک دستاوردهای شایانی در این زمینه حاصل شده است. به هر روی، میانگین عمر آدمی بسیار ارتقا یافته است. پینکر در کتاب تازهاش «اینک روشنگری» مینویسد: «اکثر روشنفکران زمانی که دفاعیهیی از سرمایهداری میخوانند، به نشانۀ تمسخر به قهقهه میافتند». اما پینکر تأکید دارد، «پُر واضح است که درآمد سرانه از تولید ناخالص داخلی تناظر معناداری با طول عمر، بهداشت، و تغذیه دارد.»
این قصهیی مکرر است. روایتِ غالب این است که سرمایهداری نیرویی مترقی بود که نقطۀ پایانی شد بر رعیتمداری، و آغازی شد بر بهبود شایانِ توجه در استندردهای زندهگی. اما اینچنین داستان پریواری در مقابل مدارک تاریخی، پای استدلالش چوبین است.
بله، رعیتمداری ساختاری ظالمانه بود که مسبب مصایب انسانی بسیار شد. اما پایان گرفتن آن از دستاوردهای سرمایهداری نبود. همانگونه که سیلویا فدریچی، استاد تاریخ، نشان میدهد، زنجیرهیی از شورشهای موفق دهقانی در اروپای قرونِ چهارده و پانزده سقوط اربابان فئودال را رقم زد، و به دهقانان قدرت کنترل بر زمینها و منابعشان را داد. دستاوردهای چنین انقلابی در زمینۀ سعادت خارقالعاده بود. دستمزدها دوبرابر شد، و تغذیه نیز بهبود یافت. با احتساب استندردهای آن زمان، این دورهیی پُر از شکوفایی عظیم اجتماعی بود.
سپس، واکنشهای ارتجاعی آغاز شد. طبقۀ ثروتمند بالندهیی که از قدرت فزایندۀ دهقانان و کارگران ناخشنود بود، و از افزایش دستمزدها کینه به دل داشت، به صرافتِ سازماندهی یک ضدانقلاب افتاد. در آغاز، به دور اموال عمومی حصار کشیدند، و دهقانان را از زمینها بیـرون کردند، آشکارا بهقصد پایین آوردن دستمزدها. زمانی که راههای امرار معاش را بستند، مردم گزیری نداشتند مگر کار کردن در ازای نوالۀ ناگزیر، تنها برای زنده ماندن. به نظر هنری فلپس براون و شیلا هاپکینز، اساتید اقتصاد آکسفورد، حقوق واقعی مردم از اواخر قرن پانزدهم تا به قرن هفدهم به میزان هفتاد درصد سقوط کرد. قحطی به قصهیی هرروزه بدل شد، و تغذیه رو به وخامت نهاد. در انگلستان، میانگین عمر از چهلوسه سال در قرن شانزده میلادی به کمتر از سیوپنج سال در قرن هجدهم رسید.
سخن کوتاه، رویش سرمایهداری اسباب تولید دورهیی طولانی از فقر و فاقه شد. این دوره از خونینترین و پُرآشوبترین دورههای تاریخ بشریست. پینکر، اما، وانمود میکند هیچ کدام از اینها روی نداده است. در عوض، یکسر میجهد به دوران صنعتی مدرن. میگوید این سرمایهداری صنعتی بود که در واقع باعث شکوفایی در افزایش طول عمر شد.
در این مورد نیز تاریخدانان داستانی به مراتب پیچیدهتر نقل میکننـد. سایمون شرتر، از شهرهترین محققان دادههای تاریخی بهداشت عمومی، نشان میدهد که شکوفایی صنعتی در طی قرن نوزدهم نه تنها عامل بهبود در میانگین عمر نشد، بلکه مسبب وخامتی چشمگیر شد. شرتر مینویسد «تقریباً در همۀ زمینههای تاریخی، نخستین و بلافصلترین پیامد رشد پُرسرعت اقتصادی اثرات مخرب بر سلامت جمعیت بوده است.»
وی در ادامه میگوید: «مدارک دال بر این تروما در قالب ناپیوستگی منفی میاننسلی در روند تاریخی میانگین عمر، مرگومیر نوزادان، یا افزایش طول قد» کماکان بهوضوح قابل رؤیت است. با استناد به تحقیقات متعدد، شرتر نشان میدهد مردمی که در بریتانیا تحت تأثیر مستقیم رشد صنعتی بودند، شاهد سقوطی ثابت در میانگین عمرشان بودند، مابین سالهای ۱۷۸۰ و ۱۸۷۰، نزولی چنان که از زمان مرگ سیاه [طاعون خیارکی] در قرن چهاردهم بیسابقه بود.
در واقع، دقیقاً هر جا که سرمایهداری بیشترین توسعه را داشت، این فجایع پُررنگتر بود. در منچستر و لیورپول، این دو غول صنعتیسازی، میانگین عمر در مقایسه با بخشهای صنعتی نشدهی کشور نزول کرد. در منچستر میانگین عمر به تنها ۲۵٫۳ سال رسید. در حالی که در سِریِ روستانشین [منطقهیی در جنوب شرقی انگلستان]، مردم میتوانستند انتظار عمری تا بیست سال طولانیتر داشته باشند.
و این الگو تنها در بریتانیا نیست که قابل مشاهده است. به زعم شرتر، «در تمامی کشورهایی که این تحقیق صورت گرفته»، این روند قابلمشاهده است؛ از جمله در آلمان، استرالیا، و ژاپن. در طی همین دوران، فجایعی مشابه در مستعمرههایی نظیر ایرلند، هند، و کنگو نیز در حال وقوع بود، چراکه آنها نیز به اجبار به زنجیر بلای سازوکار صنعتی اروپایی گرفتار آمده بودند.
بهتقریب ناممکن است عمق رنجی را که این اعداد نمایندهگی میکنند، نشان داد. اینها سرگذشت مردمانی را بازگو میکنند که داروندارشان را طبقۀ ثروتمند به تاراج برد، و به بیگاری در دخمهها و مزارع انقلاب صنعتی تقلیلشان داد. با وجود این، هیچکدام اینها در تصویر زیبایی که پینکر نقش میکند، مجال بروز نمییابند.
تنها در دهۀ ۱۸۸۰ میانگین عمر شهری آغاز به افزایش پیدا کرد، دستکم در اروپا. اما چه چیز موجبات چنین دستاوردهایی ناگهانی شد؟ شرتر پاسخ را در یک مداخلۀ ساده مییابد: بهداشت.
فعالان عرصۀ بهداشت عمومی کاشف به عمل آوردند که با جداسازی آب آشامیدنی از فاضلابْ پیشرفتهای بهداشتی حاصل خواهد شد. با این حال، پیشرفت به سوی همین هدف نیز نهتنها مورد استقبال واقع نشد، بلکه به شدت با آن مخالفت شد، از سوی طبقۀ ثروتمند- ملاکان لیبرترین و کارخانهدارانی که از نصب سیستمهای بهداشت عمومی بر ملکهایشان توسط مقامات امتناع میکردند؛ و از دادن مالیات مورد نیاز برای چنین اموری سرباز میزدند.
مقاومت ایشان تنها زمانی شکسته شد که عوامالناس حق رای بهدست آورد، و کارگران در تشکیل اتحادیهها دست به دست هم دادند. در دهههایی که به دنبال آمد، این خیزشها دولتها را وادار به دخالت علیه ملاکان و کارخانهداران کرد، تا نهتنها سازوکارهای بهداشتی، که بیمۀ اجتماعی، آموزش، و اسکان عام را فراهم کنند. به زعم شرتر، دسترسی به این امکانات همهگانی سببساز رشد بسیار در میانگین رو به رشد عمر در طی قرن بیستم شد.
پینکر هیچ اشارهیی به این خیزش نمیکند. در عوض بحث او منوط است به نمودار دومتغیرۀ معروف به منحنی پرستون، که نشان میدهد کشورهایِ با درآمد سرانۀ بالا از تولید ناخالص داخلی به نظر میانگین عمر طولانیتری دارند. اما او رابطهیی علّی قایل میشود در جایی که هیچ مدرکی دال بر آن موجود نیست. در واقع، تحقیقات جدید نشان داده که عامل علّی در پس منحنی پرستون نه تولید ناخالص داخلی، بلکه آموزش است.
واضح است که خدمات اجتماعی نیازمند منابع است. و مهم است که بدانیم رشد میتواند در دست یافتن به چنین هدفی یاری رساند. اما، مداخلاتی که در زمینۀ میانگین عمر اهمیت دارند، نیازی به درآمد سرانۀ بالا ندارند. اتحادیۀ اروپا میانگین عمری طولانیتر دارد از ایالات متحده، با وجود درآمدی که ۴۰ درصد پایینتر است. کاستاریکا و کوبا هم اوضاعشان از این لحاظ بهتر است، در حالی که تنها کسری از درآمد ایالات متحده را دارند، و هر دو کشور قسمت اعظم این تغییرات مثبت در میانگین عمر را زمانی بهدست آوردند که تولید ناخالص داخلیشان هیچ رشدی نداشت. چهگونه؟ با فراهم کردن تأمین اجتماعی همهگانی و آموزش رایگان.
شرتر مینویسد: «پیـام اسناد تاریخی واضح است؛ رشد اقتصادی به خودی خود تأثیر مستقیم، ضروری، و مثبتی بر سلامت جمعیت ندارد. در بهترین حالت میتوان گفت که شرایط بالقوه و طولانیمدت تولید میکند برای بهبود بهداشت جمعی».
اینکه چنین نیروی بالقوهیی بالفعل شود، بستهگی دارد به نیروهای سیاسی که تعیین میکنند درآمدها چهگونه توزیع خواهند شد. پس بیایید آنچه را لایق تقدیر است بستاییم: پیشرفت در افزایش میانگین عمر مدیون خیزشهای سیاسیِ مترقی است که منابع اقتصادی را در راه فراهم کردن خدمات همهگانی قدرتمند به کار بستهاند. تاریخ به ما میگوید که در غیاب این نیروهای مترقی، رشد غالباً علیه شکوفایی اجتماعی عمل کرده است، نه در جهت آن.
منبع اصلی:
It’s not thanks to capitalism that we’re living longer, but progressive politics
Comments are closed.